حجت الاسلام شهاب: رفتار باطل هیچ وقت شفاف نیست+گزارش تصویری

کد خبر: 70680
یکی از بدبختی هایی که باطل دارد و حق باید چشمش باز باشد این است که رفتار باطل خاکستری است، مخملی حرکت می کند هیچ وقت شفاف نیست با نفاق و با دورویی حرکت دارد. امروز نوکری شما را می کند و فردا نوکری شما را می کند چون باطن وریشه ندارد.

وارث: مراسم شب بیست و ششم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام عبدالحمید شهاب و مداحی کربلایی وحید یوسفی و کربلایی رضا حسینی در حسینیه مهدیون تهران برگزار شد.

در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام سیدعبدالحمید شهاب را می خوانید:

حجت الاسلام شهاب

عوامل عزت مندی یک مومن

مومن بوسیله یک سری عوامل می تواند عزیز باشد اول در طاعت پروردگار است، دوم همان فرمایش امیرالمومنین علیه السلام به ترک غفلت است، سوم ترک کبر وغرور، چهارم هم فرمودند حق مدار باشد یعنی پیروی از حق و حقیقت کند، چون حق یک واقعیت ثابت است و برعکس باطل که واقعیت نیست وپندار است و هیچ وقت سکون ندارد و همیشه جنجالی بوده است وانسان را به حقیقت نمی رساند.

حق ثابت وپایدار است


امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اگر خدا بخواهد بنده ای را عاقبت به خیر کند به او قدرت می دهد تا حق را یاری کند؛ چون حق ثابت و پایدار است انسان زیر علَم حق هیچ وقت زمین نمی خورد. نکته ی دوم این است که آیا حق قلیل است یا کثیر؟ قرآن می فرماید: حق کم است اما ثبات دارد و ما محکوم به نتیجه هستیم در اعمال ورفتار. 72 نفر در رکاب سیدالشهدا علیه السلام در کربلا ماندند اما هیچ وقت از یاد نرفتند، الگو ایجاد کردند اما باطل هرچند که زیاد هم بودند از بین رفتند و هیچ چیزی از آنها باقی نماند.

باطل لجوج است


منطق یک انسان مکلف ومسلمان باید این باشد که حق را یاری کند و در مدار حق باشد. باطل لجوج  اما حق تسلیم است شما هر جا منطق حق ببینید در مقابل آن تواضع می کنید، اما باطل اینطور نیست و این لجاجت به ضرر خودش است و خودشان را رسوا می کنند. در صدر اسلام مسلمانان بر اساس فطرتشان اسلام را می پذیرفتند اما یک عده گفتند پیامبر صلی الله علیه و آله برای ما معجزه بیاور.


در تفسیری که منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام است آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله معجزه چند تا از انبیاء را اجرا کردند و فوج فوج کافر بود که مسلمان می شدند. یکی از آنها که لجباز و باطل بود ابوجهل بود، او در مقابل حضرت ایستاد و گفت: بعید نیست اینها سحر و جادو باشد از غیب من خبر بده و بگو من چه کاری انجام می دادم. حضرت فرمود: 300 دینار طلا داشتی، صدتا را برای خرج کنیزان و غلامان دادی، صدتا را به زنت دادی، صدتای دیگر قرضی بود که به کسی داشتی. ابوجهل درستی حرف حضرت را قبول کرد اما این قدر غرق در باطل خودش بود و دنبال وهم و پندار بود با لجبازی در مقابل حق ایستاد وگفت: تو جادوگری بیشتر نیستی.


ابوجهل بعد از آن زیاد باقی نماند در جنگ اُحد که او فرمانده بود عبدالله بن مسعود روی سینه اش نشست و سر از بدنش جدا کرد. باطل این گونه است و باقی نمی ماند.

شبث بن ربعی؛ مردی هزارچهره


یکی از بدبختی هایی که باطل دارد و حق باید چشمش باز باشد این است که رفتار باطل خاکستری است، مخملی حرکت می کند هیچ وقت شفاف نیست با نفاق و با دورویی حرکت دارد. امروز نوکری شما را می کند و فردا نوکری شخص دیگری را می کند چون باطن و ریشه ندارد. نمونه اش در قضایای کربلا شبث بن ربعی1 است که 90 سال در باطل زندگی کرد آن هم با نفاق. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام را اشکار کرد شهادتین گفت، 6 ماه از اسلام آوردنش نگذشته بود که زنی در یمن اعلام نبوت کرد و او سخنگوی او شد. بعد از اینکه حضرت بساط او را قلع وقمع کرد، نزد حضرت آمد و گفت غلط کردم گول زن ها را خوردم، و دوباره اسلام آورد و حضرت پذیرفت.


بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله جزو تئوریسن های سقیفه بنی ساعده است و اسمش در لیست 40 نفر ضارب حضرت زهرا سلام الله علیهاست. وقتی دید پایه های حکومت عثمان شُل می شود زیر علَم امیرالمومنین علیه السلام آمد تا ببیند چیزی به او می ماسد یا نه، وقتی دید حضرت اینطور نیست، سریع نزد معاویه رفت که مشغول شراب خواری بود و گفت: شهادت می دهم حجت خدا در زمین تو هستی؛ شارب الخمر و حجت الله!


بعد از اینکه معاویه به درک واصل شد برای یزید بیعت گرفت. او همان کسی بود که شمشیر مسموم به پای امام حسن مجتبی علیه السلام زد در حالی که موذّن مسجدالنبی بوده است! در کربلا نیزه به پهلوی امام حسین علیه السلام زد. وقتی یزید به درک واصل شد و مختارثقفی قیام کرد تا قتله را عقوبت کند او که قاتل الحسین علیه السلام بود فریاد یالثارات الحسین زد! 90 سال در نفاق زندگی کرد. وقتی در مدینه به درک واصل شد سرش میان دو زانوهایش گیر کرده بود و لای زانوهایش کرم زده بود، امام باقر علیه السلام وقتی خبر کشته شدن او را شنید فرمود: جدم امیرالمومنین علیه السلام بشارت داده بود که یکی از قاتلان جدم حسین علیه السلام جهنم مجسم است. باطل اینطور است و هیچ وقت مبنا ندارد.


گفت وگوی کنیزان معاویه ثانی

ممکن است حق لحظه ای پشت پرده برود اما از قدیم گفته اند آفتاب هیچ وقت پشت ابر نمی ماند بلکه باطل است که در حجاب است. وقتی یزید به درک واصل شد پسرش معاویه ثانی برسرکار آمد، سه ماه بیشتر خلیفه مسلمانان نبود. شبی در خوابگاهش خوابیده بود دو کنیز داشت که فکر کردند او خواب است، یکی از کنیزان به دیگری گفت: این خلیفه مرا بیشتر از تو دوست دارد چون روزی مرا نبیند آرام نمی گیرد. دیگری پاسخ داد: هر دوی ما جهنمی هستیم. معاویه با خودش گفت: صبح که شد گردن این زن را می زنم.



کنیز اول پرسید: چرا می گویی جهنمی هستیم. کنیز دیگر پاسخ داد: پدربزرگ او اول زناکار در بلاد شام بود، جد و آبادش هم معلوم است، مادرش مشهوربود، این قابلیت رجوع ندارد، یزید هم که پدرش بود دیدیم زنازاده بود، علنی زن بارگی می کرد شارب الخمر بود این هم عملا همان است و ما چون معین باطل شده ایم جایمان در جهنم است.


صبح که شد معاویه ثانی به او گفت: قصد داشتم گردنت را بزنم ولی تو مرا آگاه کردی. به مسجد اموی رفت و برمنبر نشست و گفت این افسار خلافت به غصب دست من است و پدر و پدربزرگم غاصب بودند، این حق خلیفه خدا علی بن حسین علیه السلام است که در مدینه هست. وقتی از منبر پایین آمد مادرخبیثه اش که زن یزید بود گفت: ای کاش مرده بودم و حرف تو را نمیدیدم وتو در همان نجاست کهنه حیض باقی می ماندی.


معاویه ثانی گفت: این حرف ها برایم مهم نیست دنبال این هستم که خدا و ولیّ خدا از من راضی باشد، امام سجاد علیه السلام را خواست و دستش را بوسید تا خلافت را به او تقدیم کند، حضرت فرمود: ما دنبال این حرف ها نیستیم. معاویه ثانی هم سه ماه بیشتر زنده نماند و مرد.





حجت الاسلام شهاب

پی نوشت:

1- شَبَث بن رِبعِی بن حصین تمیمی یربوعی (درگذشت حدود ۷۰ق)، از اشراف کوفه و شخصیت‌های بی‌ثبات تاریخ اسلام.