کاری کنیم زنان مسلمان خودشان کشف حجاب کنند!
ممنوعیت استفاده از نقاب در آلمان به بیراهه رفته و لازم است که تلاشهایی برای آزادسازی زنان مسلمان انجام شود، این مبارزه برای رهایی باید از داخل دین بیرون بیاید. یک واقعیتی وجود دارد و آن اینکه بحث جاری در آلمان در مورد ممنوعیت استفاده از نقاب، هیچ ربطی به موضوع امنیت ندارد.
امکان پنهان کردن و جابجایی سلاح یا مواد منفجره در زیر ژاکت یا در کوله پشتی وجود دارد و به نظر نمیرسد که بتوان از ظاهر و صورت افراد پی برد که آنان تروریست هستند یا خیر. از سویی دیگر، نمیتوان ادعا کرد که ممنوعیت استفاده از برقع با هدف یکپارچهسازی افراد در جامعه انجام میشود، به این دلیل که ممنوعیت استفاده از برقع توسط زنان مسلمان جامعه لزوماً به ادغام آنها با دیگر افراد منجر نمیشود.
واقعیت این است که ممنوعیت استفاده از برقع برای زنان مسلمان در آلمان، موضوع اصلی نیست، چرا که تنها بخش کوچکی از زنان مسلمان در آلمان به طور کامل حجاب دارند. به این ترتیب، به نظر میرسد که ممنوعیت استفاده از نقاب توسط زنان مسلمان در آلمان، موضوعی مربوط به سیاستهای حزبی و انتخاباتی است.
در مناظرههای مربوط به طی روند ادغام پیچیده ملیتهای مختلف در یکدیگر، برقع مانند یک مائده آسمانی برای کسانی عمل میکند که به دنبال سادهسازی بیش از حد امور هستند. این افراد چنان برخورد میکنند که گویی، ممنوعیت استفاده از نقاب، بلاشرط به یکپارچهسازی مسلمانان با دیگر افراد جامعه در آلمان منجر میشود و بحث ادغام مسلمانان در جامعه به طور کلی حل میگردد. در تحلیل نهایی باید گفت که بحث اصلی ترس محافظهکاران آلمان از جناح راست حزب پوپولیستی آلمان است.
آلمانها مدعی هستند که ترس از اسلام دلیل اصلی ممنوعیت استفاده از برقع و نقاب در این کشور است. آنها میگویند که هر آنچه به صورت کامل بدن زنان مسلمان را میپوشاند، تبدیل به نمادی از اسلام شده است که آنان آن اصول را رد میکنند. گفتنی است؛ هنگامی که یک مشکل نمادین (مانند پوشیدن نقاب توسط زنان مسلمان) جامعه روشنفکر را به صورت کلی در بر میگیرد، باید این ترس تا حدی در واقعیت هم بزرگ باشد.
لباس به ویژه برای زنان، همواره عنصری مهم در میدان جنگ در برخورد فرهنگی بین سنت و مدرنیته بوده است، انسانها مدتها بر سر اینکه چه مقدار از پوست باید دیده شود، جنگیدهاند، امّا؛ امروز بحث بر سر استفاده از نقاب و پوشاندن صورت است و زنان تلاش میکنند که این موضوع نیز مورد قبول واقع شود.
برخی زنان مسلمان در اروپا و نه همه آنان، حجاب را به عنوان نمادی برای سرکوب زنان در اسلام میدانند، امّا؛ غربیها حجاب را به عنوان یک امر بیگانه و نامطلوب تلقی میکنند.
غربیها مدعی هستند که حجاب در هویت فرد ابهام ایجاد میکند و اینکه غربیها، تا چه اندازه بتوانند حجاب را تحمل کنند، محدوده تحمل آنها مشخص میشود.
* حجاب اعتراضی به سلطهگری و تکبر غربیها
بر اساس ادعای غربیها، در میان کسانی که خواستار ممنوعیت استفاده از نقاب توسط مسلمانان هستند، دو انگیزه خودخواهی و نوعدوستی، در هم تنیده شده است. در بخش خودخواهی، این ممنوعیت برای محافظت از جامعه آزاد در برابر اسلام بنیادگرا اعمال میشود، امّا؛ قسمت نوعدوستی انگیزه، جایی است که ممنوعیت استفاده از برقع و نقاب به آزادی زنان مسلمان مربوط میشود. توجیه انگیزه دوم (نوعدوستی) این فرض است که هیچ زنی به طور داوطلبانه به داشتن حجاب تن نمیدهد، امّا؛ این فرض اشتباه است و امکان دارد که برخی از زنان مسلمان به صورت داوطلبانه حجاب داشته باشند.
شاید برخی زنان با اکراه حجاب داشته باشند و به محض فراهم شدن شرایط، با خوشحالی روسری از سر برمیدارند، امّا؛ در همین زمان، زنانی در کشورهای مختلف از جمله ایران، مصر، ترکیه و یا برخی کشورهای شمال آفریقا هستند که به صورت اختیاری حجاب دارند. این افراد، غرب را نماد سلطهگری و تکبر میبینند و راه مقابله با آن را حجاب میدانند.
تعداد قابل توجهی از زنان مسلمان که در آلمان حجاب کامل دارند، زنان گردشگری هستند که از کشورهای عربی به آلمان آمدهاند. بسیاری دیگر نیز زنانی هستند که در جستجوی معنا، ثبات و جامعه راه خود را در اسلام رادیکال پیدا کردهاند، همانگونه که برخی در این جستجو به ساینتولوژیست یا شاهدان یهوه رسیدهاند.
در واقع، حجاب زنان مسلمان و پوشش کامل آنها، به عقیده سیاستمداران و رهبران جوامع غربی، نوعی فتنهانگیزی هدفمند و اعتراض است و باید همانگونه که با دیگر اشکال اعتراض مانند خالکوبیهای بزرگ برخورد میشود، با حجاب کامل نیز مقابله شود.
* پیشرفت اجتماعی با منع حجاب میسر نمیشود
واقعیت این است که نمیتوان با زور و ممنوعیت نمادهای مذهبی و سنت به پیشرفت اجتماعی دست یافت. همانگونه که تلاشهای آتاتورک در ترکیه و رضاشاه در ایران برای منع حجاب به نتیجهای نرسید، در آلمان و دیگر کشورهای غربی نیز ممنوعیت حجاب، واکنشهایی را به دنبال خواهد داشت و کارساز نخواهد بود.
به عنوان مثالی دیگر میتوان به دستور پیتر کبیر در روسیه در مورد تراشیدن ریش مردان به منظور متمدنسازی جامعه اشاره کرد که باز هم نتیجه مطلوب به دست نیامد. با توجه به واقعیاتی که گفته شد میتوان پی برد که منع حجاب در آلمان نیز کارساز نخواهد بود و زنان خودشان باید از درون به این نتیجه برسند که حجاب داشته باشند یا خیر.
از سویی دیگر، به نظر نمیرسد که حجاب کامل بخش کوچکی از زنان مسلمان در آلمان، بتواند آزادی این کشور بزرگ را که بر اساس قانون حکومت میکند، خدشه دار نماید و یا به با حجاب شدن و رستگاری دیگر زنان این کشور منجر شود.
آلمانیها مدعی هستند که مسلمانان در آلمان باید به قانون اساسی این کشور پایبند باشند. از سویی دیگر، همین قانون اساسی مجموعه موانعی را درباره حجاب که به مهار آزادی مذهبی و یا دیگر آزادیهای مدنی منجر میشود، وضع کرده است و به نظر میرسد که قوانین مربوط به پوشش، یک حمله گسترده به حقوق شخصی افراد است.
در پایان باید خاطرنشان کرد که ممنوعیت استفاده از برقع و نقاب، به موضوع مبارزه با بنیادگرایی اسلامی و نبرد برای آزادی زنان مسلمان ربطی ندارد. چیزی که باید به اجرا گذاشته شود، ممانعت از تحت فشار قرار دادن افرادی است که در دورههای یادگیری زبان آلمانی شرکت و یا در آلمان زندگی میکنند. از سویی، دیگر آلمانها و کشورهای غربی، باید این اطمینان را داشته باشند که آنقدر روش آنها برای زندگی جذاب است که دیگران به صورت داوطلبانه از آن تقلید میکنند و جای نگرانی وجود ندارد.
/1102101305