شهادت بر ولایت حضرت علی(ع) از چه زمانی در اذان بیان شده؟
شهادت به ولايت حضرت علی(ع) «اشهد ان علياً ولي الله» هيچ گاه جزء اذان نبوده است. فقها نيز در كتاب هاي فقهی خود، يادآور شده اند كه نبايستی كسی اين شهادت را به نيت جزء اذان بگويد. ولی مستحب است كه انسان به دنبال شهادت به رسالت پيامبر(ص) اين شهادت را نيز ذكر كند؛ و آن را جزء اذان به حساب نياورد. و به دلايلی كه اشاره خواهيم كرد، شيعه افزودن آن را به اذان نه تنها بدعت و مخالف كتاب و سنت نمی داند، بلكه بر افزودن آن نيز اصرار دارد.[۱]
در مورد سابقۀ اين عبارت بايد عرض شود:
حضرت آيت الله سيد اسماعيل مرعشی در كتاب اهميت اذان واقامه و سومين شهادت، دو حديث را از كتاب «السلافه في امر الخلافه» كه اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شيخ عبدالله مراغي مصری است نقل می كند و از اين دو حديث برمی آيد كه شهادت سوم از زمان رسول خدا(ص) وجود داشته است.
۱- سلمان فارسي در عصر پيامبر در اذان و اقامه بعد از گواهي به يكتايي خدا و رسالت پيامبر(ص) به ولايت اميرمؤمنان علي (ع) نيز شهادت مي داد. يكي از اصحاب به محضر رسول خدا(ص) رسيد و عرض كرد: «اي رسول خدا، امروز موضوعی را شنيدم كه قبلا" نشنيده بودم. پيامبر فرمود: آن موضوع چيست؟ او عرض كرد: سلمان اذان مي گفت. شنيدم او بعد از گواهی به يكتايی خدا و رسالت پيامبر(شهادتين) به ولايت علي (ع) گواهي داد (اين ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجراي غدير رخ داد). پيامبر فرمو: سمعتم خيراً: چيز خوبی شنيده ايد».
۲- نيز در مورد ابوذر غفاری روايت شده، يكي از اصحاب نزد پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: اي رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پيامبر(ص) به ولايت علی شهادت مي دهد و می گويد: «اشهد ان عليا" ولي الله» پيامبر فرمود: «كذلك اونسيتم قولی فی غدير خم من كنت مولاه فعلي مولاه فمن ينكث فانما ينكث علي نفسه: همين گونه است. مگر سخن مرا در غدير خم فراموش كرده ايد كه گفتم هر كس من رهبر او هستم پس علي (ع) رهبر او است. هر كس پيمان را بشكند قطعا" به خودش آسيب رسانده است». در هر حال علي (ع) به حكم آيه «انما وليكم الله والرسول ...»،[مائده/۵۵] از اولياء الهی بر مسلمين است، شهادت دادن بر ولای علی به حكم آيه، بدون آن كه آن را جزء اذان بدانيم كاری است محبوب.
اگر به تاريخ مراجعه كنيم، در می يابيم كه به طور كلی، سه ديدگاه متفاوت در برخورد با اميرمؤمنان علی(ع) وجود داشته است:
۱. عدهای از روی حسادت، آن حضرت را دشمن داشته و ايشان را مدتها، حتی بر روی منابر لعن می كردند.[۲]
۲. گروهی در دوستی و اظهار محبت نسبت به آن حضرت آنقدر افراط و غلوّ كردند كه العياذ باللّه او را خدا می دانستند و می گفتند: مقام او از پيامبر(ص) هم بالاتر است.[۳]
۳. دسته سوم حد اعتدال را پيش گرفته و با وجود بيان و اثبات كرامات زيادی برای آن حضرت، معتقدند ايشان نه خدا بوده و نه پيامبر خدا؛ بلكه تنها ولی خدا و امام و پيشوای معصوم شيعيان است؛ بر اين اساس، شيخ صدوق می فرمايد: اصرار ما بر افزودن "اشهد انّ عليّا ولیّ اللّه" به اين جهت است كه موضعگيری ما به عنوان شعار شيعه واقعی، در برابر كسانی كه ادعای دوستی نسبت به آن حضرت را دارند، كاملاً روشن شود و بدانند كه ما علی را فقط ولی خدا می دانيم. يكی از مهمترين وجوه بيان اين "ذكر" همين نكته است.[۴]
وجه ديگر اين است كه شيعه افزودن اين ذكر را به قصد رجا و اميد به مطلوبيت اين كار، انجام می دهد، و اين مشكلی در اذان نمازگزار ايجاد نمی كند؛ چرا كه مثل صلوات بر پيامبر(ص) است.[۵]
يعنی همانگونه كه وقتي در اذان يا در نماز يا هر جای ديگر، نام پيامبر اكرم(ص) را ميشنويم، صلوات می فرستيم و آن را جزئی از اذان و نماز نمی دانيم و اين كار به نحو عمومی مستحب است، افزودن ذكر "اشهد انّ عليّا ولیّ الله" نيز چنين است.[۶]
علامه سيدبحرالعلوم در همين باب ميفرمايد:
«و اكمل الشهادتين باللتيقد اكمل الدين بها في الملة*فانها مثل الصلوة خارجةعن الخصوص بالعموم و الجهة؛[۷] يعني شهادتين را با جملهای كامل كن كه دين با آن كامل می شود. (مسألة ولايت) اين "ذكر" مثل "صلوات" است كه به نحو عمومي در هرجا مستحب است.»
از ديگر مستندات شيعه براي افزودن اين "ذكر" اين است كه شهادت به ولی خدا بودن اميرمؤمنان، از شعاير شيعه است كه در آيات و روايات متعددی به اثبات رسيده و همانگونه كه اشاره گرديد، آيه ۵۵ مائده بر اين امر دلالت دارد؛ همينطور روايتی كه از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمودند: «هرگاه يكي از شما: "لا اله الاّ الله محمد رسول الله" گفت، به دنبال آن "علي اميرالمؤمنين" يا "ولی الله" را بيفزايد.»[۸] بنابراين افزودن شهادت سوم (اشهد انّ عليّا ولیّ الله) در اذان بدعت نخواهد بود؛ بلكه به نحو عام مستند به آيات و روايات است.
[۱]. بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۱۱، چاپ سوم، مصححه، داراحيأالتراث العربي، بيروت.
[۲]. معالم المدرستين، علامه عسكري، ج ۱، ص ۳۷۰، مؤسسة البعثة.
[۳]. فصل في الملل و الاهوأ و النحل، ابنحزم اندلسي، حاشيه شهرستاني، ج ۱، ص ۲۰۴، نشر مكتبة المثني بغداد.
[۴]. بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۱۱.
[۵]. جواهرالكلام، نجفي، ج ۹، كتاب الصلوة في فصول الاذان، ص ۸۹ و ۹۰، داراحيأ التراث العربي، بيروت.
[۶].جواهر، همان.
[۷]. بحارالانوار، ج۸۱، ص ۱۱۲.
[۸]. ر.ك: الاحتجاج، علامه طبرسي، ج ۱، ص ۲۳۱، منشورات دارالنعمان للطباعة و النشر نجف اشرف.