حجت الاسلام حائری زاده: بعضی ها اهل عبادت هستند ولی عبد نیستند
وارث: مراسم صبح تاسوعا هیئت رزمندگان اسلام با سخنرانی حجت الاسلام حائری زاده و مداحی حاج مجید بادکوبه در فاطمیه تهران برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام حائری زاده را می خوانید:
شخصیت والای حضرت ابوالفضل(ع)
در زیارت حضرت ابوالفضل علیهالسلام آمده است: «سلامُ اللهِ و سلامُ ملائکِتهِ المُقرّبين و أَنبيائِهِ المُرسَلين وَ عِبادِه الصّالحين وَ جَميع الشُهداءِ وَ الصِّديقينَ...» تا به صلی الله علیک یابن امیرالمومنین می رسد، می فرماید: ای ابوالفضل اینقدر تو باعظمت هستی که ملکوتیان و آسمانیان هم با عظمت از تو یاد می کنند. یک نفر می تواند چه کار کرده باشد که کل فرشتگان عالم به او سلام می دهند و تمام 124هزار پیغمبر و اولیاء بر تو درود می فرستند. صالحینی که همه در نمازشان می گویند "السلام علینا و علی عبادالله الصالحین" مامورند به او سلام بدهند، به حضرت ابوالفضل علیهالسلام سلام می دهند. و تمام شهدا از زمان حضرت آدم تا خاتم و از خاتم تا الان و از الان تا روز قیامت بر او سلام می دهند و صدیقین، کسانی که ارباب سیر و سلوک هستند بر ایشان سلام می فرستند. یک نفر می تواند چه کار کند که تمام عالم مامور می شوند بر او درود بفرستند؟ آیا عظمت حضرت عباس علیهالسلام به زور بازوی ایشان بوده؟ هرگز. آیا عظمت ایشان به یل ام البنین بودن ایشان بوده است؟ هرگز. آیا عظمت ایشان به چشمان زیبایشان بوده است؟ ما منکر یل ام البنین بودن و زیبایی حضرت نیستیم اما آن چیزی که باعث شد همه عالم بر ایشان درود بفرستند، ویژگی های خاص حضرت است. حدود 10 الی 12 ویژگی در زیارت نامه حضرت ابوالفضل علیهالسلام آمده است و بعضی از این ویژگی ها را هم امام زمان عجاللهتعالیفرجهمالشریف در زیارت ناحیه ذکر می کند. اولین ویژگی حضرت عباس علیه السلام در زیارتش آمده است: «اشهد انک مضیت علی بصیرة من امرک.» ای حضرت ابوالفضل من شهادت می دهم که شما در امر دینتان از همه چیزتان گذشتید و در مرتبۀ قلب و زبان و رفتار از همۀ حیثیتتان گذشتید و در دین خدا بصیرت داشتید. بصیرت یعنی تیزبینی. بصیرت یعنی انسان با شناخت و آگاهی انتخاب کند.
امان نامۀ دشمن
وقتی برای حضرت ابوالفضل علیهالسلام امان نامه آمد، امام حسین علیهالسلام دید شمر پشت در خیمه ها آمده و دارد صدا می کند ای خواهرزادگان من. (چون سه برادر حضرت ابوالفضل هم آنجا بوده اند، عون و جعفر و عثمان) بیایید برایتان امان نامه آورده اند. شمر به جهت قبیله ای با ام البنین از یک قبیله بودند. از قبیلۀ بنی کلاب بودند. به جهت اینکه قوم و خویش بودند، (شمر چهار ویژگی داشت که باعث شد به اینجا برسد و دم خیمه ها بیاید) یکی از آن چهار ویژگی قومیت و قبیله گرایی او بود. گفت چون شما از ناحیۀ مادر با ما هم قبیله هستید من نمی توانم به سادگی بگذرم. یک امان نامه از امیر گرفته ام بیایید خودتان را راحت کنید. امام حسین علیهالسلام دید دارد صدا می زند که ای خواهرزادگان من. حضرت ابوالفضل علیهالسلام شنید و نرفت جواب بدهد. حضرت فرمودند برو جواب بده. حضرت ابوالفضل علیهالسلام فرمود من می دانم برای چه آمده اند. حضرت فرمود ولو دشمن ما هم باشد، اگر ما را صدا کند ما باید جواب بدهیم، برو. حضرت ابوالفضل علیهالسلام فرمود: شما می فرمایید، چشم. وقتی آمد شمر گفت من امان نامه آوردم. حضرت ابوالفضل علیهالسلام فرمود: لعنت خدا برآن کسی که امان نامه را نوشته است. لعنت خدا بر کسی مثل تو که امان نامه را آورده است و لعنت خدا بر کسانی که بستر شهادت ابی عبدالله علیهالسلام را فراهم کردند و شریک جرم هستند.
بصیرت حضرت عباس(ع)
از اینجا به بعد حضرت رفتند در خیمه نشستند، حضرت سکینه سلاماللهعلیها که آن موقع 13، 14 سالش بود از خیمه رد می شد، دید صدای هق هق گریه می آید، پردۀ خیمه را بالا زد و دید حضرت دارد گریه می کند فرمود عموجان چه شده؟ دید حریف آرام شدن ایشان نیست. حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها را خبر کرد. حضرت زینب آمدند ایشان هم حریف نشدند که امام را آرام کنند. دونفری نزد حضرت سیدالشهدا علیهالسلام آمدند. حضرت زینب سلاماللهعلیها عرض کرد: برادر شما حرفی به ابوالفضل زده اید؟ فرمود نه چطور؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: ایشان در خیمه زانوی غم بغل کرده و گریه می کند. امام حسین علیهالسلام آمدند. روایت داریم وقتی این دو برادر یکدیگر را دیدند چشم به چشم حضرت ابوالفضل علیه السلام انداخت و متوجه شد چشم های برادر کاسۀ خون است. دو برادر یکدیگر را در آغوش گرفتند و حضرت کمی آرام شد. فرمود عباس جان چرا گریه می کنی؟ فرمود بعد از یک عمر نوکری به می گویی بروم؟ کجا بروم؟ من تازه شما را پیدا کردم. کسی که شب عاشورا سخنش هیچ ادعایی نداشت، حضرت ابوالفضل علیهالسلام بود. امام حسین علیه السلام فرمود هرکس می خواهد برود، برود، آنها که ناخالص بودند رفتند، خالص ها که ماندند باز فرمود اگر می خواهید بروید، بروید اینها با من کار دارند. حضرت ابوالفضل علیهالسلام انقدر لطیف حرف زد. فزمود: خدا نیاورد آن روزی را که ما بدون شما نفس بکشیم.
دشمن شناسی حضرت ابوالفضل(ع)
حضرت عباس علیهالسلام جزء "شرطة الخمیس" بوده است. امیرالمومنین علیهالسلام سپاهی را ابداع و تربیت کرده بود، یک سری بسیجی و رزمنده تحت فرمان امیرالمومنین علیهالسلام بودند. نام این سپاه شرطة الخمیس بود، یعنی سپاه روز پنجشنبه. در واقع حضرت عباس علیهالسلام آنجا رزمی کار بوده است. بعدها که حضرت علی علیهالسلام ایشان را تربیت کردند، خودشان تقریباً کناره کشیدند. حضرت عباس علیهالسلام در واقعۀ عاشورا تقریبا 33 یا 34 یا 35 سال داشتند، یعنی تقریبا 20سال قبل زمان امیرالمومنین علیهالسلام حدود 14 15 سالشان بوده است. وقتی پدر به شهادت می رسد حدودا 15ساله بوده اند. بعد هم در رکاب امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام بودند. «اشهد انک مضیت علی امر دینک. اشهد انک مضیت علی بصیرة من امر دینک.» حضرت کاملا حواسش جمع بود. حضرت دشمن شناس بود. غبارها و لایه های جامعه و جوزدگی ها نظرش را نسبت به امام عوض نمی کرد.
عبد صالح بودن حضرت ابوالفضل(ع)
در روایات و در زیارت ناحیۀ امام زمان عجاللهتعالیفرجهمالشریف داریم: «السلام علی المواسی لاخیه.» سلام بر تو ای ابوالفضلی که همدرد با امامت بودی. مواسات، یعنی جهت گیری اش جهت گیری امام بود. نگاهش نگاه امام بود. دردش درد امام بود. پشت سر ولی اش بود. پشت سر امام زمانش بود. مواسات یعنی در تمام زمینه ها جوری حرکت کنید که پشت سر امام باشید و خودتان را با شاغول امام تنظیم کنید. در تمام اتفاقاتی که در کربلا افتاد، دو نفر وزیر دست راست و چپ سیدالشهدا علیهالسلام بودند، یکی حضرت علی اکبر علیهالسلام و دیگری حضرت ابوالفضل علیهالسلام. در تمام ملاقات های خصوصی که عمر سعد و امام حسین علیهالسلام داشتند این دو نفر همیشه همراه امام بودند. بعد در زیارت حضرت داریم: «السلام علیک ایها عبدالصالح» حضرت عباس علیهالسلام بندۀ صالح خدا بود. واقعا عبد بود. «العبد و ما فی یده کان لمولاه.» عبد و آنچه که دارد همه اش برای مولایش است. چیزی از خودش نداشت. حضرت ابوالفضل علیهالسلام در کربلا هیچ سخنرانی ای نکرد که نکند سخنرانی کند، آدرس گم شود. ولی قبل از عاشورا جایی که ضرورت تشخیص می دهد بالای پشت بام کعبه می رود و به عنوان خطیب کعبه صحبت می کند. در بین مسیر صحبت می کند و دفاع از حریم ولایت امام حسین علیهالسلام می کند، اما در کربلا خیر، چون گوش به فرمان سیدالشهدا علیهالسلام است، عبدالصالح است.
شیطان عابد بود ولی عبد خدا نبود. بعضی ها هم اهل عبادت هستند ولی عبد نیستند.
مقام عبودیت مقام بسیار بالایی است. عنوان بصری در 94 سال خدمت امام صادق علیهالسلام می آید و می گوید من 94سال است که راه را گم کرده ام، تازه بیدار شدم. به امام عرض می کند: "ما حقیقة العبودیة؟" حضرت چند نکته فرمود. یکی این است: حقیقت بندگی این است که آنچه در تعلقات تو است را از خودت ندانی و تدبیری را برای خودت مستقلاً قائل نباشی. این اول قدم عبودیت است و در قرآن هم دارد: «هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلي عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّور»ِ1
چند نکته دربارۀ حضرت عباس(ع)
سه برادر ایشان عون و جعفر و عثمان بودند. اول صبح قبل از جنگ عباس علیهالسلام نزد برادرانش آمد و گفت: «یا بنی امی تقدموا» ای فرزندان مادرم برای دفاع از امام جلو بیفتید. بعد فرمود اگر پدرم هم زنده بود حرفی را می زد که من الان زدم. اگر کسی پدر را از دست داد برادر بزرگ در خانواده حکم پدر را دارد. بعد فرمود: «بنفسی انتم» من فدای همۀ شما باشم. الان همه آماده باشید و بروید از امام حسین علیهالسلام دفاع کنید و تا شهید نشده اید برنگردید؛ اگر می خواهید به سعادت دنیا و آخرت برسید.
کسی که همۀ عالم به او می گویند: "بابی انت و امی"، پدر و مادرم فدایت شود، به حضرت عباس علیهالسلام می گوید: "بنفسی انت یا عباس"
امام سجاد علیهالسلام می فرمود: « كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ» عموی ما عباس نافذ البصیره و صلب الایمان بود. بینش ژرف و ایمان محکمی داشت.
/1102101306
پی نوشت:
1.
سوره حدید آیه 9