"عبد و مولا"/انتخابی نبودنِ «عبد بودن»

کد خبر: 31754
اصلا انتخاب آزادانه به معنای مطلق کلمه معنا ندارد.
وارث:  کتاب "عبد و مولا " که برگرفته از سلسله مباحث استاد پناهیان با موضوع «رابطه عبد و مولا» است را انتشارات بیان معنوی با همکاری استاد مسعود نجابتی و خانه طراحان انقلاب اسلامی منتشر کرده است.

با هم بخش‌هایی از این اثر را می‌خوانیم:      


عبد بودن ما امری انتخابی نیست. خدا برای اینکه ما درست بار بیاورد اصلی‌ترین عبادت ما یعنی «نماز» را واجب کرده است. دستور هم داده است برای اینکه بچه‌هایتان به آداب بندگی ادب شوند، از هفت سالگی آن‌ها را به نماز خواندن امر کنید. طرف می‌گوید: «چرا من باید از هفت سالگی بچه را به نماز دعوت کنم در حالی که بچه هنوز چیزی نمی‌فهمد؟ حالا که هنوز نوبت انتخابش نشده، بماند وقتی زمان انتخابش شد ببینیم آیا خدا را انتخاب می‌کند یا نه؟» توجه ندارد که هویت فرزند او، «عبد بودن» است. عبد بودن او هم انتخابی نیست. این حقیقت وجودی اوست. بچه باید اول این را درک کند. وقتی این را درک کرد، آن وقت می‌توان به او گفت که خودت فکر کن و انتخاب کن.      

لذا خدا می‌فرماید که باید بچه را از هفت سالگی به نماز خواندن وادارید تا بفهمد که عبد است. بعد از آن بگو «ای بنده‌ی خدا! بیا به خدا معرفت پیدا کن و به سوی او حرکت کن!» چون فرصت او هم یک فطرت الهی است و این فطرت بر عقل و اندیشه‌اش هم حاکم است، قطعاً اگر تفکر کند، درست انتخاب می‌کند.

اصلا انتخاب آزادانه به معنای مطلق کلمه معنا ندارد. سخن گفتن برخی مثل این است که بگویند: «ما جاذبه‌ی زمین را به عنوان پیش فرض می‌پذیریم و سپس سراغ بقیه قواعد فیزیک می‌رویم!»، در حالی که جاذبه‌ی زمین پیش فرض نیست. پیش فرض یعنی فرضاً جاذبه‌ی زمین وجود دارد! این چه حرفی است؟ جاذبه زمین که یک امر مسلّم است. چرا سرجاذبه زمین منّت می‌گذاری؟ جاذبه زمین وجود دارد و تو هم تسلیم و مقهورش هستی. چه بخواهی چه نخواهی باید همه زندگیت را تحت سیطره‌ی جاذبه زمین تعریف کنی. عبد بودن ما مثل جاذبه زمین است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم هست و ما باید مقهور آن باشیم.          

چه فایده‌ای دارد کسی بنشیند و با فرض اینکه جاذبه زمین وجود ندارد برای خودش برنامه‌ریزی کند؟ یا مثلاً بگوید که من باید فکر کنم که آیا جاذبه زمین را بپذیریم یا نه؟! اینکه دیگر به انتخاب شما بستگی ندارد. کسی این‌گونه با حقایق عالم برخورد نمی‌کند. عبد بودن ما هم همانند قانون جاذبه زمین است و به انتخاب ما ربطی ندارد. ما بایستی نسبت به اذن الهی تواضع داشته باشیم. این ما نیستیم که خدا را انتخاب می‌کنیم این خداست که زمانی که ما را خلق کرده، ما را برای بندگی خود انتخاب کرده است.   

اگر چنین نگاهی داشته باشید، دیگر انرژی‌های روح‌تان صرف هرزگی‌ها و چیزهای بی‌ارزش نخواهد شد. دیگر امر واقعی را به عنوان شرایطی که هست، می‌پذیرد و تسلیمش می‌شوید. بعد از این است که شروع می‌کنید به رها کردن انرژی‌های روحی خودتان. هسته اتم را در نیروگاه می‌شکافند و از آن برق تولید می‌کنند، اما اگر آن را در خارج از نیروگاه بشکافند همه‌جا را تخریب می‌کند. اراده‌ها و خلاقیت‌های انسان هم اگر در دالان عبودیت انفجار پیدا کنند و آزاد شوند باعث رشد و تلقی انسان می‌شوند و الا انسان را به حضیض ذلت و بیچارگی می‌کشانند.      

ای بنده‌ی خدا! تو چه بخواهی و چه نخواهی عبد هستی، پس چرا می‌خواهی از حقیقت خودت دور شوی؟ در بعضی از امور که تو اصلاً حق انتخاب نداری، انرژی‌ات را الکی در این امور مصرف نکن. بپذیر که عبد هستی و انرژی و توان خودت را از اینجا به بعد صرف کن. خوشا به سعادت کسی که بعد از پذیرش بندگی، فکر و خیال خودش را صرف این می‌کند که از توانایی‌هایش چگونه استفاده کند.


/ف.م214