کلیدواژه: محمد سهرابی

برخی اشراف، با تقسیم‌ شاعران آئینی، خاکریزهای جدیدِ عقیدتی و سیاسی می‌زنند

سهرابی می‌گوید وقتی سطح ادبیات کودک را به پایین‌ترین سطح تقلیل دادیم، این کودک دیگر حافظ بفهم نخواهد شد و حافظ فقط می‌شود برای شب یلدا و سال تحویل! معده بچه‌ها را با کیک و ساندیس پر می‌کنیم، دیگر آنها برای خوردن کباب میل ندارند!

واکاوی جایگاه شعر در هیئت؛ از ارتباط شاعر و مداح، تا مافیای انتشار آثار شاعران و ذاکران

بحث سهرابی و بابایی جایی بالا گرفت که آنها از چند و چون ارتباط شاعران با مداحان حرف زدند. این بحث‌، جریان را به نشر و توزیع آثار کشاند و درباره جریان مافیایی نشر آثار شاعران و ذاکران صحبت شد؛ این بخش سوم میزگرد «شعر و هیئت» است.

انتشار «آواز لال» محمد سهرابی تا پیش از ماه محرم

«آواز لال» شامل ۴۰ غزل مدح و مرثیه از سروده‌های محمد سهرابی است که به گفته او تا پیش از ماه محرم توسط انتشارات جمهوری روانه بازار کتاب می‌شود. این ششمین مجموعه شعر منتشر شده سهرابی خواهد بود.

مقاومت امروز در برابر شعر آئینی، مقاومتی ادبی نیست!

جریان نوین شعر مذهبی، هم در قالب و هم در فرم سخت افزاری و هم در موضوعات و روح ادبی و ظرفیتهای نرم‌افزاری، در فضاهای متحجر و فسیل شده، با نوعی تنگ چشمی مواجه می‌شود و این یک مقاومت صرفا ادبی نیست، شاید سیاسی باشد.

غزل منتشر نشده محمد سهرابی در مدح حضرت امیرالمومنین علی(ع)

اغراق نیست اگر بگوییم که محمد سهرابی از زمره شاعرانی است که شعر مذهبی دوران ما، بواسطه آن‌ها از جای خود برخاسته و کشف‌های نویی را تجربه می‌کند. در ادامه غزل منتشر نشده «محمد سهرابی» برای حضرت امیر‌المومنین(ع) آمده است.

آسیب‌شناسی هیئات، راحت الحلقوم هر نویسنده و گوینده‌ای شده

«عموم آسیب‌شناسی‌ها دچار سلیقه‌محوری و سلبی‌زدگی است» این گزاره را هم سهرابی گفت، هم بابایی تاکید کرد، زمانی که برای تشکیل یک میزگرد در خصوص «شعر و هیات» کنار هم نشستند. امور مورد توافق و تفارق دیگری هم بود که در ادامه می‌آید...

بخت سیاه ماست بر آن شانه ریخته!

مخمس زیبای محمد سهرابی در مدح حضرت علی علیه السلام بصورت تصویری

شب سوم عزاداری - ریحانة النبی (س) - فروردین 93

سخنران: حجت الاسلام ربیعی / مداحان: حاج محمد نوروزی، حاج محمد مولا، برادر محمد سهرابی، برادر حسین رجبیه، برادر مرتضی پارسا- برادر محمدحسین پویانفر

شعر آیینی/ اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند

وارث:اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدندبا برق چشم خرمن جان را شرر زدنددر اول ربیع خزان شد بهار منماه مرا به آخر ماه صفر زدنداز چوب، خون تازه روان شد به روی خاکاز بس که با غلاف به پهلوی در زدندمی رفت آب غسل نبی از کفن هنوزکاین قوم، دل به آب برای گذر زدندتا آمدم به خویش، جلالش کبود شدبدسیرتان جمال مرا ب...