کلیدواژه: گل و گلدون

گل و گلدون (30) / فصل وصل

وارث: به نام خدا"فصل وصل"بعضی ها گمان می کنند «مهمانی خدا» تمام شد و... رمضان هم به گنجینهی خاطرات یک سال دیگر از عُمرمان پیوست! می گویم: مگر می شود خدایی که مهربان تر از پدر و مادر است، دست بنده ی نوپای خود را رها کرده و او را تنها بگذارد! هر روزِ خدا، مهمانی است و هرلحظه، از سفره ی خدا...

گل و گلدون (28) / بخوان: به نام خدا

این خدا، همان است که گره های کور زندگیت را باز و صاف می کند

گل و گلدون(27) / حکایت بنده های خدا

رفتگر، میان کوچه پس کوچه های شهر، جارو به دست می گفت: بیا «گرد و غبار» رو از ما پاک کن!

گل و گلدون (26)/ در صف انتظار

این جا در شهر ما همه چیز عوض شده!

گل و گلدون(25) / تعمیرگاه خدا

چه تعمیرکار خوبی است خدا که با نماز و حضور قلب، تنظیم می شوی و همه چیز سَرِپا می شود.

گل و گلدون (24) / شب آرزوها

دیشب، مردی که نمی دانیم کجا بود، قرآن به سر گرفته بود. اشک، طاقتش را بریده بود... او هم «بِالحُجَّةِ» می گفت و... شاید آن قدر برای شیعیان و دوستدارانش دعا می کرد، که دیگر به دعا برای خودش نرسیده بود. شاید آن قدر به فکر من و ما بوده است که دیگر از خدا نخواسته تا بیاید... شاید گذاشته تا ما از خدا بخواهیم که بیاید... شاید او گفته: بگذار درد دوستدارانم حل شود، من بعدا می آیم...

گل و گلدون (23) / چینی بند زده شده ام!

تو را با «یَا مُنْتَهَی الرَّجَایَا» می خوانم و امید ناامید شده ام را فقط از تو می خواهم!

گل و گلدون (22) / یادمان باشد شیعه هستیم

در عزای امیرالمؤمنین، مشکی به تن می کند و با یک پیامک، حرف یا تکه کلام، زندگی دوست و آشنایی را سیاه می کند. در حالی که «امام اول»ش همیشه و هرجا حرمت نگه می داشته!

گل و گلدون (21) / oh! my god

محبوبا! می شود حرف های خصوصی ام را برایت « Direct» کنم؟!

گل و گلدون (20) / خدایا... قطع و وصل می شه!

دیشب از خدا آرزوی دریافت یک «بسته زندگی آسوده» کردم. بار زندگی این روزها، خیلی سنگینی می کند.

گل و گلدون (18) / حاجت دل ما: کربلا

«یَا عَلامَ الْغُیُوبِ» تو خوب می دانی دلم تنگ کربلاست!

گل و گلدون (17) / انشاء شیعیان علی

من، از قبیله ای هستم که «شیعه» نام دارد و در شادی امامان خود شاد است و در غم و اندوه شان، سوگوار! من دوازده امام و چهارده معصوم دارم که تنها به دامن آن ها و فرزندان عزیزدردانه شان دست توسل می زنم.

گل و گلدون (16) / روی ماه خدا را ببوس

بیا و در این روزهای ناب، دستی به سرم بکش تا در خیابان تو قدم بگذارم!

گل و گلدون (14) / ریزگردهای دل من

تو همیشه هوای من را داشتی و جالب این جاست که خودم، با دست هایم پنجره ی دلم را گشوده ام تا این هوای آلوده را استشمام کنم.

گل و گلدون (13) / از تو به من

وارث:«توبه»، استغفار نیست!... کسی چه می داند؟!... شاید خدا منظورش این بوده: تو به من بازگرد و لب به سخـن بگشایتو به من درددل هایت را بگو و جواب را از من بخواه تو به من پناه بیار و جز از من، نخواهتو به من نیاز و نازت را بگو، دیگران را نیاز نیستتو به من همه چیز را بسپار و خوب و بد را ...

گل و گلدون (12) / خسته شده ایم از انتظار

«شیخ احمد کافی» خانه اش را مهدیه کرد. سرتاسر خیابان تو را چراغانی می کرد و هر جمعه هم برایت ندبه می خواند و می گفت: کودکان بزرگ شدند... جوان ها پیر شدند... و پیرها سر به خاک گذاشتند! وقتش نشده بازآیی؟!... اما نه خبری از آمدنت شد، نه قاصدی فرستادی تا خبری از خودت به ما برسانی!

گل و گلدون (11) / سوا نکن ما را

خدایا! بنده های تو آدم های بدی نیستند! همه شان تو را دوست دارند و به تو عشق می ورزند! حالا شاید عده ای هم که بازیگوش و حرف گوش نکن باشند یا جوانی کرده و هنوز سرشان به سنگ نخورده باشد! تو که نمی خواهی خدای نکرده، خوب و بدهای بنده هایت را جدا کنی؟! تنبیه تو از روی عشق است و مهرورزی ات، به کام جان ما می نشیند!

گل و گلدون (10) / #همسران_سرزمین_من_خدیجه_اند

وارث:به نام خدازن ها می توانند مثل یک مرد، تکیه گاهی برای همسرشانزن ها می توانند مثل یک دوست برای شوهرشانزن ها می توانند مثل یک مادر برای دل بندشان زن ها می توانند مثل یک خواهر برای عزیزشان   زن ها می توانند مثل یک همکار برای عشق شان   زن ها می توانند مثل یک هم سفر برای هم...

گل و گلدون (9) / می خواهم گم بشوم

وارث:به نام خدا دلم گرفته! می خواهم گریه کنم. شنیده ام گریه، دردهای قلب را تسکین می دهد. اما گویی قلب من با گریه هم آسایش و آرامش و تسکین نمی یابد. در این وحشت آباد دنیا و واعطشای معرفت در جستجوی پناه و پناهگاهی هستم. دنبال غاری در بلندای یک کوه، دور از دسترس نامردها و برکنار از نگا...

گل و گلدون (8) / مثل شیرینی شله زرد!

وارث:به نام خدا خدایا! می خواهم در این ماه، با انجام گفته هایت، خوب باشم! می شود من را مثل گل ها خوشبو کنی؟! خدایا! می خواهم یک دعوای اساسی با خودم بکنم! خسته شده ام از این که بنده ی بدی برایت بودم! اجازه هست؟! خدایا! تو اگر بخواهی، همه ی گره های زندگی گشوده می شود؛ دست شیطان را کوت...

گل و گلدون (7) / کلاس و تخته و... ناظم!

وارث:حتماً برای شما هم پیش آمده که فکر کنید: خدا، با آن ها که حرفش را نمی خرند و سرشان در لاک خودشان هست، چه کار می کند و در روز رستاخیز، چه نسخه ای برای شان می پیچد! حتماً برای شما هم پیش آمده که با خود مرور کنید: روزه گرفتن در این گرمای طاقت فرسا که دمار از روزگار آدمی در می آورد، چه فایده ...

گل و گلدون (6) / Off – آفِ - بخشش

وارث: رمضان، یک فراخوان عمومی است! و خدا این بار، به مدّت سی روز، بیست و چهار ساعته، تمام درهای دکّان بندگی اش را گشوده و برای تغییر فصل و سالِ بندگی، همه را می بخشد! بیش از پیش می بخشد! بی شمار می بخشد! و خسران زده، آن کسی است که حتّی برای دیدن این حراجی، یک بار هم پایش را به خیابان خدا نمی ...

گل و گلدون (5) / همه آدم ها بد نیستند!

به وجودت قسم؛ حضرت موعود! خودت باید فکری به حال و روز ما کنی! با دوشیفت کار کردن و اندکی اضافه حقوق، با خرج بالای زندگی و شبکه های مجازی که دمار از روزگارمان درآورده اند، با رنگ هایی که رنگین کمان را در کوچه و خیابان و روی زمین این شهر ایجاد کرده اند، سرمان گیج می رود! گیج می رود و از زمین و زمان برای مان می بارد! آن وقت سی صد و سیزده نفر که هیچ... سی نفر هم جان سالم به در نمی برند!

گل و گلدون (4) / آشیانه ای رو به حرم

چه مبارک شبی است امشب! انگار خدا خواسته تمام زیبایی ها را برای خودش و در ماه خودش جمع کند و بهترین توصیف های ادبیات را در این لحظه ها به رخ همه بکشاند!

گل و گلدون (3) / بی چتر زیر باران

وارث:به نام خداحالا که ندبه ها جای خواب ها را می گیرد و عطش ها، جای تناول خوراکی ها را؛ با تو صحبت می کنم! حالا که پارچه به دست گرفته و دل زنگار و خاک گرفته را رفت و روب می کنم، با تو نجوا می کنم! حالا که خسته و وامانده از همه جا و همه چیز و همه کس به خودم رسیده ام، برایت می نویسم! ...

گُل و گُلدون (2) / ضیافتی به وسعت دل ما

خدایا! فصل مهمانی تو از راه می رسد و من، آن قدر نامرتبم که نگو و نپرس!

آرشـــیـو گُل و گُلدون

وارث:  گل و گلدون (1) / اذان به وقت دل من! گُل و گُلدون (2) / ضیافتی به وسعت دل ماگل و گلدون (3) / بی چتر زیر باران گل و گلدون (4) / آشیانه ای رو به حرم گل و گلدون (5) / همه آدم ها بد نیستند! گل و گلدون (6) / Off – آفِ - بخشش گل و گلدون (7) / کلاس و تخته و... ناظم!&nb...