حجت الاسلام کرمی: مهم ترین کار شیطان تسویف است
گناه سم و ضعف است هیچ وقت آدمی که به خودش اینطور وعده می دهد(توبه کردن را به تاخیر می اندازد) موفق به توبه نمی شود و در دام شیطان است مهمترین کار شیطان تسویف و سوف سوف کردن است.
وارث: جلسه هفتگی با سخنرانی حجت الاسلام مصطفی کرمی و مداحی حاج مجید شعبانی، حاج حسین سیب سرخی، حاج سید هادی هاشمی و کربلایی سید محمود علوی در هیئت روضة العباس(ع) برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام مصطفی کرمی را می خوانید:
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام مصطفی کرمی را می خوانید:
جوانی؛ فصل مبارزه با رذائل اخلاقی
جوانی فصلی است که انسان راحت می تواند با رذائل مقابله کند. امر مراقبه و مواظبت یک جوان خیلی سهل و آسان تر است. علی القاعده مشکلاتی ممکن است در سر راه انسان قرار بگیرد که ممکن است خیلی جدی گرفته نشود یا به میزان اهیمتی که هست درک نشود انسان احساس می کند این مرض را دارد و راه علاجی دارد و می تواند با آن مبارزه کند.
یکی از عبرت های عجیب تاریخ زندگی بشر لغزش اوتاد و انسانهایی است که از نظر مدارج معنوی در قله هستند، وقتی انسان نسبت به مراتب معنوی اینها آگاهی می شود نمی تواند هضم کند چطور با آن درجه از روحانیت ومعنویت زمین خورده باشد مثل بلعم بائورا که خدا داستانش را در قرآن نقل کرده که یک آیت الله العظمی در بنی اسرائیل، مستجاب الدعوه و صاحب اسم اعظم بود. مراتب لغزش ها یکی نیست چون مراتب فرق می کند کسی که از پله ی اول بیفتد یک مقدار آسیب می بیند و کسی که از پله ی آخر بیفتد استخوانش خرد می شود هر چقدر آدم بزرگ بشود به همان اندازه ضرر و آسیبش بیشتر می شود به همین سبب است که در رستاخیز جرم یک آدم بزرگ با آدم معمولی قابل قیاس نیست.
ارتباط میزان رشد معنوی و لغزش ها
قرآن شهادت می دهد بلعم بائورا کسب نبوده که دکان باز کرده باشد و بی خودی سرش شلوغ باشد و مردم گول ظاهرش را خورده باشند بلکه واقعا داشته و نزد ملائک هم جایگاهی داشته و قرآن می فرماید: وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ1؛
امام صادق علیه السلام می فرماید: منظور از "آیات" اسم اعظم خداست؛ کسی که اسم اعظم داشته باشد مرده زنده می کند به این اندازه بلعم سرمایه دار بوده است و لکن در یک امتحان مالی شکست خورد، قارون به او پیشنهادی داد و او را در نقابل موسی بن عمران قرار داد و کار به حایی رسید که این آدم ممتاز با نمره 20 که معرکه ملائک بود، قرآن درباره اش می فرماید: فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ؛ از پوست در آمد، و بعد می فرماید: فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ2؛ مثل این آدم مثل کلب است. آدم به رشد و کمال و ترقی معنوی برسد و خدا به او نمره دهد نه مردم، نمره ای که مردم بدهند ارزشش به اندازه مردم است.
شیطان دلال است
یا برصیصای عابد که امتحانش جنسی بود. ریشه اش در پیری نیست در جوانی وقتی غریزه جنسی تحت کنترل در نیامد، وقتی به اندازه یک روزن منفذ داشت، وقتی انسان از این نقطه آسیب پذیر شد اسرار زمین خوردنش را شیطان مهیا می کند، کار شیطان این است که فضایی ایجاد کند که انسان خودش را نشان دهد، شیطان دلال است و در گناه ما مقصر نیست بلکه سنگ محک است و تقصیرش به اندازه تصویرگری اش است کار را بزک می کند، رغبت را زیاد می کند یک جوری با انسان سروکله می زند که آنچه درون انسان است بیرون بریزد.
شیطان که لعین و مغضوب است، همین شیطان در عالم ملکوت یک موقعیت استثنایی و چهره ی موجه و کرسی تدریس و تعلیم در بین ملائک داشته اما یک ترک سجده او را به آنجا رساند. اما ترک سجده حاکی از خلوص باطن و دنائت باطم است نه فقط به خاطر ترک سجده، مساله ترک سجده نیست بلکه با عدالت خدا سازگار نیست کسی که 6 هزار سال عبادت داشته و به خطار ترک سجده رانده شود.
امراضی که از وجود آن بی خبر هستیم
در شرایط عادی نمره همه 20 است وقتی انسان در دست انداز عصبانیت افتاد و موانع محرک در زندگی انسان اتفاق افتاد، بزنگاههایی که عیار بندگی محک می خورد اینجاست. اگر تا عرصه ی امتحان به واسطه آدم برای شیطان پیش نمی آمد کسی متوجه نمی شد درونش چه خبر است. یک وقت هایی ما امراضی داریم که خودمان نمی دانیم علائم و امارات ما را متوجه بیماری می کند. یک وقتهایی آدم متوجه امراضش نمی شود.
انسان در جوانی خیلی راحت می تواند امراض را معالجه کند، خیلی امراض هست که ما نمی دانیم. هر کس هر کار می کند با باطن است اما رونمای کار ظاهر است می توانم با باطنم کاری کنم؟ کار شیطان جلوه دادن ظاهر است، بزک کردن است. شیطان زشتی های نفس انسان را زیبا جلوه می دهد و می تواند جوری ذهنت را از مرض دور کند و بگوید این قدرها هم حالت بد نیست و اینقدرها هم مشکلی نداری در حالی که کوچک ترین چیز در جوانی بذری است که وقتی انسان در عمر جلو می رود کار به جایی می رسد که درخت تناوری می شود.
داستان خارکن و بوته ی خار
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: خدا رحمت کند کسی را که کشیک خودش را می کشد و از خودش عیب جویی می کند تا از عیب جویی دیگران باز می ماند. مولوی داستانی نقل می کند که یک جوان خارکنی بود که در برداشتن بوته ی کوچک خار تاخیر و تعلل می کرد و خار نمادی از رذائل اخلاقی است و سوف سوف می کرد، مثلا انسان در توبه تاخیر می کند و می گوید بگذار به کربلا بروم و یا به مشهد بروم و برگردم یا از 20 سالگی توبه می کنم در حالی که این کار شیطان است، گناه سم و ضعف است هیچ وقت آدمی که به خودش اینطور وعده می دهد موفق به توبه نمی شود و در دام شیطان است مهمترین کار شیطان تسویف و سوف سوف کردن است. مولوی می گوید:
هین مگو فردا که فرداها گُذِشت تا به کلی نگذرد ایام کشت
تسویف از دام های شیطان است
فردا فردا گفتن کار را به جایی می رساند که اینها ملکه انسان می شود کسی که از ایام جوانی کنترل به زبان و ضبط نفس نکرده در سن 60 سالگی نمی تواند ادب در گفتار پیدا کند. وقتی شاکله ی شخصیت انسان و هندسه روانش شکل گرفت و وقتی به جایی رسید که شخصیتش تثبیت شد عوض کردن آن سخت خواهد بود. اگر کسی در جوانی شب و خلوت و توسل نداشته باشد اگر کسی یک عمر گدای درب این خانه نداشته باشد در دوران پیری که دوران سستی و رخوت است هم اینطور می شود. مرحوم امام بعد از نماز صبح زیارت عاشورا می خواند و سید احمد می گفت: دستمال برای اشک هایش که می دادیم کفاف نمی کرد و خمیر می شد و به او حوله می دادیم.
اگر کسی در جوانی مبارزه نکرده باشد و واخورده و اسیر نفس باشد می تواند با آمریکا و اسرائیل بجنگد، شهوت و غضب و تمایل به دنیا او را به هر طرف بکشاند نمی تواند در پیری ایستادگی کند. خدا حضرت امام را رحمت کند چطور می گفت آمریکا ابرقدرت است و هیچ غلطی نمی تواند بکند، چطور قرص در مقابل تمام دنیا ایستاده بود.
فردا فردا گفتن کار را به جایی می رساند که اینها ملکه انسان می شود کسی که از ایام جوانی کنترل به زبان و ضبط نفس نکرده در سن 60 سالگی نمی تواند ادب در گفتار پیدا کند. وقتی شاکله ی شخصیت انسان و هندسه روانش شکل گرفت و وقتی به جایی رسید که شخصیتش تثبیت شد عوض کردن آن سخت خواهد بود. اگر کسی در جوانی شب و خلوت و توسل نداشته باشد اگر کسی یک عمر گدای درب این خانه نداشته باشد در دوران پیری که دوران سستی و رخوت است هم اینطور می شود. مرحوم امام بعد از نماز صبح زیارت عاشورا می خواند و سید احمد می گفت: دستمال برای اشک هایش که می دادیم کفاف نمی کرد و خمیر می شد و به او حوله می دادیم.
اگر کسی در جوانی مبارزه نکرده باشد و واخورده و اسیر نفس باشد می تواند با آمریکا و اسرائیل بجنگد، شهوت و غضب و تمایل به دنیا او را به هر طرف بکشاند نمی تواند در پیری ایستادگی کند. خدا حضرت امام را رحمت کند چطور می گفت آمریکا ابرقدرت است و هیچ غلطی نمی تواند بکند، چطور قرص در مقابل تمام دنیا ایستاده بود.
اگر انسان مرضی داشته باشد هر چه جلوتر برود گرفتار می شود، برصیصا آن مرض را داشت و مداوا نکرده بود، شیطان تکبر را داشت و درمانش نکرده بود با سوف سوف گفتن کار به جایی می رسد که به قول مولوی:
خارکن در کُندی و در کاستن خاربُن در تندی و برخاستن
آدم وقتی پیر شود مرضش جوان می شود، زور انسان کم می شود و زور مرضش بیشتر می شود و نمی تواند با آن مبارزه کند.
پی نوشت:
1- سوره اعراف آیه 175.
2- سوره اعراف آیه 176.