حاج مهدی توکلی: در مساله ای که به آن علم ندارید، اظهار نظر نکنید+گزارش تصویری
وارث: مراسم شب چهاردهم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حاج مهدی توکلی و مناجات خوانی و مداحی حاج مصطفی سماواتی و حاج حیدر خمسه در هیئت بیت الحسن علیه السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حاج مهدی توکلی را می خوانید:
از هیچ چیز غیر خدا نترسید
در بحث سخنان امیرالمومنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام به این جمله رسیدیم که درباره ی چیزی که نمی دانید اظهار نظر نکنید. یکی از بزرگان می فرماید: اگر آنهایی که نمی دانند سکوت کنند هیچ اختلافی در بشریت بوجود نمی آید. قرآن می فرماید: إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا 1 ؛ یعنی شیطان شما را به بدی و نسبت دادن چیزهایی که نمی دانید به خدا، امر می کند.
در طول تاریخ اگر آنهایی که نمی دانستند سکوت می کردند اختلافی در دین پیش نمی آمد. امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه، کلمات قصار می فرمایند: اگر کسی در تمام عمر با شتر سفر کرده باشد؛ کنایه از اینکه سختی های زیادی بکشد و یکی از ضرب المثل های عرب است، اما 5 صفت را به دست بیاورد ارزش دارد.
یعنی برای بدست آوردن این 5 صفت سختی و ریاضت زیادی بکشد. اینکه وَلَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ لَایَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ 2 ؛ از هیچ چیزی نترسد مگر گناهش! به هیچ کس امید نداشته باشد جز خدا!
یعنی از آمریکا، معاویه و بنی امیه و... نترسد. آمریکا کاری نمی تواند بکند نهایت ما را شهید می کند که این هم برای ما افتخار است و با شهادت اوج می گیریم. حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست. امام حسین علیه السلام چون شهید شدند، اسطوره شده اند، هیج کدام از ائمه علیهم السلام شیرینی امام حسین علیه السلام را ندارند. نباید از یزید و ... ترسید مگر انها چه می کنند؟
دوم اینکه غیر از خدا از هیچ کس کاری بر نمی آید و تا خدا نخواهد نمی شود. بعضی ها متاسفانه قربان صدقه ی خدا می روند اما هیچ کاری را از او نمی بینند. الان خدا هم باید بیاید با آمریکا کنار بیاید! چه بت پرستی بالاتر از این داریم؟
اگر درباره ی مساله ای علم ندارید، بگوئید: نمی دانم!
سوم وَلَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَایَعْلَمُأَنْ 3 ؛ اگر چیزی از شما سوال کردند و ندانستید خجالت نکشید و بگوئید: نمی دانم! خجالت ندارد مگر آدمها همه چیز را می دانند. مثلا کسی که نوبل چشم پزشکی دارد فقط در حیطه ی همان چیزی که خوانده اطلاعات دارد به او بگوئید مثلا زانو یا قلب من مشکل دارد جواب خواهد داد من نوبل چشم پزشکی دارم و نمی دانم! و اگر هزاران چیز از او بپرسید، نمی داند.
چقدر ارزش دارد آدم از علامه طباطبایی سوال کند و او روی منبر بلند بگوید: نمی دانم! من از یکی از شاگردان برجسته ی ایشان شنیدم که می گفت: من این قدری که از ایشان "نمی دانم" شنیدم، جواب سوال نشنیدم. همین رساله های احکام را نگاه کنید می نویسند: مساله محل اشکال است، مساله محل تامل است، بنابر احتیاط، احتیاط واجب ان است، یعنی من نمی دانم! ببینید چند تا فتوای صریح پیدا می کنید؟ تازه آخر رساله هم نوشته اند: عمل به این رساله مجزی است ان شاء الله... والله اعلم. چه اشکالی دارد؟ آدم چیزی را که نمی داند باید بدون خجالت و شفاف بگوید نمی داند!
هر کس را دیدید که به همه ی سوال ها جواب می دهد بدانید چیزی بارش نیست. اگر هم چیزی را بلد نیست خجالت ندارد برود یاد بگیرد. ابوریحان بیرونی در تاریخ بشر کم نظیر است. هنگامی که داشت از دنیا می رفت کسی آمد دیدنش، و از سوالی کرد و گفت یاد بگیرم و بمیرم بهتر است، آن شخص این نکته را گفت و او یاد گرفت و همین که از در بیرون آمد شیون اهل منزل بلند شد.
در جایی که تکلیف ندارید دخالت نکنید!
نکته ی بعدی که حضرت بیان می دارند: نسبت به چیزی که وظیفه ندارید، دخالت نکنید. خود حضرت این کار را انجام دادند با آن همه عظمتی که داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود: اگر بعد از من، مردم دور تو جمع شدند دخالت کن، اما اگر سراغ تو نیامدند در خانه بنشین و دخالت نکن چون تکلیفی نداری. مثل تو مثل کعبه است و مردم باید سراغ تو بیایند.
البته پیغمبر صلی الله علیه و آله این گونه نیست و با حضرت علی علیه السلام تفاوت می کند و باید به دنبال مردم برود چون وظیفه اش ابلاغ وحی است. وجب به وجب شهر مکه جایی بوده که ایشان را کتک زدند، خودشان هم اگر نمی زدند بچه ها را وادار می کردند به حضرت اهانت کنند. در یک جایی این قدر به حضرت سنگ زده بودند حضرت از دست آنها فرار کرد و به کوچه ای رفت که آن کوچه هم بن بست بود یکی از همسایه ها جلوی حضرت ایستاد و گفت او به این کوچه پناه آورده.
خدا راجع به پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید: إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ 3 ؛ تو وظیفه ات ابلاغ است و برای هر امتی یک هادی می آید. وظیف ی امام علی علیه السلام هم این نیست که به دنبال مردم بروند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به دنبال ما نمی آید بلکه ما باید دنبال او برویم.
طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ ترجيح الصبر فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً 4 ؛
امام علی علیه السلام درباره ی وقایع بعد از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: "من در دوراهی قرار گرفتم یا باید با دست بریده حمله می کردم؛ یعنی بدون یار و یاور باید حمله می کردم. یا صبر کنم در یک تاریکی وحشتناک."
حال تاریکی را معنی می کنند: "تاریکی که آدمهای پیر را فرتوت می کند و کودکان صغیر را پیر می کند." یعنی یک تاریکی خیلی وحشتناک! در ادامه می فرمایند: " خوب که بررسی کردم دیدم صبر به عقل نزدیک تر است. صبر کردم مثل کسی که خار در چشمش و استخوانی در گلویش گیر کرده باشد، با چشم خودم می دیدم که میراث مرا به غارت می برند." 25 سال این صبر جانکاه طول کشید. بعد از مرگ خلیفه ی سوم طوری مردم برای بیعت به سمت حضرت هجوم آوردند که حسنین علیهما السلام زیر دست و پا له شدند و لباسها و عبای حضرت پاره شد!
حضرت در ادامه می فرماید:
أما و الذی فلق الحبه و برئ النسمه لو لا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه الظالم و لا سغب المظلوم لألقیت حبلها علی غاربها ولسقیت آخرها بکأس أولها هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز! 5 ؛
به خدا سوگند اگر نبود حضور حاضر و قیام حجت به خاطر وجود یاری کننده و اگر نبود عهد الهی که خدای تعالی از دانایان گرفته تا بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم راضی نشوند هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم و آخر خلافت را به کاسه نخست آن آب می دادم. دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است!
قسمت آخر آن خیلی زیباست حضرت نمی فرمایند به اندازه ی "یک لیوان آب" که تشنگی را رفع می کند بلکه می فرمایند "آب بینی بز"! چون چندش آور است و همه از آن فرار می کنند. البته خیلی ها در مذمت دنیا صحبت کرده اند اما در عمل به گونه ای دیگر بوده. اما حضرت علی علیه السلام گفته و پای حرفشان هم ایستاده اند. بعضی ها مال دنیا ندارند و دنیا را مذمت می کنند، اما حضرت اگر می خواستند دست رنج خودشان یا حتی فدک را برای زندگی شان خرج کنند می توانستند مثل پادشاهان زندگی کنند.
حضرت علی علیه السلام رئیس حکومت بود و می فرمود دنیا نزد من ارزش ندارد. در جمله ی دیگر می فرماید: دنیای شما مثل مردار است که سگ ها به دنبالش می روند. و به فرزندانشان می فرمود: به دنبال دنیا نروید و اگر دنیا هم سمت شما آمد به آن بی اعتنایی کنید!
پی نوشت:
1- سوره بقره آیه 169.
2- حکمت 82 نهج البلاغه
3- سوره رعد آیه 7.
4- نهج البلاغه، خطبه شقشقیه
5- همان