شعر/گوشه ی تابوت زهرا شاه مظلومان نشست
سعید مرادی
وارث:
نیمه ی شب بود و وقت دفن زهرای علی
تر شده از اشک دیده ماه سیمای علی
گوشه ی تابوت زهرا شاه مظلومان نشست
لرزه افتاده ب لبها و ب اعضای علی
مرتضی مجنون مجنون در کنار بچه ها
در کفن خوابیده اما یار و لیلای علی
گفت زهرا جان زینب چشم خود را باز کن
ای پرستوی مهاجر یار زیبای علی
یار هجده ساله من با علی حرفی بزن
دیده واکن تا ببینی قلب شیدای علی
رحم کن بر حال زارم ای چراغ انجمن
شد امیدم نا امید ای یار تنهای علی
روضه خواند و گریه کرد و آسمان بیتاب شد
در عزای همسر و محبوب و همتای علی
داد زهرا را به دست خاتم پیغمبران
بین خاک آهسته خفته دُرّ یکتای علی
موعد هجران رسید و شد خزان در باغ دل
با رخ نیلی میان خاک حورای علی
خاک روی قبر زهرا ریخت سلطان نجف
گفت حیدر الوداع ای ماه طوبای علی
افزودن دیدگاه جدید