وارث: هجران رفیق گرم و گلستانی من استاصلا فراق یار دبستانی من استتا پا به پای گردش ایام می رومبیچاره این دل است که قربانی من استدیشب میان آینه ی شخصی خودمدیدم که چند خط روی پیشانی من استاین چند تار موی سپیدند شاهدمآری غم تو باعث ویرانی من استمن با جگر معاهده ی خون نوشته امتا آن زمان که داغ تو...