راه‌های نفوذ شیطان/ شیطان چگونه به شکل انسان درمی‌آید؟

کد خبر: 77508
شیطان از طریق تحریک شهوات، هوس‌ها و صفات زشت و ناپسند، چهره عمل انسان را در نظرش چنان جلوه مى‌دهد که سخت مجذوب آن مى‌شود و آن را از هر جهت عملى عاقلانه، منطقى و دوست داشتنى مى‌بیند.
وارث: آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 48 تا 51 سوره مبارکه «انفال» به راه‌های نفوذ شیطان اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

«وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ* إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ* وَ لَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ* ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاّم لِلْعَبیدِ؛ و (به یاد آور) هنگامى را که شیطان اعمال آنها (مشرکان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمى‌گردد و من همسایه (و پناه دهنده) شمایم، اما هنگامى که دو گروه (کافران و مومنان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند و پایمردى مسلمانان را مشاهده کرد به عقب بازگشت و گفت من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزى را مى بینم که شما نمى بینید، من از خدا مى‌ترسم و خداوند شدید العقاب است! به هنگامى که منافقان و آنها که در دل‌هایشان بیمارى بود مى‌گفتند این گروه (مسلمانان) را دینشان مغرور ساخته و هر کس بر خدا توکّل کند (پیروز مى‌گردد) خداوند عزیز و حکیم است. و اگر ببینى کافران را به هنگامى که فرشتگان (مرگ) جان آنها را مى گیرند و بر صورت و پشت آنها مى زنند و (مى‌گویند) بچشید عذاب سوزنده را (به حال آنها تاسف خواهى خورد). این در مقابل کارهایى است که از پیش فرستاده‌اید و خداوند نسبت به بندگانش هرگز ستم روا نمى‌دارد». (انفال/ 48 تا 51)

مشرکان و منافقان و وسوسه‌هاى شیطانى

در این آیات، صحنه دیگرى از جنگ بدر، به تناسب آیاتى که قبلاً در این زمینه گذشت و یا به تناسب آیه اخیر که سخن از اعمال شیطانى مشرکان در جنگ «بدر» مى‌گفت، ترسیم شده است.

همان گونه که مردان حق، در مسیرى که در پیش دارند مورد تأیید پروردگار و فرشتگان او هستند، باطل گرایان و بداندیشان در زیر چتر وسوسه‌هاى شیطانى و اغواى شیاطین خواهند بود.

در بعضى از آیات گذشته (آیه 9 به بعد) چگونگى حمایت فرشتگان از جنگجویان «بدر» با تفسیرش گذشت، در اینجا در اولین آیه مورد بحث سخن از حمایت نافرجام شیطان نسبت به مشرکان به میان آمده است.

نخست مى‌گوید: «و به یاد آور هنگامى که شیطان اعمال آنها را در برابرشان آرایش و زینت داد» تا به کرده‌هاى خود خوشبین و دلگرم و امیدوار باشند (وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ).

تزیین و آرایش شیطان این چنین است که: از طریق تحریک شهوات، هوس‌ها و صفات زشت و ناپسند، چهره عمل انسان را در نظرش آن چنان جلوه مى‌دهد که سخت مجذوب آن مى‌شود و آن را از هر جهت عملى عاقلانه، منطقى و دوست داشتنى مى‌بیند.

«و به آنها چنین فهماند که با داشتن این همه نفرات و ساز و برگ جنگى هیچ‌کس از مردم امروز بر شما غالب نخواهد شد» و شما ارتشى شکست ناپذیرید (وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ).

به علاوه «من نیز همسایه شما و در کنار شما هستم» (وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ) و همچون یک همسایه وفادار و دلسوز به موقع لزوم، از هیچ‌گونه حمایتى دریغ ندارم.

این احتمال نیز در تفسیر این جمله داده شده است که: منظور از کلمه «جارٌ» همسایه نیست، بلکه کسى است که امان و پناه مى‌دهد، زیرا عادت عرب بر این بود که: افراد و طوائف نیرومند در موقع لزوم به دوستان خود پناهندگى مى‌دادند، و در این موقع با تمام امکانات خویش از وى دفاع مى‌نمودند، طبق این معنى «شیطان» به دوستان مشرک خود پناهندگى و امان نامه داد.

«اما به هنگامى که دو لشکر رویاروى هم قرار گرفته، با هم در آویختند و فرشتگان به حمایت لشکر توحید برخاستند و نیروى ایمان و پایمردى مسلمانان را مشاهده کرد، به عقب بازگشت و صدا زد من از شما، یعنى مشرکان، بیزارم» (فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکُمْ).

و براى این عقب گرد وحشتناک خویش دو دلیل آورد: نخست این که: «من چیزى مى‌بینم که شما نمى‌بینید» (إِنِّی أَرى ما لا تَرَوْنَ).

من به خوبى آثار پیروزى را در این چهره‌هاى خشمگین مسلمانان با ایمان مى‌نگرم، و آثار حمایت الهى و امدادهاى غیبى و یارى فرشتگان را در آنها مشاهده مى‌کنم.

اصولاً آنجا که پاى مددهاى خاص پروردگار و نیروهاى غیبى او به میان آید، من عقب‌نشینى خواهم کرد.

دیگر این که: «من از مجازات دردناک پروردگار در این صحنه مى‌ترسم» و آن را به خود نزدیک مى‌بینم (إِنِّی أَخافُ اللّهَ).

مجازات خداوند چیز ساده‌اى نیست که بتوان در برابرش مقاومت کرد بلکه «کیفر او شدید و سخت است» (وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ).

در آیه بعد، اشاره به روحیه جمعى از طرفداران لشگر شرک و بت‌پرستى در صحنه «بدر» مى‌کند و مىۀ‌گوید: «در آن هنگام منافقان و آنهایى که در دل آنها بیمارى بود مى‌گفتند: این مسلمانان به آئین خود مغرور شده‌اند و با این گروه کم و اسلحه ناچیز بگمان پیروزى، و یا به خیال شهادت در راه خدا و زندگى جاویدان، در این صحنه خطرناک ـ که به مرگ منتهى مى‌شود ـ گام نهاده‌اند»! (إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ).

ولى آنها بر اثر عدم ایمان، و عدم آگاهى از الطاف پروردگار و امدادهاى غیبى او، از این حقیقت آگاهى ندارند که «هر کس بر خدا توکل کند و پس از بسیج تمام نیروهایش خود را به او بسپارد، خداوند او را یارى خواهد کرد، چه این که خداوند قادرى است که هیچ‌کس در مقابل او یاراى مقاومت ندارد، و حکیمى است که ممکن نیست دوستان و مجاهدان راهش را تنها بگذارد» (وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ).

در این که منظور از «منافقان» و «الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» چه کسانى بوده‌اند؟ مفسران گفتگوى بسیارى کرده‌اند.

ولى بعید نیست هر دو عبارت اشاره به گروه منافقان «مدینه» باشد، زیرا قرآن مجید درباره منافقان که شرح حال آنها در آغاز سوره «بقره» آمده است مى‌گوید: فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً:«در دل هاى آنان بیمارى است و خدا نیز بر بیمارى آنها مى‌افزاید».

و این گروه، یا منافقانى هستند که در «مدینه» به صفوف مسلمانان پیوسته بودند و اظهار اسلام و ایمان مى‌کردند، اما در باطن با آنها نبودند.

و یا آنها که در «مکّه» ظاهراً ایمان آورده‌اند، ولى از هجرت به «مدینه» سرباز زدند و در میدان«بدر» به صفوف مشرکان پیوسته، و به هنگامى که کمى نفرات مسلمانان را در برابر لشکر کفر دیدند در تعجب فرو رفتند و گفتند: این جمعیت مسلمانان فریب دین و آئین خود را خوردند و به این میدان گام گذاردند و در هر حال خداوند از نیت باطنى آنها خبر مى‌دهد و اشتباه آنان و همفکرانشان را روشن مى‌سازد. در سومین آیه، صحنه مرگ کفار و پایان زندگى شومشان را مجسم مى‌کند.

نخست روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى‌فرماید: «اگر وضع عبرت انگیز کفار را به هنگامى که فرشتگان مرگ به صورت و پشت آنها مى‌زدند و به آنها مى‌گفتند: عذاب سوزنده را بچشید، مشاهده مى‌کردى، از سرنوشت رقت بار آنان آگاه مى‌شدى (و تأسف مى خوردى)» (وَ لَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ). گر چه «تَرى» فعل مضارع است ولى با وجود «لَو» معنى ماضى مى‌بخشد.

بنابراین، آیه فوق اشاره به وضع گذشته کافران و مرگ دردناک آنان است، به همین جهت، جمعى از مفسران اشاره به مرگ آنها در میدان «بدر» به دست فرشتگان مى‌دانند، و بعضى از روایات تأیید نشده نیز در این زمینه نقل کرده‌اند.

ولى همان گونه که سابقاً اشاره کردیم قرائنى در دست است که فرشتگان در میدان «بدر» مستقیماً  در جنگ دخالت نکردند، بر این اساس، آیه فوق اشاره به فرشتگان مرگ، و لحظه قبض روح و مجازات دردناکى است که در این لحظه بر دشمنان حق و گنهکاران بى‌ایمان وارد مى‌سازند.

«عذاب الحریق» اشاره به مجازات روز قیامت است، زیرا در آیات دیگر قرآن مانند آیات 9 و 22 سوره «حج»، و 10 «بروج» نیز به همین معنى آمده است.

سپس در آخرین آیه این قسمت مى‌گوید: به آنها گفته مى‌شود: «این مجازات دردناک که هم اکنون مى‌چشید به خاطر امورى است که از پیش فرستاده‌اید» (ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ).

تعبیر به أَیْدى: «دست‌ها» به خاطر آن است که انسان غالب اعمال خویش را به کمک دست انجام مى‌دهد، و گرنه آیه فوق همه اعمال بدنى و روحى را شامل مى‌گردد.

و در پایان آیه اضافه مى‌کند: «خداوند هیچ گاه ظلم و ستم به بندگانش روا نمى‌دارد» (وَ أَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاّم لِلْعَبیدِ) و هر گونه مجازات و کیفرى در این جهان و جهان دیگر دامان آنها را بگیرد از ناحیه خود آنها است.

واژه «ظلاّم» صیغه مبالغه و به معنى بسیار ظلم کننده است، علت انتخاب این واژه در اینجا و مانند آن و هم چنین بحث‌هاى دیگرى پیرامون ظلم، در جلد سوم تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 182 سوره«آل عمران» آمده، و در ذیل آیه 46 سوره «فصلت» توضیح بیشترى خواهد آمد.

شیطان از چه طریق ظاهر شد؟ وسوسه یا تشکّل؟

در این که نفوذ شیطان در دل مشرکان و طرح این گفتگوها با آنها در صحنه جنگ بدر به چه صورت بوده، در میان مفسران پیشین و امروز گفتگو است، و روى هم رفته دو عقیده وجود دارد:

1. جمعى معتقدند: این کار از طریق وسوسه‌هاى باطنى صورت گرفته است، او با وسوسه‌هاى خویش و استفاده از صفات منفى و زشت شیطانى مشرکان، اعمالشان را در نظرشان جلوه داد و به آنها چنین وانمود کرد که نیروى شکست ناپذیرى در اختیار دارند، و یک نوع پناهگاه و اتکاء باطنى در آنها تولید کرد.

اما پس از مجاهده سرسختانه مسلمانان و حوادث اعجاز آمیزى که سبب پیروزى آنها گردید آثار این وسوسه‌ها از دل آنان بر چیده شد، و احساس کردند شکست در برابر آنها قرار گرفته و هیچ تکیه گاهى براى آنها نیست بلکه کیفر و مجازات سختى از طرف خدا در انتظار آنهاست.

2. جمع دیگرى معتقدند: شیطان به شکل انسانى مجسم شد و در برابر آنها آشکار گردید، در روایتى که در بسیارى از کتب نقل شده مى‌خوانیم:

قریش به هنگامى که تصمیم راسخ براى حرکت به سوى میدان «بدر» گرفت از حمله طایفه «بنى کنانه» بیمناک بود، زیرا قبلاً نیز با هم خصومت داشتند، در این موقع ابلیس در چهره «سُراقة بن مالک» که از سرشناس‌هاى قبیله «بنى کنانه» بود، به سراغ آنها آمد و به آنها اطمینان داد: با شما موافق و هماهنگم و کسى بر شما غالب نخواهد شد و در میدان «بدر» شرکت کرد.

اما به هنگامى که نزول ملائکه را مشاهده کرد عقب‌نشینى نموده، فرار کرد، لشکر نیز به دنبال ضربت‌هاى سختى که از مسلمانان خورده بودند و با مشاهده کار ابلیس پا به فرار گذاشتند و به هنگامى که به «مکّه» باز گشتند، گفتند:

«سُراقة بن مالک» سبب فرار قریش شد، این سخن به گوش «سراقه» رسید و سوگند یاد کرد که من به هیچ وجه از این موضوع آگاهى ندارم، و به هنگامى که نشانه‌هاى مختلف وضع او را در میدان «بدر» به او یادآورى کردند همه را انکار کرد و قسم خورد که چنین چیزى نبوده و او از«مکّه» خارج نشده، به این ترتیب معلوم شد آن شخص «سراقة بن مالک» نبوده است.

دلیل طرفداران تفسیر اول، این است که: ابلیس نمى‌تواند در شکل انسانى ظاهر گردد.

در حالى که طرفداران تفسیر دوم مى‌گویند: دلیلى بر محال بودن این موضوع در دست نیست، به خصوص که نظیر آن را در داستان هجرت پیامبر(ص) و آمدن پیرمردى در شکل مردم «نَجْد» در «دار النّدوة» نیز نقل کرده‌اند، به علاوه ظاهر تعبیرات و گفتگوهایى که در آیه فوق گذشت با مجسم شدن ابلیس سازگارتر است.

آنچه مى‌توان استفاده کرد این است: آیه فوق نشان مى‌دهد مخصوصاً در برنامه‌هاى گروهى، و جمعى، در صورتى که در مسیر حق یا باطل باشد یک سلسله امدادها و نیروهاى الهى و یا نیروهاى شیطانى فعالیت مى‌کنند و آنها در هر چهره‌اى خودنمایى مى‌نمایند و پویندگان راه خدا باید مراقب این موضوع باشند.