شعر/چه ها کردند با اولاد زهرا بعد عاشورا
تلاطم داشت چشمت مثل دریا بعد عاشورا
شکستی ناگهان ای مرد تنها بعد عاشورا
به هرجا آب میدیدی به آتش مینشست اشکت
چقدر آتش گرفتی، مثل حالا بعد عاشورا
نرفت از یاد تو داغ جگرسوز عزیزانت
نیفتاد از زبانت واحسینا بعد عاشورا
به روی ناقه رفتن، دستهای کودکان بستن
دلت را بیشتر خون کرده حتّٰی بعد عاشورا
نشان حلقه زنجیر روی پیکرت، یعنی
تمام خاطراتت ماند مولا بعد عاشورا
نه غسلی، نی کفن، سرها به روی نیزهها، امّا
رها شد پیکر گلها به صحرا بعد عاشورا
کفن نه، بوریا شد سهم جسم بیسرِ خورشید
تو و آن بوریا و داغ بابا بعد عاشورا
برای از نفس افتادنت بس بود ای مولا
به روی نیزه رفتنهای سرها بعد عاشورا
دلت شد شعلهور از آتش زهر و تو گردیدی
شهید دیگری از آل طاها بعد عاشورا
برای داغدارانت حریم بیرواق تو
شده کرب و بلای دیگر امّا بعد عاشورا
قلم هم ناتوان باشد برای گفتنش «یاسر»
چها کردند با اولاد زهرا بعد عاشورا
منبع:تسنیم
افزودن دیدگاه جدید