همینطور که ابیعبدالله اشک میریخت یک دفعه دیدند صدای های های ابیعبدالله بلند شد. معلوم شد امام مجتبی دستش را فشار داد. خدایا چقدر برای امام سخت بود. حجّت خدا، برادر، این صورت نازنین، این صورت زیبا، که وقتی آقا میخواست برود جایی این قدر تماشاچی جمع میشدند که گاهی راه بسته میشد؛ آقا برمیگشت و مینشست. چطور این صورت نازنین را در خاک گذاشت؟