شعر/ من عاشق محمدم و جار می زنم
بى خانه زیر سایه ی دیوار خوش ترست
دیوانه بین کوچه و بازار خوش ترست
از هر چه بگذرم سخن یار خوش ترست
یعنى کلام حیدر کرار خوش ترست:
من عاشق محمدم و جار می زنم
در باطن سکوت ، عذاب است... شک نکن
حرف حساب حرف حساب است... شک نکن
دنیاى بى رسول خراب است.... شک نکن
این"حرف" نیست ، چند"کتاب" است... شک نکن
من عاشق محمدم و جار می زنم
عبد محمدیم اگر ، نوش جانمان
پیوند خورده ایم به دریاى بى کران
فریاد می زند جگرم موقع اذان
اى اهل عرش ، اهل زمین ، اهل آسمان:
من عاشق محمدم و جار می زنم
باید به جاى آه کشیدن دوا نوشت
یا ایها الرسول ، به جاى دعا نوشت
باید همیشه بعد نبى آل را نوشت
معراج هم که رفت در آنجا خدا نوشت:
من عاشق محمدم و جار می زنم
جبریل را فرشته نگو نوکرش بگو
یا نه غلام حلقه بگوش درش بگو
بالاتر از همه ست ، نه بالاترش بگو
جان نفس نفس زدن دخترش ، بگو:
من عاشق محمدم و جار می زنم
دو نیم می کند تن هتاک را على
ما هم سپرده ایم به شیرخدا ، على
فریاد می زنم صد و ده بار یا على
یا مظهر العجائب و یا مرتضى على:
من عاشق محمدم و جار می زنم
بالاتر است از همه ی مردم زمین
هر آن کسى که با صلوات است همنشین
لحظه به لحظه با نفس امّ مومنین
فریاد می زند جگر من فقط همین:
من عاشق محمدم و جار می زنم
یزدان نوشت ، حیدر کرار هم نوشت
دست شکسته... دست گرفتار هم نوشت
زهرا میان آن در و دیوار هم نوشت
با خون خویش بر نوک مسمار هم نوشت:
من عاشقم محمدم و جار می زنم
علی اکبر لطیفیان
افزودن دیدگاه جدید