حجت الاسلام علوی: برتری انسان بر مخلوقات دیگر در چه چیزی بود؟
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام علوی را می خوانید:

نور پیامبر اکرم (ص)
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نُورى»1 اولین چیزی که خدای متعال در عالم هستی خلق کرد نور من بود. هیچ مخلوقی را خداوند خلق نکرده بود و اولین چیزی را که در این عالم خلق کرد نور من بود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: کشتی نوح نبی علیه السلام در طوفان واقع شد. همه نزد نوح آمدند و گفتند: وعده کردی که ما را نجات می دهی. ما الان داریم غرق می شویم. نوح علیه السلام دست به دعا برداشت و گفت: خدایا ما را از غرق شدن نجات بده. خطاب آمد اگر می خواهی کشتی ات نجات پیدا کند این پنج اسم مقدس را دور تا دور کشتی بنویس. اسم مقدس پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و حسن و حسین علیهم السلام را دور تا دور کشتی نوشت و کشتی نوح نبی علیه السلام از غرق شدن نجات پیدا کرد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت آدم علیه السلام وقتی از شجره منهیه خورد از بهشت او را راندند. دویست سال گریه کرد که خدایا مرا ببخش. بعد از دویست سال گریه کردن و الهی العفو، خطاب آمد که اگر می خواهی خدا تو را ببخشد خدا را به این پنج نور مقدس قسم بده. گفت: من یک به یک اسامی را می گویم و تو هم بگو: «یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین». تا گفت: "یا قدیم الاحسان بحق الحسین" آدم علیه السلام بی اختیار گریه اش گرفت. سوال کرد: جبرئیل این اسم آخر چه بود که من نمی توانم گریه و اشکم را کنترل کنم. اولین گریه کن امام حسین علیه السلام حضرت آدم علیه السلام بود. جبرئیل مصائب کربلا را برای آدم گفت و وقتی آدم علیه السلام گریه کرد خطاب آمد حالا خدا تو را بخشید.
برتری انسان بر ملائکه و اجنه در چه چیزی بود؟
بسیاری قائل به این هستند که در وجود آدم، خدا عقل را قرار داد. اینکه خداوند به فرشتگان امر کرد که آدم را سجده کنید بخاطر عقلی بود که در وجود آدم خدا قرار داد. ظاهر قضیه این است. می گوییم ما معتقد هستیم که 27 مرتبه در قرآن کلمه جن آمده است. خدا می فرماید: ما شیطان را از جن آفریدیم. این شیطان یک چیزی در وجودش بود که آمد مقایسه کرد که از آدم افضل است. اگر شیطان عقل نداشت که نمی توانست مقایسه کند. لازمه اش این بود که خدا آن ها را عذاب نکند.
در روایت داریم که جن های گنهکار اهل عذاب هستند و عذاب می شوند. جن ها تا آسمان هفتم می رفتند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می گوید: این ها جایی می ایستادند که ملائکه آن ها را نبینند و حرف های ملائکه را استراق سمع می کردند. حرف های ملائکه را می شنیدند و می آمدند و به جادوگر فرعون می گفتند: موسی نامی می خواهد به دنیا بیاید و فرعون را نابود می کند و بعد از آن فرعون دستور داد که هیچ مردی نزد همسرش نرود. چند ماه گذشت و جادوگر گفت جن ها گفته اند: هر چه حامله و باردار دیدید شکمش را پاره کنید. مأمورین می آمدند و شمشیر را فرو می کردند و مادر و بچه را با هم می کشتند. این اخبار را جادوگر فرعون از جن ها می گرفت. جن ها تا آسمان هفتم می رفتند.
علامه طباطبایی می گوید: از ولادت حضرت عیسی علیه السلام یک تابلوی ورود ممنوع در آسمان چهارم خورد و رفتن کلیه جن ها به بالاتر از آسمان چهارم ممنوع شد. از ولادت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله به بعد رفتن جن ها به بالاتر از جو زمین ممنوع شد. خدا در قرآن می فرماید: ما این شهاب ثاقب را دشمن برای جن ها قرار دادیم. از ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله هر جنی که بخواهد از جو زمین فراتر برود با سنگ های آسمانی برخورد می کند و نابود می شود.
اگر شیطان از جن است. اگر گفت: سجده نمی کنم پس عقلی داشته است. اگر عقل نداشت که نمی توانست مقایسه کند. اگر عقل در جن ها هم بود پس چه چیزی بوده است که خدا امر کرد که انسان را سجده کنید؟ نور پاک پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را در صلب آدم قرار داد. اینکه فرمود: آدم را سجده کنید و همه سجده کردند مگر شیطان، علتش این بود که نور پاک پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را در صلب آدم قرار داده بود.
پدربزرگ پیغمبر صلی الله علیه و آله در نوجوانی یک روزی نشسته بود و با خودش فکر می کرد که اگر صاحب 10 فرزند پسر شود نذر کند که دهمین فرزند را برای خدا قربانی کند. عمل به نذر واجب است. روزگار گذشت و دهمین بچه او که جناب عبدالله بود هم به دنیا آمد. او به یاد نذرش افتاد و پیش کاهن بزرگ مکه آمد. کاهن گفت: قرعه می ریزیم که ده شتر را بکشیم یا عبدالله را. قرعه ریختند و اسم عبدالله درآمد. کاهن گفت: بیست شتر انتخاب کن. دوباره قرعه انداختند و باز اسم عبدالله درآمد. به تعداد شترها اضافه کردند تا به اینجا رسید که صد شتر را بکشد یا عبدالله را. قرعه انداخت و صد شتر درآمد. آن روز عبدالمطلب بزرگ قریش و بنی هاشم برای سلامت کوچکترین فرزندش عبدالله صد شتر کشت. تمام اهل مکه از این گوشت های شتر خورده بودند و باز هم مانده بود. آن روز مردم مکه خوردند و از آن گوشت ها بردند. وقتی هم که عبدالله بزرگ شد احترام خاصی در میان مردم داشت.
روزگار گذشت و عبدالله بزرگ شد. پدرش به او گفت: وقت ازدواجت است و باید همسری انتخاب کنی که یک ثانیه هم بت پرستی نکرده باشد. رفتند تا به خواستگاری آمنه بروند. زنی زیبا و کاهنه که چشم باطن بین داشت دیوار خانه شان خراب شده بود و داشت دیوار را گل مالی می کرد. دید که عبدالمطلب دارد می آید و پشت سرش پسرش عبدالله است. جلوی عبدالله را گرفت و به او گفت: اگر مرا به همسری انتخاب کنی پدرت برای تولدت صد شتر کشت و من خودم صد شتر به تو هدیه می دهم. خیلی سرمایه است. عبدالله با آمنه سلام الله علیها ازدواج کرد و بعد از ازدواج با خودش گفت: می توانم او را هم بگیرم تا به من آن هدیه را بدهد. به درِ خانه آن زن کاهنه آمد و زن دم در آمد و در را باز کرد. تا در را باز کرد با اخم پرسید: چه کار داری؟ عبدالله گفت: من همانی هستم که به من گفته بودی صد شتر به من می دهی. زن گفت: به عنوان مهریه تو باید صد شتر به من بدهی.
آن زن گفت: دیروز که از اینجا می گذشتی نوری در تو دیدم و یقین کردم که نطفه پاک پیغمبر آخرالزمان در صلب تو است. من به عشق اینکه مادر فرزندت شوم گفتم زنت می شوم. تو با آمنه ازدواج کردی و او آن نور را از تو گرفت. الان یک مرد معمولی شده ای. از حضرت آدم علیه السلام تا پدربزرگ پیغمبر صلی الله علیه و آله هر کسی که حامل این نور بود یا پیغمبر بود یا اگر پیغمبر نبود شیخ و بزرگ بود. هیچ کدام آدم های پست و کوچکی نبودند. مادرها هم خدا می فرماید: رحم های پاک دارند. این مادرها یک ثانیه هم بت پرستی نکردند. نجاست زمان جاهلیت بت پرستی است. اگر خدا به ملائکه فرمود: آدم را سجده کنید به برکت نور پاک پیامبر صلی الله علیه و آله بود که در صلب آدم بود.
از جناب عبدالمطلب این نور دو نیم شد. نیمی در جناب ابی طالب و نیمی در عبدالله. از عبدالله در رحم آمنه بنت وهب پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا آمد و در رحم خدیجه ام المومنین زهرای اطهر سلام الله علیها. از عبدالمطلب در ابیطالب در رحم بانوی پاکی به اسم فاطمه بنت اسد علی علیه السلام متولد شد. فلذا کسی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: اینکه در سوره الرحمن خدا می فرماید: دو دریا با هم ملاقات می کنند یعنی چه؟ فرمود: دریای وجود علی علیه السلام و دریای وجود زهرای اطهر است.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: هر کسی در رختخواب خانه اش بمیرد به شرط اینکه در وقت جان دادن بشناسد حق خدا را و حق رسولش را و حق اهل بیتش را، ولو در رختخواب بمیرد شهید مرده است. فقط خدای قادر می تواند اجر او را بدهد.
/1102101304
پی نوشت:
1.
تفسير ملاصدرا، ج 3، ص 353؛ عوالى اللئالى، ج 4، ص 99؛ بحارالانوار، علاّمه مجلسى، ج 1، ص 97، دارالكتب الاسلاميه.