شعر آیینی/ تو از دیار مضامین ناب می آیی
تو از ديار مضامين ناب مي آيي
وَ با شکوفه و عطر و گلاب مي آيي
به خاک خفته ام و ريشه هام خشکيده است
بيا که مطمئنم مثل آب مي آيي
تو از حوالي چشمان آسمان يک روز
ظهور مي کني و چون شهاب مي آيي
عجيب، عقربه ها کُند مي روند امّا
خلاف عقربه ها با شتاب مي آيي
گذشته است چهل روز از تب انگور
تو با رسيدن فصل شراب مي آيي
اگر چه شب همه جا را فرا گرفته ولي
به رغم اين همه شب آفتاب مي آيي
نگاه من به افق هاي روشن فرداست
تو از ديار مضامين ناب مي آيي
استاد حسین سنگری
/س113