حجت الاسلام تاج لنگرودی: موعظه در دلهای فاسد اثر ندارد

کد خبر: 51905
جلسه هفتگی هیئت عشاق العباس علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام تاج لنگرودی و مداحی حاج روح الله بهمنی برگزار شد.

وارث: جلسه هفتگی هیئت عشاق العباس علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام تاج لنگرودی و مداحی حاج روح الله بهمنی برگزار شد.

در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام تاج لنگرودی را می خوانید:

حجت الاسلام تاج لنگرودی: موعظه در دلهای فاسد، اثر ندارد

آیا اخلاق انسان قابل تغییر است؟

تمام کسانی که کتب اخلاقی نوشته اند در مقدمه ی آن یک دعویی را مطرح کردند. نوشته اند آیا نوشتن کتاب اخلاق ضرورت دارد و به درد می خورد یا فایده دارد؟ یا اینکه چون انسان عوض بشو نیست، بی فایده است؟ گروهی از دانشمندان اسلامی مخالف اخلاق و گروهی موافق هستند. گروه اول معتقدند انسان عوض بشو نیست. گروه دوم هم اعتقاد دارد، انسان می تواند متحول شود و هر کدام دلایلی دارند. دانشمندان غیر اسلامی هم این بحث را دارند.

دلیل گروه اول این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله است: النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة1؛ مردم، معدن‌هايى همچون معدن‌هاى طلا و نقره‌اند.

برداشت این گروه از این حدیث این است که اگر توانستید از معدن طلا، نقره برداشت کنید و از معدن نقره، طلا، آدیمزاد را هم می توانید تغییر دهید. همانطور که معدن طلا، طلاست. طبع آدمیزاد هم ثابت است.

حدیث دوم که در استدلال خود بهره می گیرند: اذا سمعتم ان جبلا زال عن مکانه فصد قوه، و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصد قوه!2؛ هر گاه بشنوید کوهی از جایش حرکت کرده، تصدیق کنید، اما اگر بشنوید کسی اخلاقش را رها نموده تصدیق نکنید! چرا که بزودی به همان فطرت خویش باز میگردد.

استدلال گروه موافقین تغییر اخلاق

گروه موافق تغییر پذیری اخلاق هم دلیل نقلی، عقلی و استقرایی می آورند. دلیل عقلی این است اگر بگوییم انسان عوض نمی شود، حکمت و عدالت خدا را زیر سوال میبریم. در این صورت خدا یک آدمیزاد از جنس عوض نشده ای خلق کرده، 124هزار پیامبر فرستاده تا بگوید این آدم را عوض کن، اگر عوض نشدن می روند جهنم، یعنی خدا از اول به دنبال فرستادن انسان به جهنم بود؟

پس معلوم می شود خداوند جنس انسان را قابل تغییر آفریده که این همه پیغمبر برای متحول کردنش فرستاده است. دلیل نقلی، پیامبر در آن حدیث قبلی فرموده: چون به زودی بر میگردد به اخلاق قبلی اش، معلوم می شود آمده که قرار است برگردد. اما گروه مخالف با تغییر می گویند نمی آید.

یعنی متولیان و مسئولین فرهنگی، اگر کاری کردید یک عده به سمت خواسته و هدفت حرکت کردند، کار را ادامه دهید، نگویید کار تمام است. اگر کتابی رویش تاثیر گذاشت باز از آن نوع کتب به او بدهید. هر عاملی که یک عده را متحول کرد، آن عامل باید دوام پیدا کند. تا انسان به جبلیت و سرشت قبلی اش برنگردد.

و اما دلیل استقرایی، استقرا یعنی آمار گرفتن. طلبه ها می گویند محکم ترین دلیل برای اینکه ببینیم چیزی امکان دارد یا نه؟ اتفاق افتادن آن است. تاریخ نشان داده است که یک عده آدم های بد، بسیار خوب شده اند یا برعکس. یک سری انسانها در نیمه ی اول زندگی شان منش و خط فکری متفاوت داشته اند، اما نیمه ی دوم زندگی کاملا متفاوت شده اند.

حال ثابت شد که اخلاق انسان قابل تغییر است، پس چرا بعضی ها اصلا عوض نمی شوند؟ امام حسین علیه السلام از فرق سر تا نوک پا جراحت زیادی داشت، حتی اگر سر مبارک را از تنش جدا نمی کردند هم از شدت جراحات شهید میشدند. اما به شمر می فرمایند، تو سر از تن من جدا نکن، من شفاعت پیامیر صلی الله علیه و پدر و مادرم را برایت ضمانت می کنم. این نفس امام حسین علیه السلام است. اما شمر می گوید یک دانگ از جایزه یزید از شفاعت جد تو برایم باارزش تر است.

عدم تاثیر موعظه در دلهای فاسد

علتهای زیادی دارد که چرا یک انسان با وجود شرایط خوبی که در اطرافش است، تغییر نمی کند. جوابش را امام هادی علیه السلام می فرماید: الحكمة لا تنجع فی الطبائع الفاسدة3؛ کار حکمت و موعظه، نفوذ در دلهاست، اما نه در دل فاسد و گندیده. تخم مرغ وقتی 21 روز زیر یک مرغ بماند تبدیل به جوجه می شود. اما تخم مرغ گندیده اگر 21 قرن هم بماند جوجه نمی شود. دل اگر سالم باشد متحول می شود. دلی که گندید دیگر هیچ چیز نمی تواند درستش کند.

امام باقر علیه السلام می فرماید: قلب انسان که خدا به او هدیه داده است مثل یک لوح سفید است، هر گناه یک لکه سیاه رویش می اندازد.

خوش به حال کسی در قیامت زیر هر گناهش یک استغفار نوشته شده است، یعنی زود به خودش می آید و استغفار می کند. ماه رجب، فرصت مناسبی برای استغفار است. ماهی که خدا می فرماید اگر بنده استغفار کند من جوابش را میدهم.

حجت الاسلام تاج لنگرودی: موعظه در دلهای فاسد، اثر ندارد

پی نوشت:


1- من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج‏۴، ص ۳۸۰، ح ۵۸۲۱؛ الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ‏۸، ص۱۷۷؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۶۴، ص ۱۲۱.


2- جامع السعاده، جلد اول، صفحه 24.


3- نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: ص 141، ح 23.