آیا با انجام هر گناهی اعمال نیک انسان ازبین می روند؟

کد خبر: 59324
مشهور میان متکلمان امامیه بطلان احباط و تکفیر است، آنها می گویند ثواب مشروط به آن است که انسان با ایمان از دنیا برود، و عقاب مشروط به این است که به هنگام مرگ با اسلام و توبه از دنیا نرود.
وارث: آیا با انجام هر گناهی اعمال نیک انسان از بین می روند؟ پس عدل خدا چه می شود؟ چون انسان جایز الخطاست.

پاسخ:

در تفسیر نمونه چنین آمده است:

«حَبْط» در اصل به گفته «راغب» در «مفردات» به معنی این است: چهارپائی آن قدر بخورد که شکمش باد کند و چون این حالت سبب فساد غذا و بی اثر بودن آن می گردد، این واژه به معنی باطل و بی خاصیت شدن، به کار می رود، لذا «معجم مقائیس اللغة» معنی آن را «بطلان» ذکر کرده است و به همین دلیل، در آیه ۱۶ سوره «هود» هم ردیف باطل ذکر شده، می فرماید: 

«دنیاپرستان کسانی هستند که در آخرت جز آتش بهره ای ندارند و آنچه را در دنیا انجام داده اند بر باد می رود و اعمالشان باطل می شود».

و اما «اِحباط» در اصطلاح متکلمان و علماء عقائد، عبارت از این است که ثواب اعمال پیشین بر اثر گناهان، از بین برود، نقطه مقابل تکفیر که به معنی از بین رفتن کیفر و آثار گناهان پیشین، به خاطر اعمال نیک آینده است.

در این که آیا احباط و تکفیر در مورد ثواب اعمال صالح و کیفر گناهان صحیح است، یا نه؟ در میان علماء عقائد بحث و گفتگو است. 

به گفته مرحوم «علامه مجلسی» مشهور میان متکلمان امامیه بطلان احباط و تکفیر است، آنها فقط می گویند: ثواب مشروط به آن است که انسان با ایمان از دنیا برود، و عقاب مشروط به این است که به هنگام مرگ با اسلام و توبه از دنیا نرود. بحار الانوار ج ۵، ص ۳۳۲.

ولی علماء معتزله نظر به ظواهر بعضی از آیات و روایات، معتقد به صحت احباط و تکفیرند. همان مدرک

«خواجه نصیر الدین طوسی» در کتاب «تجرید العقائد» احباط را باطل شمرده و با دلیل عقل و نقل بر آن استدلال کرده است.

دلیل عقلی او این است که: احباط مستلزم ظلم است (زیرا کسی که ثواب کمتری داشته و گناه بیشتری، پس از احباط به منزله کسی خواهد بود که اصلاً کار نیک نکرده است و این یک نوع ستم در حق او خواهد بود) 

و اما دلیل نقلی، این است که قرآن با صراحت می گوید: «هر کس به مقدار سنگینی ذره ای کار خیر کند آن را می بیند * و هر کس به مقدار سنگینی ذره ای کار شرّ کند آن را می بیند». زلزال ۷-۸

در میان دانشمندان معتزله «ابو هاشم» احباط و تکفیر را به هم آمیخته و عنوان موازنه را به وجود آورده است به این معنی که گناه و ثواب را با هم می سنجد و از یکدیگر کسر می کند.

ولی حق این است که: احباط و تکفیر امری ممکن می باشد و هیچ گونه ظلمی از آن حاصل نمی گردد، و آیات و روایاتی صریحاً بر آن دلالت دارد و به نظر می رسد مخالفتِ منکران،  به یک نوع «نزاع لفظی» می کند.

توضیح این که: گاه، می شود انسان سالیان دراز زحمت می کشد و با مشقت فراوان سرمایه ای می اندوزد، ولی با یک ندانم کاری و یا یک هوسبازی آن را از دست می دهد، یعنی «حسنات» سابق «حَبط» می شود.

و یا به عکس، مرتکب اشتباهات و خسارت های زیادی شده و با یک عمل عاقلانه و حساب شده همه را جبران می کند، این یک نوع «تکفیر» است (تکفیر یک نوع پوشانیدن و جبران کردن است) 

در مسائل معنوی نیز همین اصل، صادق می باشد.

تفسیر نمونه ج ۲، ص۱۱۳.
  /1102001307