نقش و وظیفه امام در سرپرستی جامعه

کد خبر: 58904
با یک رویکرد امامت چیزی جز خلافت خدای متعال نیست امام «خلیفة‌الله» است و در عرصه‌های حیات ظاهری و باطنی، فردی و جمعی و تاریخی انسان خلافت می‌کند.
وارث: آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم): یکی از عناصر جدی نظام اعتقادی ما امامت است که با ادبیات عرفانی، کلامی، فلسفی، دینی، روایی و ... مورد بحث قرار گرفته و بیش از همه در کتب حدیثی ما این بحث مطرح شده است.

می‌توان امامت را به گونه‌ای تعریف کرد که یک مفهوم حداقلی یا به نوع دیگر مفهوم فراگیر در زندگی و حیات انسانی باشد.

در بیان عرفانی انسان به امام و انسان کامل تقلیل می‌یابد. البته انسان اینجا تفاوت‌هایی با امام معصوم دارد، در فلسفه بحث از امامت بیشتر جنبه مدیریت سیاسی دارد و در کلام هم به خصوص کلام امامیه و شیعه، امامت متضمن خصوصیاتی است مثلاً عصمت عبارت است، از علم ویژه امام و اینکه امامت باید منصوب از خداوند متعال باشد و سرپرستی شئون دینی و دنیوی هم برعهده امام است، منتها باز این شئون دینی در علم کلام محدود تعریف می‌شوند.

زندگی جمعی نیازمند قانون‌مندی است و قانون اگر بخواهد ضمانت اجرا داشته باشد باید قانون الهی باشد و بشر برای زندگی اجتماعی خود نیاز به قانون الهی دارد و این قانون الهی مفسر و مجری الهی می‌خواهد تا براساس عصمت عمل کند این نیز یک تفسیر از ضرورت توجه به امام است.

بنابراین بدون دخالت هوا و هوس و امیال نفسانی شریعت باید اجرا شود.

حال با یک رویکرد دیگر براساس آیات و روایات مسئله امامت را مطرح می‌کنم. بر این اساس امامت موضوعاً چیزی جز خلافت خدای متعال نیست امام خلیفة‌الله است و لااقل در عرصه حیات ظاهری و باطنی، فردی و جمعی و تاریخی انسان خلافت می‌کند.

حدیث نورانی امام رضا(ع) که در کتاب شریف کافی، عیون اخبارالرضا(ع) آمده که حضرت آنجا امام را خلیفة الله و خلافت رسولش می‌نامند. خلافت رسول در امت و رسالت برای تحقق امری است که خداوند دستور فرموده است.

بر اساس این نگاه اولاً امامت موضوعاً چیزی جز عبادت و بندگی خدا نیست یعنی امام وقتی سرپرستی انسان و جامعه را برعهده می‌گیرد در واقع عبادت و بندگی خدا را می‌کند و آنچه را هم که سرپرستی می‌کند و حاصل سرپرستی او است، رشد اختیارات امام در مسیر بندگی است یعنی موضوع سرپرستی امامان واضح است امام بندگی و سرپرستی می‌کند نه اینکه امام شأنش این است که مردم در نیازهای طبیعی که دارند مثل نیاز به خوراک و پوشاک و ... تنها به نتیجه برسند.

گرچه معنای این حرف این نیست که اگر امام سرپرستی جامعه را بر عهده گرفت معیشت مردم تأمین نمی‌شود اما کاری که امام می‌کند این است که عیش انسان هم بندگی و معیشت او هم عبادت می‌شود.

اگر ما در همه امور باید خدا را بپرستیم این نیازهای طبیعی که در ما گذاشته شده است اینها منافاتی با عبادت خداوند ندارد، اگر قرار بود اینها مانع بندگی باشد موضوع به کل تغییر می‌کرد منتها این نیازها گاهی اوقات در بستری قرار می‌گیرد که توجه به آنها و شکل و مناسک تأمین آنها انسان را از خدای متعال دور و از ولایت الله جدا می‌کند.

بنابراین بحث این نیست که معیشت ما تأمین نشود و ما به راحتی نرسیم بلکه بحث این است که تأمین نیاز باید در مداری قرار بگیرد که مدار بندگی خدا باشد ممکن است همین تأمین نیاز در مدار شیطنت و نفسانیات باشد و این درست نیست پس امامت امام برای این است که همه شئون انسان اعم از ظاهری و باطنی در بستر صحیح و ولایت خدا باشد و اگر کسی در ولایت الهی قرار گرفت تحت درجات الهی باید سیر کند و عبادت و بندگی خدا را پیدا می‌کند.

اگر ما از ولایت امام خارج شدیم حیات ما از ولایت الهی هم خارج می‌شود و عرصه معیشت ما مدیریت دیگری پیدا می‌کند ولی اگر تفکیک نکردیم و گفتیم که هم طاعت و هم معیشت در یک مسیر باشد دیگر مستکبرانه زندگی نمی‌کنیم و خاشعانه به حیات ادامه می دهیم و اگر انسان بخواهد متواضعانه زندگی کند اینطور نیست که فقط یک عرصه حیات او در ولایت امام است.

امام وقتی خلافت می‌کند استکبار نفس نمی‌کند و موضوعی را هم که موضوع سرپرستی خود قرار می‌دهد چیزی جز عبادت و بندگی نیست. اگر تحت این ولایت باشیم همه شئون ما هم عبادت و بندگی و حضور و قرب می‌شود.

/1102001307