شخص قوی ما را یاد امام حسین(ع) می اندازد
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: بیخود نیست که اگر یک شخصی قوی و مال ائمه(ع) باشد، یک جا بنشیند، هر که دور او بیاید یاد امام حسین(ع) میکند و گریه میافتد. همان لحظه که میرسد گریه میکند. زیرا آن کسی که آنجا نشسته است با آقا خیلی ربط دارد.
وارث: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اینها همه، دستگاه ولایت و مشیت است و میوههای این شجره طیبه است. شما هم میوه و یا شاخ و برگ و درخت آنید. روایات که این گونه میگویند. البَلدُ الطَّیبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِاذنِ رَبِّه (بحارالانوار جلد 24 ص 108). وقتی که بلد طیب است و زمین پاک است، نبات آن، یعنی گل و درختش به اذن پروردگارش و مربیاش میروید، عطرها و شکلها و شمایلهای خوب.
خداوند همه مومنین و شیعیان امیرالمومنین(ع) را به یاد حجت و ولی خدا عجل الله تعالی فرجه الشریف زینت کند. بسیار یاد کنید. با لب یاد کن، اگر دیدی لبت مزاحم است یا حواس و نَفَست یاد کن. بعد اگر دیدی نفست هم مزاحم است و نمیگذارد استفاده ببری آن را مخفی کن. به یاد علی(ع) و به یاد حجّت خدا عجّل الله تعالی فرجهالشریف بنشین.
گفت اول بلند و از روی کاغذ میگفتم. کم کم از روی کاغذ نگفتم و همانهایی را که بلد بودم گفتم: آقاجان، آقاجان. کم کم دیدم که گویی گوشم خسته میشود و وقتی میشنوم، فاصله میافتد. انگاری هرچه آهستهتر میگویم نزدیکتر میشوم. تجربه کن. اول با قلبت یاد کن، بعد اگر دیدی تونِ صدایت مزاحم است آن را کم کن. آن را نفس قرار بده، یا نفس بگو علی جان، علی جان. اگر دیدی نفس هم دور است، کم کم نفس را هم جمع کن. به درون قلبت میرود و خودش میشود، علی، علی، علی. دل همهاش میگوید علی. اُکُلُها دائمٌ. سکوت محض، در آنجا نشستهای، با این حال دائمی. اگر میگویی نه نگاه کن که وقتی یک نفر آدم غریب کنارت مینشیند بیاختیار میگوید: علی، علی. چون او ساکت است سبب میشود آن دیگری بگوید. بیخود نیست که اگر یک شخصی قوی و مال ائمه(ع) باشد، یک جا بنشیند، هر که دور او بیاید یاد امام حسین(ع) میکند و گریه میافتد. همان لحظه که میرسد گریه میکند. زیرا آن کسی که آنجا نشسته است با آقا خیلی ربط دارد. تا او مینشیند من هم یاد میکنم. مرا که در جوار او نشستهام یاد میآید. در قلبت که نگاه میکنی، میبینی، کربلا رفتهای. تا حدّی که میگویی روضه خوان نخواند و کسی صحبت نکند که من مشغول شدم. دیگری هم چنین میگوید، دیگری هم و دگیری هم. همه خود مشغول گردش در صحرای کربلا میشوند. انگاری روز عاشوراست و آنها دیر آمدهاند. کمی دیر رسیدهاند و حال جسدها افتاده است.
اگر هنوز به کربلا وارد نشده باشیم کمی از آرزوهای ما همین است که بِابی اَنتَ و اُمّی یالیتنا کُنامَعَکَ. کاش من با شما بودم. کاش آرزوست دیگر.
خداوند همه مومنین و شیعیان امیرالمومنین(ع) را به یاد حجت و ولی خدا عجل الله تعالی فرجه الشریف زینت کند. بسیار یاد کنید. با لب یاد کن، اگر دیدی لبت مزاحم است یا حواس و نَفَست یاد کن. بعد اگر دیدی نفست هم مزاحم است و نمیگذارد استفاده ببری آن را مخفی کن. به یاد علی(ع) و به یاد حجّت خدا عجّل الله تعالی فرجهالشریف بنشین.
گفت اول بلند و از روی کاغذ میگفتم. کم کم از روی کاغذ نگفتم و همانهایی را که بلد بودم گفتم: آقاجان، آقاجان. کم کم دیدم که گویی گوشم خسته میشود و وقتی میشنوم، فاصله میافتد. انگاری هرچه آهستهتر میگویم نزدیکتر میشوم. تجربه کن. اول با قلبت یاد کن، بعد اگر دیدی تونِ صدایت مزاحم است آن را کم کن. آن را نفس قرار بده، یا نفس بگو علی جان، علی جان. اگر دیدی نفس هم دور است، کم کم نفس را هم جمع کن. به درون قلبت میرود و خودش میشود، علی، علی، علی. دل همهاش میگوید علی. اُکُلُها دائمٌ. سکوت محض، در آنجا نشستهای، با این حال دائمی. اگر میگویی نه نگاه کن که وقتی یک نفر آدم غریب کنارت مینشیند بیاختیار میگوید: علی، علی. چون او ساکت است سبب میشود آن دیگری بگوید. بیخود نیست که اگر یک شخصی قوی و مال ائمه(ع) باشد، یک جا بنشیند، هر که دور او بیاید یاد امام حسین(ع) میکند و گریه میافتد. همان لحظه که میرسد گریه میکند. زیرا آن کسی که آنجا نشسته است با آقا خیلی ربط دارد. تا او مینشیند من هم یاد میکنم. مرا که در جوار او نشستهام یاد میآید. در قلبت که نگاه میکنی، میبینی، کربلا رفتهای. تا حدّی که میگویی روضه خوان نخواند و کسی صحبت نکند که من مشغول شدم. دیگری هم چنین میگوید، دیگری هم و دگیری هم. همه خود مشغول گردش در صحرای کربلا میشوند. انگاری روز عاشوراست و آنها دیر آمدهاند. کمی دیر رسیدهاند و حال جسدها افتاده است.
اگر هنوز به کربلا وارد نشده باشیم کمی از آرزوهای ما همین است که بِابی اَنتَ و اُمّی یالیتنا کُنامَعَکَ. کاش من با شما بودم. کاش آرزوست دیگر.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 183
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی