گل و گلدون (17) / انشاء شیعیان علی
من، از قبیله ای هستم که «شیعه» نام دارد و در شادی امامان خود شاد است و در غم و اندوه شان، سوگوار!
من از ساکنان کوچه ی «تولی و تبری» هستم! با دوستان علی دوست و از دشمنانشان بیزارم!
من از آن ها که لبخند را از لب های اهل بیت گرفتند نفرت دارم و بغضی عجیب در سینه دارم.
من علی و اولاد علی را الگوی رفتار و گفتار و پوششم قرار داده ام، اگرچه خیلی وقت ها خوب نبوده و نیستم!
من تنها در مقابل «استکبار جهانی» با مردمی با آئین دیگر، «وحدت» دارم. «نسبت» دیگری بین ما نیست.
من دوازده امام و چهارده معصوم دارم که تنها به دامن آن ها و فرزندان عزیزدردانه شان دست توسل می زنم.
من در گرفتاری ها و شادی ها، با «ذکر بر اهل بیت» و «لعن بر دشمنان»شان نَفَس تازه می کنم!
من فرزندم را با کلام خدا و محبت اهل بیت تربیت می کنم. زندگیم هم وقف آنان است.
من در کشوری زندگی می کنم که امام رضا دارد و فرزندی از نسل حضرت زهرا(سلام الله علیها) مدیر آن است.
من بر خاک کربلا پیشانی می گذارم. با سینه زدن در روضه ی حسین و گریه کردن در عزای سیدالشهداء جان می گیرم.
من که معلوم نیست تا کی و کجا فرصت زندگی داشته باشم، تنها امیدوارم هرچه می ماند، نیکی و خیر و خوبی باشد.
من امام زمان دارم. «منتظر» ظهورش هستم و دل به او سپرده ام. هرچه دارم و ندارم از او و به خاطر اوست.
من نمی توانم بغض دشمنان علی و زهرا(سلام الله علیها) را از سینه ام بیرون کنم. دست خودم نیست!
من شیعه هستم، اگر رفتار و گفتارم مناسب نیست، عیب از من است. دین و آئینم که زیر سوال نمی رود.
/1102101305