جمله مشهور امام خمینی(ره) را انگلیس فهمید منِ هیئتی نفهمیدم!
موسی رضایی مدافع حرم و مداح اهل بیت(ع) از کودکی برای حضرات معصومین(ع) خوانده و سبک و سیاقش متفاوت با سبک مداحی های امروزی و یادآور مداحیهای قدیمی است.
وارث: هر جا می رود، سر به زیر و با کت و شلوار ساده اش می رود. قدی رشید، با محاسنی نسبتا بلند و مو های بغل زده. سال هاست که ظاهرش همین است. هر جا که می نشیند محال است از استادش مرحوم مجید سیب سرخی سخنی نقل قول نکند. بیش از اینکه در هیئت ها بخواند، به عنوان مستمع به هیئت ها می رود.
خودش می گوید زبانش تند است. صریح حرف هایش را می زند و همیشه دنبال آن است که حقیقت را بگوید. البته صریح بودن و زبان تند با ظاهر نسبتا خشنش، چهره ای کاریزماتیک از او ساخته که بیانش را تأثیرگذارتر می کند.
از کودکی برای اهل بیت (ع) خوانده و سبک و سیاقش متفاوت با سبک مداحی های امروزی و یادآور مداحی های قدیمی است. پیشه اش معلمی است و شاید به این دلیل است که گاهی وسط مداحی ها، نکات مهم روز را بیان می کند و سعی می کند صرفا درگیر هیجانات عزاداری نشود. شخصیتی انقلابی است که در تقویم زندگیش شاید روزهای دفاع مقدس را کم داشت؛ از این رو راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) را در پیش گرفت و چند صباحی با سینه چاکان ائمه اطهار(ع) دنیایی دیگر در زمین را تجربه کرد.
موسی رضایی مدافع حرم و مداح اهل بیت(ع)؛ نظرات جنجالی و جالبی بیان کرده است. اوج انتقاداتش درباره آسیب های مداحی بود و گفت و گو با او به خاطراتش از مدافعان حرم ختم شد. در ادامه این مصاحبه را می خوانید.
ابتدا صدایم نازک بود
مداحی را از کجا و در چه سالی شروع کردید؟
سال 70 احساس کردم که می توانم برای اهل بیت(ع) بخوانم. در یک تکیه زنجیر زنی در محله مان با نوحه «باز این چه شورش است» که آن زمان از تلویزیون پخش می شد و یک نوجوان شیرازی آن را خوانده بود، مداحی را شروع کردم. آن زمان من نوجوان بودم و صدایم نازک بود. در تکیه محل یک مداح مسنی بود که وقتی من مداحی کردم، او و بسیاری از بچه محل ها من را تشویق کردند. یکی دو سال در آنجا خواندم و پس از آن که وارد مسجد و بسیج شدم، فعالیتم از جمله مداحی به مسجد منتقل شد. چند سال در بسیج و مسجد فعالیت داشتم تا اینکه به هیئت ها وارد شدم و مداحی را ادامه دادم.
الگویم مجید سیب سرخی بود
از همان زمان برای مداحی استاد داشتید؟
ما زمانی که وارد مسجد شدیم، دو سه تا از دوستان بزرگوار بودند که در تربیت اخلاقی، روحی و مداحی من موثر بودند. از آن فضا چند سال که خارج شدم و وارد هیئت که شدیم با دوستان بزرگتری آشنا شدیم و از تجربیاتشان استفاده کردیم. اما شخص شاخص در تربیتم، مرحوم حاج مجید سیب سرخی (برادر حسین سیب سرخی) بود. من سال ها با ایشان صبح را شب کردم، از این هیئت به آن هیئت می رفتیم و خارج از فضای هیئت خیلی با ایشان رفت و آمد داشتیم. به کلی در رفتار و کردارم تسلیم ایشان بودم. در مداحی کردن و در مسائل زندگی فردی و اجتماعی شاگرد حاج مجید بودم.
مشکل بسیاری از مداحان، نداشتن استاد است
محوریت سفارشات مرحوم سیب سرخی به شما چه بود؟
حاج مجید سیب سرخی همیشه یک مثال برایم می زد. ایشان می گفت که تصور کن گلی در مزبله رشد می کند، همه از دیدن این گل لذت می برند اما فضای خوبی را برای رشد نداشته است. حالا یک گل هم زیر نظر باغبان رشد می کند. آن گل با این گل، بسیار متفاوت است. گل مزبله آخر میان زباله هاست اما گلی که زیر نظر باغبان رشد کرده به مجالس مختلف می رود و مدت ها همه از آن لذت می برند. مطمئنا تفاوت می کند، کسی که استاد داشته است با کسی که استاد نداشته است. میان کسی که از یک شخص تماما درس گرفته است با کسی که چند موضوع را از چند انسان مختلف یاد گرفته است، تقاوت وجود دارد. متاسفانه بعضی ها هستند که مداح هستند اما اشتباه بزرگشان نداشتن استاد است. یعنی کسی نبوده به آن ها بگوید که آقا این چیزی که می خوانید و راهی که می روید اشتباه است؛ چون کسی نبوده است که راهنماییشان کند، سال ها از زمان فعالیتشان گذشته، جمعیتی طرفدارشان هستند و اگر کسی هم حرفی بزند، آن ها قبول نمی کند.
به ما می گویند افکارتان قدیمی است
به ما می گویند امروزی شوید. شما به روز نیستید و افکارتان قدیمی شده است. این ها درد است که کسی باید پیدا شود به این درد برسد. اما کسی نیست؛ همه بزرگترها عقب کشیده اند و چیزی نمی گویند که البته آن ها هم حق دارند، چون جوانی نیست که به حرف این بزرگان گوش کند.
تنها حرفه ای که صنف ندارند مداح ها هستند
فکر می کنید چرا الان مداح ها به حرف بزرگتر ها گوش نمی کنند؟
مرحوم سیب سرخی گفت کله پزی ها هم الان صنف دارند. تنها حرفه ای که صنف ندارند مداح ها هستند. من از بزرگان مداحی عذرخواهی می کنم اما هر کسی برای خودش هر کاری می خواهد می کند و هیچ کسی هم حرف بزرگی را گوش نمی کند. این حرف حاج مجید را هیچ وقت یادم نمی رود که می گفت، مهمترین شاخصه مداح این است که وقتی روی منبر نشست، پیش از این که دهانش برای مداحی باز شود و برای امام حسین(ع) بخواند، مردم از ظاهرش بفهمند که او مداح است. مردم بفهمند که کسی که مقابلشان روی منبر نشسته است، خواننده امام حسین(ع) است. یعنی ظاهرت باید مناسب مداحی باشد. الان مداحی داریم که بزرگواریست روی منبر می نشیند اما تنها چیزی که به شما نمی رسد، این است که این شخص مداح است. این موضوع خیلی مهم است. حاج مجید به من گفت لباس مداح کت شلوار است. وقتی ایشان چنین توصیه ای را کردند، من 18 سال داشتم. از همان روز کت و شلوار تن می کردم تا الان.
یعنی ظاهر مداح انقدر اهمیت دارد؟
خیلی ها می گویند مداحی مگر به تیپ و ظاهر است؟ بله؛ مداح از دور که می آید باید مشخص باشد که مداح است. از لباسش، محاسنش و غیره. الان برخی مداحان را می بینم که از ظاهرشان تعجب می کنم. به مداحی نوجوان می گویم تو که الان ذکر می گویی و گاهی اوقات دو خط شعر می خوانی، این لباسی که می پوشی، برازنده ات نیست. در جوابم صریح می گوید، مگر فلان مداح نیست؛ او هم چنین لباسی می پوشد؛ جمعیت فراوانی به هیئتش می روند و کارش گرفته است. او هم مانند من لباس می پوشد. من چه جوانی به این نوجوان بدهم؟ چگونه می شود این را به گوش این بزرگواران رساند که مداحی که با تیشرت رنگی و شلوار جین تنگ و کتانی فلان شکل در مجلس امام حسین(ع) می خوانید، تو داری الگوی غلط به جوان و نوجوان هیئتی می دهی. برادر وقتی ما الگوی غلط می دهیم، وقتی حرف غلط می زنیم، مستمعان ما 10 قدم از ما جلوتر هستند و 10 برابر از ما بدتر عمل می کنند. کاش می شد در یک مکانی جمع می شدیم و می گفتم که چرا نتیجه لباس پوشیدن شماها این شده است؟ آیا می توانیم آن دنیا جواب اهل بیت(ع) را بدهیم؟
پدر و مادر می گویند اگر امام حسین(ع) این است، ما نمی خواهیم!
بنابراین مداحی، فراتر از خواندن در هیئت است؟
برخی مداحان فقط بلد هستند که 8 مدل سینه زنی روز دنیا را اجرا کنند. آیا این ملاک ماست؟ ما آمده ایم که مدل های سینه زنی و لباس پوشیدن ها را یاد بگیریم و یاد بدهیم؟ یا باید به فلان مستمع بگوییم با این وضع که می آیی و می روی آیا پدر و مادرت از تو راضی هستند. مداح باید به مستمعش بگوید، شما که صبح و شب با من این طرف و آن طرف می آیی، رفتارت در خانواده و محل زندگیت چگونه است؟ من کارم در مدرسه است و مراجعات زیادی دارم. مادر و پدری به من زنگ می زنند و پشت تلفن گریه می کنند و می گویند که من راضی نیستم که بچه ام فلان جا برود و با فلان مداح بگردد. امام حسین(ع) این مداح را قبول ندارد. پدر و مادری این حرف را می زنند که مادر محجبه است و پدر هیئت می رود. چه شده است که مادر و پدر این آرزو را می کنند؟ این یعنی ما راه را اشتباه رفتیم. ما قدم اشتباه برداشتیم که پدر و مادر می گویند اگر امام حسین(ع) این است ما نمی خواهیم.
باید مستمع از من فقط بالا پریدن و 2 ساعت توی سر زدن را یاد بگیرد؟
ما سر تا پا خطا هستیم. این که هیئت ها خروجی ندارد یک دلیلش من مداح هستم. من آمده ام که سبک هایم را ارائه بدهم و خودنمایی کنم. نماز، امر به معروف، برایم اهمیت ندارد. فقط می آییم که دوربین را بگذاریم، فیلممان بیرون رود. می خوانیم که یک سبک جدید ارائه کنیم و به قول معروف بترکانیم و روی یکی دیگر را کم کنیم. وقتی منی که مداحم در این تفکرات هستم، مستمعانم به فنا می روند. وقتی منی که مدعی هستم به بالا وصلم، هیچ چیز ندارم و خالی هستم؛ وقتی من بی نورم، مستمعان چه می خواهند از من یاد بگیرد؟ باید مستمع از من فقط بالا پریدن و 2 ساعت توی سر زدن را یاد بگیرد؟
به یک پسر بچه ای گفتم، امشب با پدرت هیئت بیا؛ گفت نه. گفتم چرا؟ گفت اگر پدرم بیاید، دیگر نمی گذارد که من هیئت بیاییم. می گویم این هیئتی که می روی خوب است یا نه؛ سرش را پایین می اندازد. یعنی خودش می داند که راه را اشتباه می رود، ولی کسی نیست که او را راهنمایی کند. امثال من هم حرف می زنیم می گویند خودت را امروزی کن؛ تو متعصبی!
برخی بزرگترها تند برخورد می کنند
شما در مقام بزرگتر بچه ها را راهنمایی می کنید؟
من شغلم در فضای تربیتی است و سعی می کنیم از راه های دیگر مانند دوستی با بچه ها به دنیایشان وارد شوم. متاسفانه کسانی هستند که اخلاقشان تند است و اگر جوانی سمتشان برود با شکلی برخورد می کنند، که طرف دیگر آن طرف پیدایش نشود. وقتی جوانی به ما سلام می کند، من سعی می کنم با لبخند و روی خوش با جوان برخورد کنم. بعضی جوانان به من می گویند، پیش فلانی رفتیم و ما را به قول معروف حساب نکرد. به آنها می گویم شاید طرف خسته بوده است. سعی می کنم اشتباه بزرگ آن فرد را با حرف جبران کنم که این قضیه در ذهنش نماند. به قول حاج مجید سیب سرخی خدا یک صدایی به ما داده است. فکر نکنیم خبری است!
امکان دارد روزی خدا این صدا را از ما بگیرد. آن روز دیگر کسی به ما نگاه می کند؟ ما تا به حال به این موضوع فکر کردیم که اگر یک خش در صدایمان بیفتد، آیا کسی به ما نگاه می کند؟ آقای مداحی که کل ایران تو را می شناسند، یک ماه نخوان؛ ببین کسی جواب سلامت را می دهد؟ امتحان کن. ببین کسی به تو زنگ می زند؟ پس اگر ما صدایی داریم امام حسین(ع) آن را به ما داده است. پس یادمان نرود وقتی که می نشینیم پله اول منبر مداحی می کنیم؛ نباید همه جلویمان خم شوند. مداح باید جلوی مردم خم شود. در هیئت یکی چایی می دهد و دیگری کفش جفت می کند، همه نوکریم. از من مداح هم خواستند که بخوانم. ما فراموش کردیم که آمده ایم امام حسین(ع) را معرفی کنیم. ما فراموش کردیم که آمدیم اقامه عزای امام حسین(ع) را انجام دهیم. فکر کردیم که مداحی یعنی اینکه بیاییم، بنشینیم در وی آی پی، بهترین پذیرایی از ما انجام شود و بعد موقع خواندن بیاییم میکروفون دست بگیریم و کسی تکان بخورد میکروفون را زمین بگذاریم. چه کسی به مداح این اجازه را داده است؟ تو چه کاره ای که تعیین و تکلیف می کنی؟ حالا یک شخصی مهمان است، آمد جلوی منبر نشست. آنچنان طرف را ضایع می کنند که گفتن ندارد. یک درصد فکر کن همان شب خدا همان بلا را سر تو در بیاورد. بعضی از ما تکلیف و رسالتمان را فراموش کرده ایم. ما آمده ایم، جوان ها را هدایت کنیم. باید به امام حسین(ع) جواب بدهیم. آقا این درد است. من شاگرد داشته ام حافظ قرآن بوده است. الان هیئت آمده، حافظ قرآن که به کنار، حرف هایی می زند که گفتن ندارد. بچه ای می شناختم که صاف و ساده بود. هیئت آمده است و الان سیگار می کشد. ما این حرف ها را کجا بزنیم؟ هر جا این حرف ها را بزنیم تف سر بالاست. وقتی من در دهنم فلان حرف باشد، مطمئن باشید که اگر حرفی بزنم یا شوخی نابجا کنم، پا منبری من آن را در ذهنش نگه می دارد. اول باید یادم باشد که منِ موسی رضایی یک الگویی هستم. خندیدنمان الگوست.
جوانی را می شناسم که می گوید مدل فلان مداح سیگار می کشم
یک شخصی در هیئت بود و دیدم که سیگار می کشد. دیدم می گوید که مدل فلان مداح سیگار می کشم یا جوان می گوید که من مدل فلان مداح یا میان دار سینه می زنم. مردم در حرف زدن ما را پسر پیغمبر می دانند و کارهایمان را بی اشکال می دانند. بچه هیئتی نمی تواند این را تحلیل کند که مداحی اگر یک کار را می کند، می تواند اشتباه باشد. این جوان با همین طرز تفکر جلو رفته و این شده است که الان ما فلان مداح را می شناسیم که پاتوقش فلان قهوه خانه است و هیئتی ها همان جا می روند. چند وقت پیش به من گفتند که ما فلان سفره خانه را زدیم و شما هم بعدازظهرها آن جا بیایید. با رمز و در لفافه به او گفتم که من اهل این کارها نیستم. رسما از من دعوت کردند به قهوه خانه بروم که به هوای ما بچه ها، رفیق ها و شاگردانمان بیایند آنجا بنشینند. از برای مداح ها چنین چیزی دیده اند که این پیشنهاد را به من می کنند. بعد پدر و مادرها ما را نفرین می کنند؛ می گویند خدا ذلیل کند، کسی را که تو را به هیئت برده و 2 نصف شب به خانه برگشتی. آن پدر و مادر راست می گویند. پسر 17 یا 18 ساله که دو نصف شب به خانه بیاید، کی می خوابد؟ چگونه می خواهد برای نماز صبح بیدار شود؟
برخی مداح ها آهنگ هایی که زنان خوانده اند را مداحی می کنند/ از من میپرسند اگزوزیخوانی؟!
آقای رضایی نظر شما درباره شعر در مداحی و محتوای آن چیست؟
شعر باید محتوا داشته باشد. من میثم مطیعی را از نزدیک ندیدم. اما شعرهایش هدفدار و خوب است. مداح باید اینگونه باشد. به عنوان یک مداح محترم قبولش دارم. مداح دکتر مطیعی؛ این عنوان قشنگ است و دهن همه را می بندد. او بهتر از من نوعی است که سیکل هم ندارم و با چند تا سبک شده ام برند. برندی که زینت اهل بیت(ع) نیست بلکه ذلت است. کارهای ما موجب شده است که رسانه های مزلف آن ور آبی، مداحی ما را کنار آهنگ بگذارند! برخی مداح ها نمی کنند که شعر یک قطعه را عوض کنند. همان شعر با ریتم یک آهنگ را خوانده اند. چه فکری می کنند برخی مداح ها آهنگ هایی که زنان خوانده اند را مداحی می کنند. برادر مداح، چرا کاری می کنی که همه مداحی را مسخره کنند؟
دشمن جلسات ما را پخش می کند. نوع سینه زدن های ما را پخش می کردند. حرف من این است که اسماعیل های دولابی، آیت الله بهجت ها، امام خمینی ها، این عرفای بزرگی که اهل روزه هم بودند، چطور اینها این مدل ها را با نماز شب ها، تهجدها و ذکرهایشان کشف نکردند، بعد ما با اینترنت، تلگرام، اینستاگرام و این وضعیت شهرمان کشفیات در مداحی داشتیم! رسیدیم به جایی که ایام جدیدی کشف کردیم. یاد گرفتیم که حرف و برچسب بزنیم که کسی که اینها را می گوید فلان است. برای ذوالجناح مراسم گرفته می شود. چرا؟ حرف بزنی می گویند تو می دانی ذوالجناح کیست؟ می دانم مقامات دارد اما می بینیم که مردم ما را می بینند. خود اهل بیت(ع) گفتند زینت ما باشید. مردم دارند ما را مسخره می کنند. پدر و مادرمان قبولمان ندارند. جلسه می رویم می گویند شما «اگزوزیخوانی»؟ ما را مسخره می کنند با کارهایی که برخی مداح ها انجام می دهند. مداحی که این سبک ها را می خوانی، برو یک جا بنشین فیلم هم بیرون نده. من به عنوان مداح هم سبک های قدیمی می خوانم و در شور سبک های امروزی هم می خوانیم. من مداحی را گوش کردم که اصلا نمی فهمیدم مداح چه می گوید؟ اصلا معلوم نیست چه می گوید؟ من که دائم در حال و هوای این شعرها و سبک ها هستم، نمی فهمم، چه می گوید. این آقایان مداح بگویند که این شعرها را از کجا آورده اید؟ فیلم مداحی را دیدم که خار پهن کرده است و لخت روی آن غلط می خورد. من مداحی را دیدم که قلاده گردن انداخته. اگر کسی در خلوت خودش باشد فرق می کند با کسی که در هیئت این کارها را انجام می دهد و فیلمش را پخش می کند. ما چه جوابی داریم که به مردم بدهیم؟ تنها چیزی که از این کارها به ذهنم می رسد این است که برخی مداح ها این کار را می کنند که خودشان را نشان دهند. امام حسین(ع) را بولد کردی که خودت را بولد کنی که بگویند دیدی فلانی چه سبکی را خواند. البته مداح هایی مانند حاج منصور ارضی، حاج قربان و غیره واقعا خیلی اهل دل هستند و اشعار خوبی را می خوانند.
مناجات خوان کم داریم
به نظرتان مناجات خوان کم داریم؟
ما مناجات خوان کم داریم. چون مناجات حال و هوایی دارد که باید بچشیم. جوانانمان خواستند با شرکت در مناجات خوانی ها خودشان را از فضاهای بد و گناه مثل مهمانی های بد دور کنند. وقتی شعرهای معمولی از خواننده ها می خوانیم، وقتی محتوا از بین برود، مناجات خوانی هم از بین می رود. من در ماه رمضان خودم نمی خوانم مگر اینکه شب میلاد امام حسن(ع) یا شب های قدر. سعی می کنم در این ماه بیشتر پای منبر بروم. در شب های ماه مبارک رمضان معمولا به مسجد ارگ و پای مناجات حاج منصور ارضی می روم. چرا که باید پای منبر بنشینیم. به شاگردانم هم این موضوع را می گویم. من پای منبر می نشینم که شاگردانم ببینند که من با این سن و سالم به دنبال یاد گرفتن هستم.
خاک بر سر من که ابرویم را دستکاری کنم، جوانان را جذب کنم
نظر شما درباره مسجد رفتند و ارتباط هیئتی ها با مسجد چیست؟ به نظر می آید این ارتباط کم رنگ است؟
من در مسجدی بودم که حاج علی انسانی در آنجا مداحی می کردند. ایشان گفتند که الان جوری شده است که مردم وقتی ما را در مساجد می بینند، تعجب می کنند. این حرف را که شنیدم، دردم آمد. از آن به بعد به دوستان و رفیق هایم می گویم که در هفته حداقل 3 بار به مسجد محله تان بروید که مردم ببینند ما نماز جماعت هم می خوانیم. وقتی پا منبری ما مسجد رفتن مان را ببیند الگو می گیرد. وقتی در مسجد و در عبارات مناجات حرف هایی زده می شود که با یکسری کارهای ما تناقض دارد برای چه به جلسه مناجات بروم؟ البته جلسات خوب هم داریم. یکسری افراد هستند که کارهایشان برایمان الگو بوده است. مانند جلسات آقایان سازگار و طاهری. اینها نسبت به شعرها و مستمعانشان متوجه هستند و دقت می کنند. یکسری بر عکس اینها با سرعت در مسیر اشتباه می روند. فقط به این مداح های تندرو یک نصیحت دارم. آن هم این که فکر کنید، یک روزی باید جلوی امام حسین(ع) بایستیم و جواب بدهیم بابت وقتی که از این جوان گرفته ایم. خدا کند که وقتی تلف نکرده باشیم. البته این مداحان یک حرف دارند که ما جوانانمان را به جای این که سر کوچه باشند، به هیئت آوردیم. قبول؛ اما همین کافی است؟ ما فقط به هر طرفندی سرخاب به خودمان مالیدیم که جوان به هیئت بیایند. به مداح می گویم چرا چهره ات را این شکلی کردی؟ می گوید می خواهم جوانان را جذب کنم. خاک بر سر من که ابرویم را دستکاری کنم، ریش هایم را فلان مدل بزنم که کسی را جذب کند. مگر پیامبر(ص) اینگونه مردم را جذب می کردند؟ پیامبر(ص) با اخلاق جذب می کردند. در سیره عملی پیامبر(ص) این اخلاق و جذابیت از راه اخلاق مشخص است. حالا ما چگونه برخورد می کنیم. بی محلی می کنیم.
دفاع از حرم تلنگری بزرگ بود
شما مدتی در میان مدافعان حرم بودید؛ از فضایی که تجربه کرده اید برایمان بگویید.
ماجرای مدافعان حرم لطفی بود که اهل بیت(ع) به جوانانمان کردند. با روایت مدافعان حرم و رشادت های این بزرگان یکبار دیگر این مملکت و جوانان ما زنده شدند. این برهه یک مقدار جوانان هیئتی را تکان داد. یکسری هم همچنان تکان نخوردند و گفتند که مهربان باشید و جنگ چیست و ما هیئت خودمان را می رویم. خدا شفایشان بدهد. از حرکت امام حسین(ع) فقط یاد گرفتند که گریه کنند. خب! انگلستان همین را می خواست. رحیم پور ازغدی حرف خوبی می زد؛ می گفت در دهه 40 سفارت بریتانیای کبیر به هیئت ها پرچم می دادند و زیرش اسم سفارت را می زدند. می گفتند که دسته راه بیندازید. همه می گفتند که انگلیسی ها عجب امام حسینی هستند؛ در صورتی که منظوری در پشت این کارشان داشتند. هیئت هایی هستند که میلیونی پول می گیرند، چهره های مذهبی دارند اما از جای دیگر حمایت می شود. انگلیسی ها پول می دهند، می گوید سینه بزن؛ قمه بزن. همان شیعه انگلیسی که مقام معظم رهبری فرمودند. از این کارها (قمه زدن) فیلم هم میگیرند و بیرون پخش می کنند که به امام حسین(ع) ضربه بزنند. این کار را می کنند، چرا که امام خمینی(ره) فرمودند که ما هر چه داریم از محرم و صفر داریم. آنها فهمیدند امام خمینی(ره) چه گفت؛ اما من هیئتی نفهمیدم.
دفاع از حرم تلنگری بزرگ بود و شوری به پا کرد. امثال شهید حججی ها این کار را کردند. همه تلنگر خوردند که امام حسین(ع) و حضرت زینب(ع) آدم می خواهد. آیا اهلش هستی یا فقط پای منبر بالا و پایین می پری و می گویی حسین جان می میرم برایت؟ تویی که ادعا می کنی، آماده ای مقابل تیر بایستی یا فقط در شعر عاشق و دلداده ای؟ وقتی خواستم به سوریه بروم، پرسیدند که کجا می روی؟ آنقدر جوان هست که می روند. کجا می روی؟ گفتند جوان ها هستند که می روند؛ تو بمان؛ تو خانواده داری؛ تو بمان برای بسیاری مفید هستی و در مدرسه تأثیرگذاری. گفتم نمی فهمم چه می گویید. آنجا هم کلاسی بود، هر چند مانند دفاع مقدس نبود و فضای کمی متفاوت داشت؛ چرا که مدافعان از ملت هایی مختلف با فرهنگ های مختلف حضور داشتند. در کنار آنها مقاومت کردن با دفاع مقدس متفاوت است.
خاطره ای از آن دوران دارید؟
شهید داود جوانمرد مداح بود و سنش از من بیشتر بود. او از رزمندگان دفاع مقدس و فوق العاده با ادب بود. شاید مدت رفاقتمان بیش تر از 20 روز نشد. وقتی من را دید، دیگر نخواند. آنقدر خجالت می کشیدم که ایشان با این همه صاف و سادگی می گفت، شما باید بخوانید. با اینکه از من بزرگتر بود، ادب می کرد و به احترام من نمی خواند.اگر ما بودیم رفتار عکسی می کردیم. قطعا چیزی داشتند که خدا شهادت را به آنها داده است.
در زمان جنگ با بچه های فاطمیون برای زیارت از حلب به دمشق می رفتیم. در حلب خانم های بی حجاب بودند. این شهید برای این که خانم های بی حجاب را نبیند، چفیه را روی صورتش انداخت. من ابتدا فکر کردم که او این کار را کرده است تا بخوابد اما بعد متوجه شدم او برای اینکه نامحرم را نبیند، این کار را کرده است. حالا ما کجاییم با تلگرام ها و اینستاگرام هایمان. من پستی در اینستاگرام گذاشتم که عکس شهیدان مداح از دهه شصت تا دهه 90 بود. این کار را کردم که کسی نگوید اینها نسل های قدیمی هستند.
به عنوان سؤال پایانی؛ شما همیشه با لحن انتقادی صحبت می کنید؟
بعضی وقت ها کسی را گیر می آورم و پشت هم حرف می زنم و نصیحتش می کنم (می خندد). من معروفم به این که زبانم تند است. حق را می گویم؛ حالا کسی می خواهد خوشش بیایید، می خواهد نیاید. خدا هر کسی را متفاوت از دیگری آفریده است. من این شخصیت را دارم. یکبار روی منبر وسط سینه زنی درباره غزه و لبنان حرف زدم و خیلی ها هم رفتند و غر زدند. گفتند وسط سینه زنی جای این حرف ها نیست. گفتم اینجا من از مظلوم دفاع می کنیم.