استاد فاطمی نیا: در امور دینی و معنویات خودسر نباشیم+گزارش تصویری
در ادامه متن سخنرانی استاد فاطمی نیا را می خوانید:
شرح خطبه 88 نهج البلاغه
خطبه 88 نهج البلاغه به چند مطلب اشاره دارد؛ یک اشاره به بلاهای عمومی جامعه که همه مبتلا هستند، یک اشاره به بلاها و گرفتاری های شخصی است، و اشاره دیگر این است که بلاها ادامه پیدا نمیکند و انسان نباید مایوس شود، اشاره دیگر این است که بعضی ها در بلاها دینشان را از دست می دهند و مذمت آن دستنه ازافراد است که علما و دانشمندان را رها می کنند و خودمحور می شوند.
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَقْصِمْ جَبَّارِي دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ؛ خدای متعال جباران دهر را کمرشان را نشکسته مگر پس از مهلت دادن و آسايشی که به آنها داده. بله دشمنان را نفرین می کنیم اما اینطور نیست که همان شب بلا نازل شود بلکه مهلتی به آنها داده می شود. گرفتاری های ما هم ممکن است زود رفع شود اما شاید هم قدری مهلت داشته باشد که نباید با خدا قهر کنیم که بگوییم پس رفع آن چه شد.
وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ؛ مقصود از وَ لَمْ يَجْبُرْ رفع شدن گرفتاری هاست. بلا را از احدی از امم برطرف نکرده مگر بعد از تنگنايى و سختى و رنج.
کجاست چشم بینا و گوش شنوا؟!
وَ فِي دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ وَ مَا كُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ وَ لَا كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ وَ لَا كُلُّ نَاظِرٍ بِبَصِيرٍ؛ یک سری گرفتاری هایی هست که پشت سر می گذاریم، با آزار و اذیت هایی که روبه رو شدید و آنهایی که برطرف شده، محل ادراک است و یادت بیاور گرفتاری هایی که داشتی و الان برطرف شده، یا مریضی داشتی که خوب شده، یا آبرویت تجدید شده در اینها عبرت هست، اما هر صاحب قلبی عاقل نیست و بعضی ها اصلا فکر نمی کنند و فراموش می کنند، هر گوشی شنوا نیست، هر چشم داری هم بصیر نیست.
تعجب امیرالمومنین(ع) از فرقه های انحرافی
فَيَا عَجَباً وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا؛ چرا تعحب نکنم، جای تعجب است از خطای این فرقه ها با اختلافاتی که در حجت هایشان هست، یعنی هر کسی با دلیل و حجتی پشت به دین کرده اند.
آقا سیدالساجدین علیه السلام تمام اطرافیانش را کشتند این شوخی نیست! 25 سال گریه کرد و حتی بیشتر اما وقتی دعا می کنند می فرماید: اگر خدایا مرا به جهنم هم ببری باز می گویم تو را دوست دارم. خدا را قسم می دهیم که امتحانات ما را سخت نکند، نمی گوییم امتحان نشویم چون این دعا نامستجاب است و ما هر لحظه در حال امتحان شدن هستیم. استاد ما می فرمود: ادعیه را برای ترقی بخوانید ثواب خودش می آید. در دعای ابوحمزه ثمالی داریم: الهی لا تودبنی بعقوبتک؛ خدایا مرا به عقوبتت ادب نکن؛ از خدا بخواهیم هیچ وقت گوش ما را نپیچاند و با عافیت ما را موفق به توبه بدارد.
نکوهش خودرأیی و هواپرستی
هر کس با یک حجت و دلیلی از دین خودش برگشته و حالات آنها را امیرالمومنین علیه السلام با تعجب بیان می کند: لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ؛
اصلا پیغمبر قبول ندارد، و نه اطاعت از وصی او میکند، ابدا کاری ندارد که ائمه علیهم السلام چه می کردند، به غیب ایمان نمی آورند. اینها ضعف خداشناسی و خودشناسی است نمی داند که یک موجود ضعیف است. این موبایلها ما را لال کرده است، یک چیزهایی هست که اینها را منتشر می کنند و در شبکه های خارجی پخش کرده و آنها چون نمی دانند مسخره می کنند اما این قدر بدانید انسان باقی است و همیشه هست.
وَ لَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا؛ اصل عفت در لغت "کف نفس" است چون انسان عفیف خویشتن داری می کند، آنها از عیب خویشتن داری نمی کنند و هر عیبی پیش بیاید انجام می دهند و در شبهات مانده اند و تناقض گویی می کنند، فقط در شهوت ها سیر می کنند، فقط به آنجه دلشان می خواهد عمل می کنندو با اخلاق کریمه کاری ندارند. معروف در بین آنها چیزی است که فقط بین آنها معروف باشد.
ریشه ضرب المثل فلانی خرش می رود!
یک بحثی هست که علما می گویند: بحث نفس الامر؛ یک چیزهایی در نفس الامر خوب است و آدم شک ندارد و اگر کسی منصف باشد به آن نفس الامر پی می برد اما اگر هوی و هوس باشد نمیتواند پی ببرد. یک مثلی هست می گویند: بهلول عالم بود و بنا به مصلحت جنون زده بود و هارون این را می دانست. بهلول سوار مرکبش شد و می خواست وارد دربار شود به او گفتند نرو اما بهلول می گفت: خرم می رود! در فارسی هم مثلی داریم می گویند خرش می رود از همینجا آمده. با همان مرکب تا تخت هارون رفت ودرباریان هم آنجا بودند، از بهلول پرسیدند: مرکز زمین کجاست؟ گفت: همین جا که خر من ایستاده مرکز زمین است قبول ندارید متر بیاورید.
الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا؛ بعضی ها هم اینگونه هستند و می گویند: معروف همین است که من می گویم. معروف دربین آنها آن است که آنها بشناسند و منکر همان است که در نزد آنها انکارش کنند. مثلا کسی بیماری قند دارد و پزشک پرهیزهایی به او داده است اما گوش نمی کند ومی گوید: من هر چه دلم بخواهد می خورم! اگر چنین شود دنیا به هم می ریزد، مثلا مجتهدین گفته اند: در مسافرت نماز را شکسته بخوان اما برخی پاسخ می دهند: من برای خودم یک فکری دارم! و کامل بخوانند و اهمیت ندهند، به پزشک هم که پرهیز غذایی می دهد همین جواب را بده!
انسان های خودرأی در مشکلات به چه کسی مراجعه می کنند؟
مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ؛ پناهشان در معضلات خودشان هستند! در مشکلات و معضلات باید نگاه کنند نسبت به آن مشکل فرد متخصصش را پیدا کنند، معضل علمی بود نزد دانشمندی برو که دانش پیدا کرده، یا معضل دینی بود نزد متخصص دینی برو و سرخود نباش! مولای ما سیدالساجدین علیه السلام می فرماید: هلاک شد آن کسی که حکیم بالای سرش نبود تا او را ارشاد کند. ما مگر چیزی میدانیم؟ باید به حکیم مراجعه کنیم.
آیت الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی1 معروف به کمپانی خیلی آدم بزرگی بود و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت شاگردشان بودند. در جایی دیدم ایشان با یک التماسی به میرزاجواد آقاملکی تبریزی نامه نوشته و از او دستورالعمل خواسته. آمیرزاجواد آقا چقدر نازنین است، برای ایشان می نویسد: فدایت گردم در گذشته شمه ای از این گفتم اما چون می خواهی باز هم می نویسم. این اخلاق بین استاد و شاگرد بود یعنی چه می گویند ما هم یک نظری داریم!
خودسر نباشیم!
وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ كَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ؛ در مهماتشان هم به آرایشان اعتماد می کنند مثل این است که هر کدام از آنها امام خودش است، نه امیرالمومنین ونه ائمه دیگر علیهم السلام را می خواهند! فکر می کند که در آرائش چنگ می اندازد به دستاویزهای محکم! فکر میکند و در واقع چنین نیست. در امور دینی و در معنویات خودسر نباشیم، اگر گرفتاری پیش آمد از خدا قهر نکنیم به خدا پشت نکنیم و در بین عوام الناس خیلی دیده می شود زود از خدا می رنجند و قهر می کنند.
پی نوشت:
1- محمدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق) از فقها، اصولیین و فلاسفه قرن چهاردهم امامیه. او در کنار آقاضیاء عراقی و میرزای نایینی، یکی از سه مکتب اصولی در شرح و بسط مکتب اصولی آخوند خراسانی را ایجاد کرده است.