حجت الاسلام کرمی: ارتقاء بصیرت؛ بالاترین وظیفه دینی و تکلیف معنوی ماست

کد خبر: 64291
بالاترین وظیفه دینی و تکلیف معنوی ما این است که در حدی که می توانیم و بنیه و استعدادش را داریم سطح بصیرتمان را ارتقاء دهیم. یادمان باشد که باید همه حرفها را بشنویم و همه جا را ببینیم، خودمان را مقید به جایی جز حقیقت نکنیم.

وارث: جلسه هفتگی با سخنرانی حجت الاسلام مصطفی کرمی و مداحی کربلایی جواد مقدم و کربلائی میثم استادآقا در هیئت بین الحرمین برگزار شد.

در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام کرمی را می خوانید:

حجت الاسلام کرمی

خیر دنیا و آخرت در بصیرت و تفکر است

در منابع و مصادر طبقه اول ما، خیر دنیا و آخرت در بصیرت و تفکر در دین بیان شده است. بصیرت مربوط به حوزه اندیشه انسان است، پایه اعمال انسان فهم و آگاهی است. انسان طبق اصولی که به او رسیده عمل می کند. اگر انسان دچار کج فهمی شد که اصطلاحا به آن جهل مرکب گفته می شود و نمی فهمد که نمی فهمد! این درد مضاعف است.

هر کس که نداند و نداند که نداند      در جهل مرکب ابدالدهر بماند
   
هر کس که نداند و بداند که نداند      بیدار نماییدش که در خواب نماند

وقتی انسان بفهمد که نمی داند پرسش می کند و راه را به او نشان می دهند و می رسد. اما اگر فکر کند که می داند ولی در اصل نمی داند و مسیر غلطی را انتخاب می کند و می پندارد مسیر درست همان است.

قرآن می فرماید: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا 1؛بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم * آنان كسانى‏ اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏ دهند.

کسانی که حاصل تلاش و کوشش آنها ظلالت است. مثل کسانی که تکفیری هستند و جهول فکری دارند آنها جهل مرکب دارند و نمی فهمند و فکر می کنند راه درست همان است، کسی که عملیات انتحاری انجام می دهد به خودش نارنجک می بندد. شما تعجب می کنید چون مثلا اگر برای جنگیدن به کسی پول بدهد او می پذیرد، اما اگر مثلا وعده بدهند بعد از عملیات انتحاری منظومه شمسی را به نامت می زنند یا وعده های غیرقابل باور، انسان عاقل این را نمی پذیرد بلکه مغز او را شست و شو می دهند و روی باورهای او کار می کنند که اگر شیعه را بکشی صاف در آغوش ملائکه خواهی بود.

قرآن خطرناک ترین جمود را جمود فکری می داند

"نفهمی" بزرگ ترین درد یک انسان است لذا می فرمایند: اگر خدا بخواهد نعمتی را بر بنده اش تمام کند فهم دین به او می دهد. خیلی از کارهایی که انجام می دهیم غلط است و بر سر این اعتقادات غلط با دیگران در جنگ هستیم، فکر می کنیم جهاد می کنیم.

قرآن خطرناک ترین جمود را جمود فکری می داند. جمود یعنی مبارزه با فهمیدن می کنند، مقاومت می کنند که نفهمند و محکم می ایستند تا حقیقت برایشان روشن نشود چون وحشت دارند که به آنها گفته شود که عملی که انجام می دهی اشتباه است.

حرف های همه را بشنوید و بعد تفکر کنید

قرآن می فرماید: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ 2؛ به بنده های من بشارت بده کسانی که همه ی حرف ها را می شنوند. یکی از چیزهایی که قرآن دعوت می کند این است که همه حرفها را بشنو و اطلاعات گرفتنت از یک جهت نباشد، اما خداوند یک قوه تمییزی در همه بندگان قرار داده به نام "بصیرت"!

غیر ممکن است کسی مسیر حق را پیمایش کند و به آن نرسد. وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا 3؛ کسانی که دنبال حق باشند ما راه را به آنها نشان می دهیم. چیزی که الان به نام داعش، تکفیری و سلفی بوجود آمده ریشه تاریخی داشته و به خاطر نفهمی چنین شده اند.

باور و اعتقاد شکل دهنده مسیر زندگی

آنچه باعث می شود انسان جانش را برای آن فدا کند باور و اعتقاد است. سنگ محکی که می تواند عیار ایمان را بسنجد عمل است. کسی که دست در جیبش می کند و انفاقی انجام می دهد به خاطر این است که باور دارد اگه یک چیز بدهد خدا صد برابر به او می دهد.

اعتقاد کار را به جایی می رساند که وقتی می خواهند نقشه ترور بکشند ابن ملجم مرادی و دیگران، شب نوزدهم ماه رمضان را انتخاب می کنند که شب محتمل القدر باشد که وقتی ضربه می زنند یک قدم به خدا نزدیک تر شوند، وقتی نفهمی باشد چنین می شود. حرف پیغمبر صلی الله علیه و آله با مبادی روشن عقلی و انسانی ناسازگار نبود، حضرت می فرمود: به چیزی که خودتان درست کرده اید سجده می کنید! با دست خودتان درست می کنید و نزد او گریه می کنید که مشکلتان را حل کند.

حضرت حرف روشنی داشت و می فرمود: اینها سنگ و چوب هستند چه شأنی در آفرینش دارند که نزد او گریه می کنید تا مشکل شما را حل کنند؟ اینها چیزی بود که به خاطرش با حضرت دشمنی کنند.

پاسخ به رجز خوانی در جنگ جمل

در جنگ جمل خون 18 هزار مسلمان به زمین ریخته شد، مغز آنها را شست و شو دادند، مگر معامله درهم و دیناری با آنها کرده بودند؟ در مکه پیراهن خونی عثمان را سر نیزه کردند، از وجاهت عایشه استفاده کردند و از حربه عاطفی استفاده کرد و گفت: من مادر شما هستم و یکی از فرزندان من تشنه کشته شده و قصاص این خون از نمازی که می خوانید واجب تر است. با همین چرندیات چندین هزار نیرو جمع کرد.

رجز یک عامل روانی بود که یک مانور روانی به حساب می آید و پیش در آمد جنگ فیزیکی بود. در جنگ جمل شخصی از لشکر عایشه بیرون آمد و رجز خواند: مسلک من عثمانی است، اقوامم خبر داده اند که علی (علیه السلام) عثمان را کشته است. یکی از فرماندهان امیرالمومنین علیه السلام که پیرمردی بود به او گفت اگر از تو بپرسند اینجا چه می کردی چه جوابی خواهی داد؟ برای چه ایستاده ای و شمشیر می زنی.

آن جوان به او گفت: اول اینکه شما نماز نمی خوانی و کسی که نماز نخواند مرتد است و باید او را کشت، دوم اینکه شما عثمان را بعد از 49 روز محاصره با لب تشنه مظلومانه در خانه اش او را کشتید.

فرمانده امیرالمومنین علیه السلام به او فرمود: تحقیق کن و بعد بجنگ، برو در لشکر امیرالمومنین علیه السلام دوری بزن، اگر کسی را پیدا کردی که آثار عبادت در چهره او نبود تو برنده هستی. تو که در رجزت گفتی اهل قسان هستی وقتی عثمان کشته شد در مدینه بودی؟

جوان پاسخ داد: نه خبر به من رسیده بود. فرمانده لشکر گفت: از کسی بپرس که از نزدیک جریان را مشاهده کرده بپرس تا واقع جریان را به تو بگویم. کسانی عثمان را کشتند که از جنازه او بهره برداری سیاسی می کنند، علی بن ابی طالب، محمد حنفیه و محمد بن ابابکر را سپر کرد تا عثمان زنده بماند. وقتی آب را به او بستند علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: با آب و نان کسی شوخی نکنید و جانشان را به خطر انداخت تا آب به عثمان برساند.

در روایت دارد آن جوان دوری در لشکر زد و به درستی سخن فرمانده لشکر پی برد.

بالاترین وظیفه دینی و تکلیف معنوی، ارتقاء بصیرت است

نفهمی و جهل! دردی بالاتر از این نیست. بالاترین وظیفه دینی و تکلیف معنوی ما این است که در حدی که می توانیم و بنیه و استعدادش را داریم سطح بصیرتمان را ارتقاء دهیم.

فخر رازی در اهل سنت خیلی آدم مهمی است و به او امام فخر رازی می گویند. فخررازی می گوید: مطلبی که 50 سال به صحتش معتقد بودم امروز به بطلانش رسیدم. یک اتفاقی برایش می افتد که یکی از علمای ما برای او نامه می نویسد: برای اینکه نردبان شکسته ای را به عنوان علم برده ای و می خواهی با آن به قله بلند حقیقت برسی، خیر به درب خانه علی (علیه السلام) و بچه هایش بیا تا روی مناره بروی و همه جا را بتوانی ببینی.

رأفتی که حضرت نوح داشته در زمان خودش منحصر به فرد بوده، چطور می شود کاسه صبرش لبریز می شود و از خدا می خواهد که یک نفر از قوم را باقی نگذارد! جامعه به چه مصیبتی گرفتار می شود که تنها راه درمان جامعه را نابودی آن جامعه می داند.

یادمان باشد که باید همه حرفها را بشنویم و همه جا را ببینیم، خودمان را مقید به جایی جز حقیقت نکنیم، سر ارادتمان فقط مقابل حقیقت کج باشد.

حجت الاسلام کرمی

پی نوشت:


1- سوره کهف آیه 103و104.


2- سوره زمر آیه 18.


3- سوره عنکبوت آیه 69.