رازی که شیطان با پیامبر خدا در میان گذاشت

کد خبر: 47150
در روایت داریم که پروردگار عالم به ملائکه می­فرماید: اگر کسی بعد از نماز دعا نکرد، نمازش را برگردانید
وارث : انسان باید مواظب گام­‌ها و وساوس شیطان باشد که این وساوس و خطورات شیطانی عامل می‌شود شیطان سلطه پیدا کند، این حدیث قدسی بسیار عجیب است که وجود مقدّس نبیّ مکرّم، حضرت ابراهیم خلیل(ع) جدّ مکرّم رسول گرامی اسلام، محمّد مصطفی(ص) ذیل آیه‌ شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ»، در خانه خدا مناجات می­‌کرد، عرضه داشت: خدایا! می­‌خواهم بدانم شیطان برای انسان­‌ها به چه صورت می­‌آید و آن­‌ها را به کار زشت دعوت می‌کند، می­‌خواهم، حال شیطان را ببینم و او را به صورت خودش ببینم.

 


خطاب رسید از مسجد بیرون برو می‌بینی. از خانه خدا خارج شد ابلیس را دید که بر در مسجد ایستاده است و یک علم و یک پرچم در دست و یک طبل هم در گردن دارد که تیری در میان طبل فرو برده است.


 


پیامبر خدا، حضرت ابراهیم خلیل(ع) تعجب کرد و گفت: ای ملعون این­ها چیست؟


 


خیلی جالب است، شیطان می‌گوید: تا آخر عمر و آخر قیامت کار من این است و بعد هم پشیمان شد که چرا این حرف را زده است. گفت: پیغمبر خدا! من هر روز حتی برای مؤمنین به این صفت وارد می­‌شوم و کنار درب مساجد می­‌ایستم، برای یک عده که بلدم و کارهای دیگر می­‌کنم اما برای مؤمنین، وقتی کسی از مسجد بیرون آمد، من کار خودم را می­‌کنم، امّا قبل از این­که کسی از مسجد بیرون بیاید یکی از یاران خودم را به درون مسجد می­‌فرستم تا مردم سلام نماز را می­‌دهند، وسوسه در دلشان ایجاد می­‌کنم و سه مرتبه طبل می­‌زنم و آواز بلند می­‌کنم: «الطمع، الطمع، الطمع». ندای اوّلم این هست که به گوش جمعی از مردم طمع­کار برسد. به آن­ها می‌گویم: دیگر بس است، اگر توقّف کنید از فلان کارتان عقب می­‌مانید.


 


گذرا بگویم، در روایت داریم که پروردگار عالم به ملائکه می­فرماید: اگر کسی بعد از نماز دعا نکرد، نمازش را برگردانید؛ چون او دروغ گفت که«اللَّهُ الصَّمَدُ»، خدا بی‌نیاز مطلق است و من نیازمندم! لذا در روایت داریم که حدّاقل یک دعا کنید نه این­که فقط یک دعا داریم.


 


شیطان ملعون می‌گوید: من صدا می­‌زنم تا وقتی نماز را خواندند از دلشان بگذرد که توقّف نکنید که از فلان معامله یا مطلب عقب می‌مانید، زود بیرون بیایید و زیر علم من جمع شوید، علم برای این است. وقتی نزدیک در می­‌رسند این تیر زهرآلودی که توی طبل قرار دادم را بر قلبشان می­‌زنم -خیلی عجیب است، توجّه کنید، شیطان دارد برای نبیّ مکرّم، ابراهیم خلیل بیان می‌کند- تا در شکّ و شبهه بیفتند که اصلاً خدا هست؟


 


 به خصوص وقت مرگ، مثلاً برای کسی که دختر یا پسرش هنوز ازدواج نکرده‌اند، شیطان ملعون میگوید: دیدی خدا عادل نیست، نعوذ بالله، در این دنیایی که پر از گرگ است، بعد از تو چه به سر دختر و پسر تو می­‌آید، امروز که هر کسی به فکر خودش و گرفتاری خودش هست، چه کسی به فکر این­هاست، اگر خدا راست می­‌گفت، تو را نگه می­‌داشت تا این­ها را سر و سامان بدهی و بعد تو را می­‌برد و او بی­‌ایمان از دنیا می­‌رود.


 


شیطان لعین گفت: ندای دوّمی که می­‌زنم «الحرص الحرص الحرص» است. به آن­‌ها که در مسجد توقف کرده­‌اند، می‌گویم: شاید الآن، مشتری بیاید و رفقیت زودتر مغازه­اش را باز ­کند و تو نشسته‌­ای داری تعقیبات می‌­خوانی، درب مغازه‌ تو که بسته باشد، معلوم است اوّل به مغازه او می­‌رود، آن وقت می­‌گویی: خدا نخواست! تو خودت نخواستی، پاشو برو، ببینید چقدر جالب وسوسه می‌کند، و او هم زود بیرون می­‌رود و به زیر عَلم من می­‌آید.


 


سوّمین ناله من «المنع المنع المنع» است، این صدا را به گوش آن کسانی می­‌رسانم که بخیل هستند، وقتی کسی به درب مسجد آمد و درخواستی کرد، وسوسه می­‌کنم که از کجا معلوم او نیازمند باشد، نمی­‌خواهم بگویم که خدای نکرده گداپروری کنیم، اشتباه نشود، امّا می‌گوید که به بخیل می‌گویم: نماز را با تعقیبات هم بخوان و تعقیباتت را هم زیاد انجام بده. خیلی جالب است به یک عدّه می‌گوید: بلند شو زود بیرون برو، به یک عدّه می‌گوید: تعقیباتت را هم زیاد انجام بده، در نهایت وقتی او به کاسبی­‌اش می­‌آید، می­‌بیند و به او می­‌فهمانم، خیلی عجیب است شیطان می‌گوید من خودم به او می­‌فهمانم که این بنده خدایی که آمده واقعاً راست می‌گوید و کم دارد اما یک کاری می­‌کنم که جنسش را یک ریال کمتر به او ندهد.


 


این روایت به قول آیت­‌الله بهجت روایت تجاری است و برای تجّار است و بعد می­‌فرمودند ولی برای ما هم هست، ما هم باید مواظب باشیم، حتی در عنوان علم می‌گوید بدو دَرست دیر شد، بدو برو فلان مطلب را بگیر.


 


مولوی یک شعری دارد که برای شما یادداشت کردم، بیان می‌کند:


 


اِسْتَعیذُاللَّه من شیطانِهِ‏


 


قَدْ هَلَکْنا آه مِنْ طُغْیانِهِ‏


 


یک سگ است و در هزاران می‌رود


 


هر که در وی رفت او او می‌شود


 


هر که سردت کرد می‌دان کو دروست


 


دیو پنهان گشته اندر زیر پوست‏


 


گه خیال فرجه و گاهی دکان‏


 


گه خیال علم و گاهی خان و مان‏


 


هان بگو لاحَوْلها اندر زمان‏


 


اززبان تنها نه بلک از عین جان‏


 


وسوسه و خطورات انسان را بیچاره می‌کند لذا همین این­جا باید جلوی آن را گرفت، اولیاء خدا می­‌گویند اگر از خطورات مراقبه کردی همه چیز درست است.


 


مواظب باش، شیطان با نفس دون تو می­‌سازد! خطورات نفسانی می­‌آیند، خطورات شیطانی هم می­‌آید، بیچاره و گرفتارت می‌کند، حالت را عوض می‌کند، آن چیست؟


استعیذالله، به خدا پناه می­‌بریم، در روایت داریم «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ إلّا بِإستِعاذَه بِالله تَبارَکَ وَ تَعَالَی» همانا شیطان در رگ­‌های آدمی جریان دارد همان­طور که خون در رگهای آدمی جاری است، جز به پناه بردن به سوی خدای تبارک و تعالی.


/1102101305