استحکام رابطه با خدا منجر به ابهت و نفوذ اجتماعی می شود
وارث: متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله مظاهری در جلسه درس اخلاق مورخ ۶ آبان ماه است که از نظر می گذرد؛
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
شام شهادت امام چهارم امام سجاد«سلاماللهعلیه» است و باید اظهار ارادتی به آقا داشته باشیم. لذا اولاً من این مصیبت بزرگ را به همۀ شما تسلیت میگویم و از طرف همۀ شما این شهادت و این مصیبت را به ساحت مقدس حضرت ولیعصر«ارواحنافداه» تسلیت میگویم. از طرف همۀ شما از حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» میخواهم صاحب عزا و صاحب جلسه شوند و با لطف حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» از جلسه بیرون رویم. برای اینکه مورد لطف امام سجاد«سلاماللهعلیه» شویم، اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
امام سجاد«سلاماللهعلیه» مثل پدر بزرگوارشان، ۵۷ سال عمر کردند. ۲۲ سال قبل از امامتشان، در زمان پدرشان امام حسین«سلاماللهعلیه» بود و تقریباً بیش از سی و پنج سال، بعد از شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» بود. لذا امامت ایشان به نسبت ائمۀطاهرین«سلاماللهعلیه» از همه بیشتر است. برای تشیع خیلی کار کردند. در آن وضع بحرانی که تشیّع در مخاطرۀ عجیبی بود و بنیامیه تصمیم داشتند نه تنها تشیّع، بلکه اسلام عزیز را به طور کلی نابود کنند، امام سجاد بعد از شهادت پدر و بعد از اسارتشان که تشیع را زنده کردند، در آن سی و پنج سال، فوقالعاده وجود پربرکتی داشتند.
به اندازهای که نه تنها توانستند تشیّع را زنده کنند، بلکه توانستند بنیامیّه را با آن حکومت چهل ساله نابود کنند. علاوه بر اینکه تشیّع یک نفوذ عجیبی پیدا کرده بود، بنیامیه به اندازهای در ضعف شدند که آخرین آنها که به نام مروان بود، از دست شیعه فرار کرد و از این ده به آن ده به دنبال او بودند و بالاخره در خرابهای زندگی میکرد و شیعه رسید و این خواست فرار کند که ادرارش گرفت و در خرابهای ادرار میکرد و دشمن رسید و او را گرفت. عرب شوخی گفت «ذهبت الدولة بالبولة»، به یک ادرار کردن حکومت بنیامیّه نابود شد.
وقتی در تاریخ مطالعه کنیم، میبینیم امام سجاد«سلاماللهعلیه» علّت فوقالعاده مهمّی برای نابود کردن بنیامیه بودند. علاوه بر اینکه شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» و بعد اسارت عیال و اسارت امام سجاد«سلاماللهعلیه» خیلی در بقای تشیّع و درخشندگی تشیّع کار کرد، اما آن سی و پنج سالۀ عمر امام سجاد فوقالعاده توانست برای تشیّع کار کند.
همۀ ائمۀطاهرین«سلاماللهعلیه» حق به ما دارند و ما هرچه به یاد آنها باشیم، قطرهای از دریای حق آنها را ادا نکردهایم؛ اما امام سجاد«سلاماللهعلیه» حقّ درخشانی دارند که ما باید متوجه حقّ ایشان باشیم و به یاد ایشان باشیم و از نظر عمل تابع ایشان باشیم و بالاخره آنچه امام سجاد«سلاماللهعلیه»میخواسته است تشیّع است و اینکه ما شیعۀ خالص باشیم.
امام سجاد«سلاماللهعلیه» در این عمر گرانبها در دریای مصیبت زندگی کردند. یعنی در دریای موجدار و ظلمانی و متلاطم. قبل از قضیۀ کربلا معاویه روی کار آمده بود و جهان اسلام را تصرف کرده بود و زمینه فراهم میکرد برای اینکه اسلام را به سلطنت مبدل کند و بگوید العیاذبالله قرآن و پیغمبر نباشد و شیعه نباشد و اصلاً اسلام نباشد و رومیها که سلطنت داشتند و این زد و بندی با آنها داشت و میخواست اسلام عزیز را به سلطنت مبدل کند.
وقتی تاریخ را مطالعه کنیم، از سنی و شیعه، و حتی تاریخ اسلام را از زبان نصرانیها مثل تمدن اسلام و امثال اینها مطالعه کنیم، میبینیم که چنین بوده است. میگفت رفتم پیش معاویه و او را هولناک و غمناک دیدم. گفتم معاویه تو که هرچه میخواستی به دست آوردی. حکومت جهان اسلام الان از توست. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را شهید کردی و امام حسن«سلاماللهعلیه» را خانهنشین کردی، بنابراین چرا غم و غصه داری؟ معاویه آهی کشید و گفت من وقتی راحت میشوم که «اشهد ان لا اله الاّ الله» در گلدستهها را نابود کنم. وقتی راحت میشوم که بتوانم اسلام را نابود کنم.[۱]
همۀ شما شنیدهاید که یزید در جلسه در مقابل حضرت زینب و امام سجاد«سلاماللهعلیهما»، غرور او را گرفته بود و آنچه در دل داشت ظاهر کرد و گفت:
«لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلَا
خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَل»[۲]
گفت: بنیهاشم با مردم بازی کردند و الاّ نه وحی هست و نه قرآنی هست و همۀ اینها بازی بنیهاشم با مردم بوده است. زینب مظلومه و امام سجاد«سلاماللهعلیهما» فرمودند: کسی که امام حسین را بکشد، باید همین حرفها را هم بزند.
قرآن میگوید: کسانی که گناه روی گناه دارند، منجر به این میشود که زیر پِل همه چیز بزنند.
این یک تصمیم بود، اما شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» نگذاشت، برای اینکه از نظر تاریخ بیست سال بود که معاویه مردم را ساکت نگاه داشته و یک انقلاب نشده بود، اما بعد از شهادت امام حسین و اسارت زینب و امام سجاد«سلاماللهعلیهم»، انقلاب روی انقلاب و انقلاب بعد انقلاب آمد تا اینکه بنیامیه را نابود کردند و به قول آن عرب «ذهبت الدولة بالبولة». لذا شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» و اسارت حضرت زینب و امام سجاد«سلاماللهعلیهم» و عیال خیلی کار کرد.
یعنی کار چهل سالۀ بنیامیه را نابود کرد. بعد از آن هم بلافاصله حکومت بنیامیه نابود شد. برای اینکه یزید در سال اوّل امام حسین را کشت و سال دوّم قتل عامی در مدینه به نام حرّه کرد و سال سوم خانۀ خدا را خراب کرد و بالاخره میخواست خانۀ خدا را نابود کند، اما عبدالله بن زبیر جلو آمد و بالاخره یزید بعد از سه سال با وضع بدی مُرد. میگویند سوار اسبش بود و به دنبال صید بود. از اسبش افتاد و پا در رکاب بود و اسب میدوید و این روی زمین کشیده میشد و بالاخره وقتی اسب ایستاد که یزید ذره ذره شده بود. بعد هم پسر یزید خیلی کار کرد. او را خلیفه کردند و مردم یعنی لشکر معاویه و مریدهای معاویه جمع شدند تا این پسر را خلیفه کنند. او هم با کمال شهامت ضربۀ عجیبی به بنیامیه زد.
گفت خدا لعنت کند معاویه را، خدا لعنت کند پدر من یزید را، زیرا همۀ اینها ظلم کردند و غصب خلافت کردند. الان خلیفه امام سجاد است و بالاخره خلافت را قبول نکرد و بعد هم در خانه رفت و میگویند در خانه اعتصاب غذا کرد تا مُرد. امّا ظاهراً او را در خانه کشتند.[۳]بالاخره بنیامیه رفت اما به جای آن مروان و بعد عبدالملک بن مروان و بالاخره مروانیان جلو آمدند در ادامۀ کار بنیامیه، اما نشد. انقلابهایی شروع شد و از انقلابهایی که شروع شد و الحمدلله دل امام سجاد و دل عیال حسین را خنک کرد، قضیۀ مختار بود و انصافاً قضیۀ مختار خیلی عالی شد.
همۀ قاتلین حسین را کشت و ظاهراً کسی باقی نماند. بالاخره با قدرت مختار و لشکر مختار و عنایت امام حسین«سلاماللهعلیه» تمام کسانی که به کربلا آمده بودند به دست مختار نابود شدند؛ اما این مروانیها بالاخره سلطنت خودشان را میکردند. اینها دیدند چارهای نیست به جز شدت عمل. اگر شدت عمل به خرج ندهند، اسمی از مروان و بنیامیه و غیره نیست؛ لذا با شدت عمل زشتی جلو آمدند و آن کشت و کشتار شیعه بود. هرکجا شیعه را پیدا میکردند، سر میبریدند. یکی از استاندارهای آنها حجاج بن یوسف ثقفی است. در کوچه میرفت و کسی دید یک آدم بدهیکلی است. پرسید این کیست و خودش برگشت و جواب داد و گفت من کسی هستم که صد هزار شیعه را به جرم شیعهگری کشتهام.
مروانیها نفوذ نداشتند و میخواستند با قدرت کشت و کشتار کنند، اما نشد. در مقابل امام سجاد«سلاماللهعلیه» نفوذ عجیبی در میان مردم داشتند و نمیدانیم این نفوذ از کجا پیدا شده بود! آیا این نفوذ از نظر سیاسی بود و امام سجاد«سلاماللهعلیه» اول سیاستمدار است و با سیاست منفی این نفوذ را پیدا کرده بود؟! آیا در اثر تفسیر اقتصادی و اجتماعی بود که امام سجاد میتوانستند خدمت به خلق خدا کنند و مثل جدشان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» خدمتها به خلق خدا کردند و کمکها کردند یا وجه دیگر اینکه نفوذ امام سجاد نفوذ تکوینی بود و تصرف تکوینی امام سجاد بود. قرآن این را امضاء میکند و روایت امضاء میکند. قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمٰنُ وُدّاً»[۴]؛ کسانی که به راستی شیعه هستند، محبّت و نفوذ و شخصیّت در جامعه دارند و خدا محبّت اینها را در دلها میاندازد.
روایت دیگری هست که امام دوّم«سلاماللهعلیه» دم مرگ به جُناده فرمودند:
«إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَی عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۵]
جناده! اگر میخواهی در میان مردم عزیز باشی، بدون اینکه خدم و هشم و مال داشته باشی، اگر میخواهی ابهت اجتماعی داشته باشی، بدون اینکه پشتوانه داشته باشی، پس لباس معصیت را بکن و لباس تقوا بپوش و آن لباس تقوا به تو شخصیت اجتماعی و نفوذ اجتماعی و ابهت اجتماعی میدهد. به این نفوذ تکوینی میگویند. آیا امام سجاد«سلاماللهعلیه» از این نفوذ تکوینی استفاده کردند یا از نفوذ اجتماعی و خدماتی استفاده کردند یا از نفوذ سیاسی و اقتصادی منفی استفاده کردند؟! بالاخره آنچه مسلّم است، امام سجاد«سلاماللهعلیه» نفوذ و ابهت عجیبی در میان مردم پیدا کردند.
عزت فوقالعاده مهمی در میان مردم پیدا کردند. در این باره نمونههای زیادی هست و به عنوان مثال: یکی از مروانیان، هشام بن عبدالملک بود که به مکه رفت و طواف کرد و هرچه میخواست استلام حجر کند، اما نشد یا جمعیت نمیگذاشتند. لذا در کناری فرشی برای او انداختند و نشست برای اینکه فرصتی پیدا کند تا اینکه استلام حجر کند، ناگهان امام سجاد«سلاماللهعلیه» رسیدند و تا در مقابل حجر رسیدند، مردم به جوش و خروش افتادند و با صلوات و زنده باد و با احترام خاصی امام سجاد«سلاماللهعلیه» را برای استلام حجر بردند.
در شوط دوم و سوم همین شد. هشام نگاه میکرد و تعجب میکرد و میگفت: من نتوانستم یک بار استلام حجر کنم، اما امام سجاد چه نفوذ و چه شخصیت و عزتی دارند. با طعنه گفت این کیست؟ فرزدق شیعه است، اما شیعۀ مخفی بود و همچنین شاعر بود و در ادبیّت شعری و فصاحت و بلاغت شعری خیلی بالاست. در مقابل هشام بلند شد و چند شعر خواند که خیلی از نظر فصاحت و بلاغت و محتوا بالاست. به اندازهای که جامی میگوید: اگر روز قیامت خدا همه را بیامرزد به خاطر فرزدق و اشعار فرزدق، جا دارد.
معلوم است که فرزدق هرکه را در روز قیامت شفاعت کند، خدا او را میآمرزد، برای اینکه اشعار خیلی بالاست و تشیع را خیلی بالا برده است. به هشام گفت او را نمیشناسی؟! او را همه از خانه خدا و منی و عرفات و مکه و غیره میشناسند. کسی است که محبت او ایمان است. کسی است که بغض او کفر است. کسی است که در حرفش لا و نفی نیست، مگر در «اشهد ان لا اله الاّ الله»، اما در غیر آن نیست. به معنای اینکه به هر اندازه بتواند کمک به خلق خدا کند، میکند. فرزدق گفت او کسی است که ابهت اجتماعی او به اندازهای است که همه از او حساب میبرند. تا عنایت نکند و تبسم نکند، کسی جرأت حرف زدن در مقابلش را ندارد. بالاخره او را گرفتند و زجر دادند و زندان کردند اما بالاخره کار خودش را کرد.[۶]
مرادم اینجاست که اشعار او در مقابل هشام، به خوبی به ما میگوید که امام سجاد«سلاماللهعلیه» در آن سی و پنج ساله، ابهت اجتماعی و شخصیت اجتماعی و نفوذ اجتماعی داشتند و از این شخصیت استفادۀ عالی کردند. خوشا به حال اینها، خوشا به حال وزیر یا استاندار یا کسی که نفوذی دارد و میتواند خدمتی به خلق خدا کند و به واسطۀ نفوذش به خلق خدا کمک کند. بدا به حال کسی که بتواند خدمت به خلق خدا کند، امّا نکند.
در روایات میخوانیم کسی که بتواند خدمت به خلق خدا کند، به واسطۀ قلمش یا به واسطۀ قدمش یا مالش، بتواند خدمت کند، اما این کار را نکند، در روز قیامت او را در صف محشر میآورند در حالی که چشمها به گودی فرو رفته و روسیاه است و او را خائن به خدا و رسول خدا و مؤمنین خطاب میکنند.[۷] چنانکه اگر کسی برای دیگران بدی بخواهد، در قیامت او را میآورند و روی پیشانی او نوشته شده: «آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»؛[۸] یعنی این نمیشود مورد رحمت خدا واقع شود. بعد خدا او را رسوا میکند و میفرماید این کسی است که میتوانست خدمت به خلق خدا کند اما نکرد و کسی است که میتوانست گره از کار مردم بگشاید، اما نگشود.
اگر میخواهید شیعۀ امام سجاد«سلاماللهعلیه» باشید، باید این نفوذ اجتماعی را اولاً به واسطۀ رابطه با خدا پیدا کنید و الان خواندم که اگر کسی رابطۀ با خدایش محکم باشد، نفوذ اجتماعی و ابهت و شخصیت اجتماعی پیدا میکند. آنگاه همّ و غمش مثل امام سجاد«سلاماللهعلیه»، خدمت به خلق خدا باشد. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» پنج سال حکومت کردند و سه جنگ روی دست ایشان گذاشتند. جنگ جمل و صفین و نهروان که همگی جنگ مسلمان با مسلمان بود و برای امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» خیلی سخت بود، به اندازهای که گاهی در نماز جمعه گریه میکردند؛ امّا با این حال، همّ و غمّ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در این دولت، خدمت به خلق خدا بود.
در یکی از خطبههای نماز جمعه میگویند: ای مردم یک نفر فقیر در حکومت من نیست. همه از نظر اقتصادی و از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاهند. بعد میفرمایند: ای مردم من کسی هستم که برایتان از فرات و دجله آب آوردم.[۹] آب کوفه بد بوده و در همان پنج سال، امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»تمام کوفه را آب شرب گوارا دادند.
اگر ما اختلاف را کنار بگذاریم و همّ و غمّ ما مردم باشد و این حیف و میلها که نمایان میشود کنار رود و همّ و غمّ همه، مردم باشند، آنگاه مثل امیرالمؤمنین و امام سجاد«سلاماللهعلیهما» میشود. امام سجاد«سلاماللهعلیه» خیلی کار کردند به اندازهای که اگر امام سجاد«سلاماللهعلیه» نبود، تشیع نابود بود. آن نفوذ و شخصیت و ابهت امام سجاد توانست تشیع را نگاه دارد تا از نسلی به نسل بعدی یعنی امام باقر«سلاماللهعلیه» دهد.
[۱]. ر.ک: الاخبار الموفقیّات، ۵۷۶؛ کشف الغمّه، ج ۱، ص ۴۰۰.
[۲]. الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۷.
[۳]. ر.ک: انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۵۹؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۴؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۲ و ۷۳.
[۴]. مریم، ۹۶: «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دلها] قرار میدهد.»
[۵]. کفایة الاثر، ص ۲۲۸.
[۶]. مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۶۹.
[۷]. الکافی، ج ۲، ص ۳۶۲: «أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا اسْتَعَانَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ فِی حَاجَةٍ فَلَمْ یُبَالِغْ فِیهَا بِکُلِّ جُهْدٍ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤْمِنِین.»
[۸]. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۹۴: «مَنْ أَعَانَ عَلَی مُؤْمِنٍ بِشَطْرِ کَلِمَةٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَکْتُوبٌ آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ.»
[۹]. بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷: «مَا أَصْبَحَ بِالْکُوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَیَأْکُلُ الْبُرَّ وَ یَجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ.»