آیت الله قرهی: علم حقیقی، نتیجه عملکرد عقل است
مراسم شب بیست و پنجم صفر با سخنرانی آیت الله قرهی و مداحی کربلایی مصطفی هادیان در مهدیه قائم عجل الله تعالی فرجه برگزار شد
وارث: مراسم شب بیست و پنجم صفر با سخنرانی آیت الله قرهی و مداحی کربلایی مصطفی هادیان در مهدیه قائم عجل الله تعالی فرجه برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنان آیت الله قرهی را می خوانید :
جهل مرکب
آن هایی که باسواد می شوند از جهل بسیط جدا می شوند و دچار جهل مرکب می شوند. جهل مرکب بدتر از جهل بسیط است. چون با دانستن، تصور می کند می داند ولی نمی داند و این گرفتاری برای او هست. لذا حضرت می فرمایند: «مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْل»1. عقل معیاری است برای شناختن واقعیت و حقیقت علم. عقلای عالم مدعی نیستند. در مقابل حق اتفاقا سر به زیر و خاضع و خاشع هستند ولی آن هایی که سواد دارند مدعی هستند.
علم
علم در همین سایه عقل است که به دست می آید. یعنی علم حقیقی نتیجه عملکرد عقل است. امیرالمومنین علیه السلام در جای دیگر می فرمایند: «التعلم بالعقل يعتقد»2 علم حقیقی در سایه عقل به دست می آید. نتیجه عملکرد عقل، علم می شود. منتها سواد فرق می کند. علم بما هو، علم نتیجه عقل است. لذا باور به این مطلب که اگر کسی واقعا عاقل بود نه مکار و دچار گرفتاری نفس، به علم حقیقی هم می رسد. اما جهل، یکی از خصایصش این است که او را دچار این قضیه می کند که به او می گوید تو می دانی. او را با می دانی گرفتار می کند. این خدعه نفس دون است و به واسطه جهل است. اما کسی که عقل دارد در سایه این تایید عقلیه علم به دست می آورد. این جور افراد رستگار می شوند. مابقی رستگاری در کارشان نیست.
روایتی در کتاب اصول کافی است که می فرماید: «لاَ يُفْلِحُ مَنْ لاَ يَعْقِلُ وَ لاَ يَعْقِلُ مَنْ لاَ يَعْلَمُ»3 کسی كه تعقل نكند رستگار نشود و تعقل بى دانش ميسور نگردد.
در کتاب تاریخ الدمشقیه می گوید معاویه سر تا سر عمرش در کینه و بغض نسبت به علی بن ابیطالب علیه السلام بوده است. به یزید سفارش می کند که با امام حسین علیه السلام برخوردی مصالحت آمیز داشته باشد. دو نتیجه می گیرد: یکی اینکه خودش متوجه شده است تمام خدعه هایی که به علی بن ابیطالب علیه السلام کرده است اشتباه جواب داده است. دوم اینکه می داند یزید آدمی است که نمی داند چه کار باید انجام بدهد و به او سفارش می کند. فلذا می فهمد چیزی که با خدعه است جواب نمی دهد.
وقتی معاویه بعد از برادرش حاکم شد شروع کرد به ساختن آن کاخ بزرگ که به کاخ سبز معروف بود. با سنگ های سبز آن ها را ساخت. لذا کسانی که به شام می آمدند تعجب می کردند و می دیدند حالت سلطنت در شام، حالت واقعی است. یکی از کسانی که معاویه را لعن می کند عبدالله بن زیبر بود که حکومت دینی را به حکومت سلطنتی تبدیل می کند.
معاویه آخرش خودش را گرفتار کرد. در وصیتش به یزید لعنت الله علیه می گوید با آن چهار نفر هر کدام یک طور رفتار کن. عبدالله بن عمر را می گوید اهل عبادت است و کاری ندارد فقط به توصیه هایی که می کند عمل کن. عبدالله بن ابی بکر را هم می گوید اول اطرافیانش را بخر و خودش را هم که به زن گرفتار است و او را از این طریق تطمیع کن. عبدالله بن زبیر را می گوید او را هر کجایی که پیدا کردی از بین ببر که اگر او تو را پیدا کند تو را تکه تکه می کند و از بین می برد. حسین بن علی علیه السلام را احترامش را نگه دار و مواظب عراقی ها باش. هر روز که به تو گفتند والی را عوض کن والی را عوض کن. مواظب باش که ارتباطی با حسین بن علی علیه السلام نداشته باشند. اگر زمانی باعث شدند که تو بر حسین، ظفر یافتی احترام او را نگاه دار. در کتاب تاریخ الدمشقیه می گوید: معاویه لعنت الله علیه خودش متوجه شده بود که حیله و مکری که به علی بن ابیطالب علیه السلام داشته است جواب نداده است و به جایی نرسیده است.
یکی از چیزهایی که معاویه به آن گرفتار شد، نفس دون او است. او مدعی بود که من هم در مقابل علی علیه السلام کسی هستم. او صحابه است و من هم صحابه هستم. حضرت عباس علیه السلام نگفتند: من هم پسر علی بن ابیطالب علیه السلام هستم. باب معرفتی بالا است ایشان عقل دارند و موقعیت خودشان را می دانند. معاویه با آن وضعیت، یکی از کارهایی که کرد لشگر کشید در مقابل امام حسن علیه السلام امام هم با لشگرشان آمدند و تنها چیزی که می توانست پیروزی آفرین باشد شایعه ای بود که ساختند و گفتند: فرمانده لشگر کشته شده است و جالب است که همین لشگر امام به خیمه امام علیه السلام حمله کردند و گلیم زیر پای امام را برداشتند و بر پای ایشان ضربه زدند و امام برایشان مسجل شد که چاره ای جز صلح ندارند. معاویه با این حیله پیروز شد و وارد کوفه شد. در سال 41 هجری امام مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام با معاویه بیعت کنند. جهل مردم باعث این اتفاق شد.
از بس ما به اهل بیت علیهم السلام ارادت داریم باورمان نمی شود که این اتفاق بیفتد. این اولین سال سنگ بنای سلسله بنی امیه بود. عقل بما هو عقل، علم حقیقی هم می آورد ولی اگر در جهل باشد آدم را گرفتار می کند و خواص امت که سواد دارند از این جهل استفاده می کنند و خواص هستند که باعث می شوند دگرگونی ها در جامعه اتفاق بیفتد و جامعه علوی تبدیل شود به جامعه اموی. خواص، موقع حقیقی خودشان خواص نیستند ولی به حسب ظاهر به آن ها خواص اطلاق می شود.
/1102101304
پی نوشت:
1. کافی، ج 1، ص 17.
2. الاصول من الكافى، كلينى، دارالكتب الاسلامية، تهران 1365ق، 1/17، كتاب العقل و الجهل، حديث 12
3. اصول کافی جلد 1 صفحه : 10 روایة : 1