حجت الاسلام عالی: فرمول حفظ اخلاق و صمیمیت در جامعه
در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام عالی را می خوانید:
![حجت الاسلام عالی: حجت الاسلام عالی:](/files/fa/news/1394/8/30/207586_402.jpg)
فرمول حفظ اخلاق و صمیمیت در جامعه
خداوند متعال فرمولی را برای حفظ اخلاق و صمیمیت و امنیت و رفاقت در جامعه مطرح کرده و این فرمول آیات 9 و 10 سوره حجرات است. آیه 9 را بررسی کردیم. در آیه 10 خداوند می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» شما با هم برادرید. رگ و ریشه تان یکی است. از یک گل هستید. یک طینت دارید. به تعبیر امام باقر علیه السلام، "خَلَقَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ طِينَةِ الْجِنَانِ"، طینت مومنان از طینت علیین است، از طینت بهشت است. خدا فرموده بود از این جهت باید با یکدیگر صمیمیت بیشتری داشته باشید. منتهی صرف گفتن اینکه باهم برادرید همه چیز درست نمی شود، باید در عمل اتفاقی بیفتد. آن اتفاق این است که مومنین از طرفی رعایت حقوق برادری را کنند و از طرفی چیزهایی که به صمیمت و رفاقت و صفا آسیب می زند را دور کنند. خداوند در آیات 11 و 12 شش آفت را که می تواند به صمیمیت و برادری آسیب بزند را ذکر کرده است. خداوند متعال در آیه 11 سوره حجرات می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
آفت اول، مسخره کردن
مومنین یکدیگر را مسخره نکنید. "لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ"، یکی از مواردی که می تواند به صمیمیت آسیب بزند "مسخره کردن" است، این که با آبرو و حیثیت دیگری بازی کنند برای اینکه می خواهند بخندند و تفریح کنند، یکدیگر را دست بیندازند. آیۀ قرآن می فرماید شاید او بهتر از تو باشد. چون معمولاً دلیل مسخره کردن این است که آدم نقصی را در فرد مقابلش می بیند و خودش را بهتر از او می بیند، برای همین به خودش اجازه می دهد با حیثیت کسی بازی کند. پس منشأ مسخره کردن عجب و غروری است که در انسان ایجاد می شود چون کمالی را در خودش و یا نقصی را در طرف مقابلش دیده است.
بلال اذان گوی پیغمبر صلی الله علیه و آله لکنت زبان داشت اما یکی از اصحاب باعظمت پیغمبر بود که شاید هیچ یک از ما به گرد پایش هم نمی رسیم.
سلمان و ابوذر خیلی فقیرانه زندگی می کردند، با آن عظمتی که داشتند.
دلیلی ندارد که کسی به صرف اینکه کسی فقیر است، کوتاه یا بلند قد است چاق یا لاغر است، بخواهد او را مسخره کند و دست بیندازد و حقیر بشمارد.
خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود فردا که به کوه طور می آیی، یکی از مخلوقاتی که از خودت حقیرتر می دانی را بیاور. حضرت موسی روز بعد که به کوه می رفت اطرافش را نگاه کرد، سگی را دید که خیلی بدبو و متعفن است، یک لحظه با خودش فکر کرد این، بعد پیش خودش گفت خیر از کجا معلوم، این در سگ بودن خودش چیزی را کم نگذاشته است، بعضی از آدم ها در آدم بودنشان کم گذاشته اند، این حیوان که در حیوان بودن خودش چیزی کم نگذاشته است، از کجا معلوم که این حقیرتر از من است. حضرت موسی علیه السلام با آن عظمت این حرف را زد. وقتی رفت خداوند متعال فرمود: موسی اگر آن سگ را می آوردی از نبوت می افتادی.
امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تحقرن أحداً من المسلمین فان صغیرهم عندالله کبیر» هیچکدام از مسلمانان را صغیر نشمارید، کوچک آنها هم نزد خدا بزرگ است.
امام رضا علیه السلام می فرماید: سنت و خصلت خداوند این است که ستار است. عیب را می پوشاند ولو می داند. همه چیز را می داند اما در عین حال می پوشاند. سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله هم این است که با مردم مدارا می کند، با مردم خوش اخلاق است گذشت می کند و سنت ولی خدا این است که در سختی ها صبور است.
سنت خدا این است که عیب می پوشاند، در روایات ما آمده اگر خداوند متعال پرده را بالا می زد از انسانها یک نفر کنار دیگری نمی نشست. "ما جالس احداً احدا". از یکدیگر فرار می کردند، اگر خدا عیبها را آشکار می کرد.
در کلام بعضی از عرفا است که "لو تکاشفتم ما تدافنتم." اگر برای یکدیگر کشف بودید و خبر از هم داشتید، یکدیگر را دفن هم نمی کردید! حال ببینید خدای به این بزرگواری عیبها را چگونه می پوشاند.
مرحوم ملا مهدی نراقی در جامع السعادات نقل کرده است پیغمبر صلی الله علیه و آله به خدا عرض کرد: روز قیامت حساب امت من را گونه ای بریز که کسی عیب هایشان را نبیند. فقط من و خودت بدانیم. خداوند متعال فرمود رسول ما اگر تو به امتت مهربان هستی، "انا اراف بعبادی منک." من که مهربانترم که خالقم. من مهربانی را خلق کردم. به تو هم نشان نمی دهم. "احاسبهم وحدی" خودم تنهایی به آنها رسیدگی می کنم. البته در بعضی از روایات آمده که به خودشان هم نشان نمی دهم که خجالت نکشند. یک دعای تعقیبات مشترک در مفاتیح هست که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده اگر کسی این تعقیبات را بعد از نمازهایش بخواند، روز قیامت خدا گناهانش را به خودش هم نشان نمی دهد. دعا این است: «اللَّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَكَ أَرْجَى مِنْ عَمَلِي وَ إِنَّ رَحْمَتَكَ أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِي اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ ذَنْبِي عِنْدَكَ عَظِيماً فَعَفْوُكَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِي اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلاً أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَكَ فَرَحْمَتُكَ أَهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنِي وَ تَسَعَنِي لِأَنَّهَا وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»
آفت دوم، عیب جویی دیگران
عیب یکدیگر را نگیرید،"وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ"، عیب جویی نکنید. به خودتان مشغول باشید. یک موقع انسان برای اینکه دیگری را درمان کند نه اینکه آبرویش را ببرد، چون دوستش را دارد و می خواهد عیبش برطرف شود می گوید فلانی تو که این خوبی ها را داری، ای کاش این عیب را نداشتی. این خیلی فرق دارد. اما یک وقت هست که به قصد ضربه زدن است. قرآن این را نهی می کند چون صمیمت را از بین می برد و با اخوت و برادری و ایمان منافات دارد.
آفت سوم، القاب بد دادن
سومین آفتی که قرآن مطرح می کند این است: "وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ" به هم القاب بد ندهید. در روایات است که ببین رفیقت از چه جور صدا زدن خوشش می آید، همان گونه صدایش بزن.
در آیۀ 12 سوره حجرات سه عیب دیگر آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ»
آفت چهارم، سوء ظن
از بسیاری از ظن و گمان ها بپرهیزید، "اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ". بعضی از ظن و گمان هایی که نسبت به هم دارید، گناه است، سوء ظن است. یکی از بدترین صفاتی که آدم می تواند داشته باشد سوء ظن است، چه به خدا و چه به مخلوقات. کما اینکه یکی از بهترین صفاتی که مومن می تواند داشته باشد حسن ظن است. هم به خدا و هم به دیگران.
دو نکتۀ مهم ذر باب سوء و حسن ظن
مقصود از این سوء ظنی که اینقدر در روایات بد شمرده شده است و گناه شمرده شده است، و در این آیه قرآن هم خدا آن را فرموده، خطور فکر راجع به یک فرد نیست. این دست خود آدم نیست. گاهی فکر بدی راجع به کسی به ذهن آدم خطور می کند، مقصود از سوء ظن این نیست و این گناه ندارد چون اختیاری نیست. در روایات است که سه چیز برای انسان نوشته نمی شود: یکی سوء ظنی که در ذهن کسی راجع به کسی می آید. یکی حسد در دل آدم. یکی تطیر، یعنی فال بد زدن مثلاً آدم صبح از خانه بیرون بیاید و با شنیدن صدای جغد یا کلاغ بگوید امروز روز بدی است. در روایات آمده این سه مورد تا وقتی که در دل آدم است نوشته نمی شود. وقتی گناه می شود که انسان اعمال کند، یعنی ترتیب اثر بدهد. سوء ظن را به همه بگوید و آبروی شخص را ببرد. لذا در روایات آمده وقتی فال بد زدی، ترتیب اثر نده و برو. وقتی به چیزی سوء ظن پیدا کردی، قضاوت نکن. وقتی در دلت حسدی آمد، به طرف ظلم نکن.
نکتۀ دوم اینکه درست است که گفته اند مومن باید حسن ظن داشته باشد، ولی معنی این ساده لوحی نیست. آدم ها پیچیده شده اند. معنی حسن ظن این نیست که راجع به چیزی تحقیق نکنی. در عین حال که سوء ظن نسبت به چیزی نداریم، وظیفه مان است که برویم تحقیق کنیم. سرمان کلاه نرود. حواسمان باشد. این که حواسمان به چیزی باشد به معنای سوء ظن نیست.
/1102101306