وارث: داشتم از پله های دانشکده می رفتم بالا. جلوم دو تا خانوم بودند که یکیشون آستین مانتوش فقط تا آرنج دستش بود! از صحبت هاشون که به گوشم می خورد معلوم بود که خیلی هم عصبانیه و داره از یکی از همکاراش شکایت می کنه! خب از این موارد کم نیست! ولی در این مورد نگاه آقایی که از روبرومون می اومد ...