سعدی و نحسی ایام؛ واقعیت است یا خرافه؟!
در آیات قرآن تنها در دو مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است: یکی در آیه 19 سوره قمر و دیگری در آیه 16 سوره فصلت که درباره ماجرای قوم عاد سخن می گوید. در آنجا می خوانیم: فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ؛ مانند بادی سخت و سرد در روزهای شومی بر آنها مسلط ساختیم.
در نقطه مقابل، تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات قرآن دیده می شود، چنانکه درباره شب قدر می فرماید: اِنا اَنزَلناه فِی لَیلَة مُبارکة؛ ما قرآن را در شبی پر برکت نازل کردیم» (سوره دخان: آیه 3)
«نحس» در اصل به معنی سرخی فوق العاده افق است که آنرا به صورت «نحاس» یعنی «شعله آتش خالی از دود» در می آورد، سپس به همین مناسبت در معنی «شوم» به کار رفته است .به این ترتیب قرآن جز اشاره سربسته ای به این مسأله ندارد، ولی در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد می کنیم که هرچند بسیاری از آنها روایات ضعیف است و یا احیانا آمیخته با بعضی روایات مجعول و خرافات می باشد، ولی همه آنها چنین نیست، بلکه روایات معتبر و قابل قبولی در میان آنها بدون شک وجود دارد، چنانکه مفسران نیز در تفسیر آیات فوق بر این معنی صحه نهاده اند .
محدث بزرگ مرحوم علامه مجلسی نیز روایات فراوانی در «بحارالانوار» در این زمینه آورده است. آنچه به طور خلاصه می توان گفت چند مطلب است: در روایات متعددی سعد و نحس ایام در ارتباط با حوادثی که در آن واقع شده است تفسیر شده، به عنوان مثال در روایتی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم شخصی از ایشان درخواست کرد تا درباره روز «چهارشنبه» و فال بدی که به آن می زنند و سنگینی آن، بیانی فرماید که منظور کدام چهارشنبه است؟ حضرت فرمود: «منظور چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت و خداوند در این روز چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد.
لذا بسیاری از مفسران به پیروی بسیاری از روایات آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس می دانند و از آن تعبیر به «اربعاء لاتدور» می کنند (چهارشنبه ای که تکرار نمی شود).
در بعضی دیگر از روایات می خوانیم که روز اول ماه روز سعد و مبارکی است چرا که آدم (علیه السلام) در آن آفریده شد، همچنین روز 26، چرا که خداوند دریا را برای موسی (علیه السلام) شکافت. یا این که روز سوم ماه روز نحسی است، چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند و لباس بهشتی از تن آنها کنده شد. یا این که روز هفتم ماه روز مبارکی است، چرا که نوح (علیه السلام) سوار بر کشتی شد و از غرقاب نجات یافت.
یا اینکه در مورد نوروز در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم که فرموده اند: «روز مبارکی است که کشتی نوح (علیه السلام) بر جودی قرار گرفت و جبرئیل بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نازل شد و روزی است که علی (علیه السلام) بر دوش پیامبر (صلی الله علیه وآله)رفت بتهای کعبه را شکست و داستان غدیر خم مصادف با نوروز بود».
این گونه تعبیرات، در روایات فراوان است که سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب، یا نامطلوب پیوند می دهد، مخصوصاً در مورد روز عاشورا که بنی امیه به گمان پیروزی بر اهل بیت (علیهم السلام) آن را روز مسعودی می شمردند و در روایات شدیداً از تبرک به آن روز نهی شده و حتی دستور داده اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن نکنند، بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده و عملا از برنامه بنی امیه فاصله بگیرند.
مجموع این روایات سبب شده که بعضی مسأله سعد و نحس ایام را چنین تفسیر کنند که مقصود اسلام توجه دادن مسلمین به این حوادث است، تا از نظر عمل خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرب و روش بنیان گذاران آنها فاصله گیرند .این تفسیر ممکن است در مورد قسمتی از این روایات صادق باشد ولی در مورد همه آنها مسلماً صادق نیست، چرا که از بعضی از آنها استفاده می شود تأثیر مرموزی در بعضی ایام احیاناً وجود دارد که انسان از آن آگاهی ندارد.
این نکته نیز قابل دقت است که بعضی در مسأله سعد و نحس ایام به اندازه ای راه افراط را پوئیده اند که به هر کاری می خواهند دست بزنند قبلا به سراغ سعد و نحس ایام می روند و عملاً از بسیاری فعالیتها باز می مانند و فرصتهای طلائی را از دست می دهند .یا این که بجای بررسی عوامل شکست و پیروزی خود و دیگران و استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگی، گناه همه شکست ها را به گردن شومی ایام می اندازند، همانگونه که رمز پیروزی ها را در نیکی ایام جستجو می کنند! این یکنوع فرار از حقیقت و افراط در مسأله و توضیح خرافی حوادث زندگی است که باید از آن به شدت پرهیز کرد و در این مسائل نه گوش به شایعات میان مردم داد، نه سخن منجمان و نه گفته فال گیران. اگر چیزی در حدیث معتبر در این زمینه ثابت شود باید پذیرفت وگرنه بی اعتنا به گفته این و آن باید خط زندگی را ادامه داد و با تلاش و سعی و کوشش به پیش محکم گام برداشت و از توکل بر خدا یاری جست و از لطف او استعانت خواست .
با این حال مسأله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر اینکه غالباً انسان را به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده رهنمون می شود، عاملی است برای توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار و لذا در روایات متعددی می خوانیم: در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده می توانید با دادن صدقه و یا خواندن دعا و استمداد از لطف خداوند و قرائت بعضی از آیات قرآن و توکل بر ذات پاک او، به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید .
از جمله در حدیثی می خوانیم که یکی از دوستان امام حسن عسکری (علیه السلام) روز سه شنبه خدمتش رسید، امام فرمود: دیروز تو را ندیدم. عرض کرد: دوشنبه بود و من در این روز حرکت را ناخوش داشتم. حضرت فرمود: کسی که دوست دارد از شر روز دوشنبه در امان بماند در اولین رکعت نماز صبح سوره هل اتی بخواند، سپس حضرت این آیه از سوره هل اتی را (که تناسب با رفع شر دارد) تلاوت فرمود: فوقاهم الله شر ذلک الیوم؛ خداوند نیکان را از شر روز رستاخیز نگاه می دارد او به آنها خرمی و طراوت ظاهر و خوشحالی درون عطا می کند.
در حدیث دیگر آمده است که یکی از یاران امام ششم (علیه السلام) از آن حضرت پرسید: آیا در هیچ روزی از روزهای مکروه چهارشنبه و غیر آن سفر کردن مناسب است ؟ امام در پاسخ فرمود: سفرت را با صدقه آغاز کن و آیة الکرسی را به هنگامی که می خواهی حرکت کنی تلاوت کن (و هر کجا می خواهی برو).
در حدیث دیگری نیز آمده است که یکی از یاران امام دهم علی بن محمّد الهادی (علیه السلام) می گوید: خدمت حضرت رسیدم در حالی که در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود و سواری از کنارم گذشت و به شانه من صدمه زد و در وسط جمعیت گرفتار شدم و لباسم را پاره کردند، گفتم: خدا مرا از شر تو ای روز حفظ کند، عجب روز شومی هستی! امام فرمود: با ما ارتباط داری و چنین می گویی؟! و روز را که گناهی ندارد گناهکار می شمری؟ آن مرد عرض می کند از شنیدن این سخن به هوش آمدم و به خطای خود پی بردم، عرض کردم ای مولای من، من استغفار می کنم و از خدا آمرزش می طلبم ، امام افزود: «روزها چه گناهی دارد که شما آنها را شوم می شمرید هنگامی که کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را می گیرد».
منابع:
1-مجلسی، بحار الانوار، ج 59: 39، 91-92.
2-حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 5: 105، 183.
4ـمکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 23: 41.
5-مکارم شیرازی، یکصد و هشتاد پرسش: 254-255.
/1102101305