شعر/آه ای ملائک رو بپوشانید از من
سیدعلی رکن الدین
وارث:
جز آه حرفی درخور گفتن ندارم
جزآه حرفی هست اما من ندارم
چون طفل بازیگوش،عصیانگر، گرسنه
راهی به خانه غیربرگشتن ندارم
پوسیده یا پاره شده یا آب رفته
مهمانی است و حیف…پیراهن ندارم
این چه بلایی بوده آوار است بر من
اسم تو را می خوانم و جوشن ندارم
آه ای ملائک رو بپوشانید از من
غرق معاصی هستم و دیدن ندارم
می جویمت ای انتهای آرزوها
می جویم اما پاسخی جز لَن ندارم
***
در آسمان تیره ی بخت غریبم
جز کربلا من نقطه ای روشن ندارم
من که به غیر کربلا موطن ندارم
من که به غیر کربلا مدفن ندارم
افزودن دیدگاه جدید