آیت الله العظمی مظاهری: طلبه و دانشجویی که به تماشای فیلم های بیهوده می نشیند، از گناه خود توبه کند

کد خبر: 104333
طلبه، دانشجو و دانش‌آموزی که باید تمام وقت خویش را صرف‌ تحصیل علم و دانش کند، اگر وقت خود را تلف نماید و در جلسات لغو و برنامه‌های بی‌ثمر شرکت کند، یا به تماشای فیلم‌ها و برنامه‌هایی مشغول شود که برای دنیا یا آخرت او نتیجه‌ای ندارد، گناهکار محسوب شده و باید از گناه خویش توبه کند.
وارث

حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

  

حدیث سی‌ و یکم؛ بازپرسی در قیامت، «جلسۀ اوّل»

  

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»

بحث این جلسه راجع به روایتی است که از امام رضا «سلام‌الله‌علیه» نقل شده است و آن حضرت از قول پیامبراکرم «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند:

«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ لَا یَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّی یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْت» [۱]

روز قیامت بنده قدم از قدم برنمی‌دارد تا اینکه چهار سؤال از وی می‌شود: از عمرش که در چه سپری ساخته؟ و جوانیش در چه راهی صرف کرده؟ و از مالش که از کجا آورده و به چه مصرفی رسانده؟ و از دوستی‌ ما اهل‌ بیت.

   

این روایت که توجه و عمل به آن، خیر دنیا و آخرت را نصیب انسان می‌کند، در برخی کتب مرحوم صدوق «رحمت‌الله‌علیه» و نیز در تحف العقول و بعضی منابع حدیثی دیگر نقل شده است. [۲]

در بعضی منابع، از قول حضرت رضا «سلام‌الله‌علیه» و در برخی منابع از قول سایر ائمۀ طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» نقل شده است که از پدران و اجداد خویش و همگی از زبان مبارک رسول اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» آن را نقل فرموده‌اند.

   

این روایت، شبیه روایت سلسلة‌ الذّهب است که در آن، حضرت رضا «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» و ایشان از پیامبر «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و پیامبر گرامی از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل می‌کند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‌ فَمَنْ‌ دَخَلَ‌ حِصْنِی‌ أَمِنَ‌ مِنْ‌ عَذَابِی» [۳]‌.

این‌گونه روایات را «سلسلة ‌الذّهب» خوانده‌اند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است، یعنی سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» و پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» هستند و به‌واسطۀ جبرئیل امین از خداوند تعالی نقل شده است.

بعضی گفته‌اند: علّت نام گذاری این قبیل روایات به سلسلة ‌الذّهب، آن است که راویان و ناقلان حدیث، آن را با قلم و دوات‌ طلایی نوشته‌اند. چنین نظری صحیح نیست، مخصوصاً اینکه استعمال قلم و دواتی که از طلا باشد، اشکال دارد.  

به هر حال، طبق این حدیث شریف، که بسیار ارزنده و آموزنده است، در قیامت قبل از آن که بنده وارد حساب و کتاب شود، راجع به چهار مسأله از او بازپرسی می‌شود. اگر بتواند پاسخ قانع کننده ارائه دهد، به پیش می‌رود و ان‌شاءالله مورد شفاعت اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» واقع می‌شود. اما اگر قادر به پاسخ‌گویی سؤالات این بازپرسی نباشد، قیامت سختی در پی خواهد داشت.

مسألۀ اوّل و دوّم در بازپرسی، در خصوص عمر و جوانی است. از بنده می‌پرسند: عمرت در چه مصرف شد؟ در چه از بین رفت؟ در چه کهنه شد؟ جوانی خود را در چه کاری به پیری رساندی؟

  

عمر و جوانی انسان‌ها معمولاً به هدر می‌رود. یک جوان می‌تواند از نظر معنویّت، جوانی خود را صرف رسیدن به خداوند کند و به جایگاهی دست یابد که به جز خدا نداند، اما معمولاً جوانی جوان‌ها هدر می‌رود. اساساً تشبیه عمر به طلا غلط است؛ چراکه ارزش عمر، از هر چه فکر کنید، بیشتر است. یک لحظه و یک دقیقه از عمر، وقتی گذشت، دیگر تمام می‌شود و هرگز به دست نمی‌آید.

در اهمیت و جایگاه برجستۀ وقت انسان، همین بس که صرف یک ساعت وقت، می‌تواند دست کم به اندازۀ یک سال عبادت ارزش پیدا کند: «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة».[۴]

صرف وقت در تفکّر چنان کاربرد دارد که می‌تواند حرّ بن‌یزید ‌ریاحی را از جهنّم به بهشت ببرد و او را  در زمرۀ شهدایی قرار دهد که افضل از همۀ شهدای اولین و آخرین هستند. گاهی یک جرقه در ذهن، انسان را مخترع می‌کند و او را به افتخار جامعۀ بشریّت مبدّل می‌سازد.

علّامۀمجلسی «ره» شصت و چهار سال عمر کرده است. ولی در این شصت و چهار سال خدماتی کم‌نظیر ارائه کرده است. نظیر علّامۀ مجلسی در بین علما و مراجع تقلید، فراوان وجود دارد. یکی از رموز موفقیّت آنان این بوده، که از دقایق و لحظات عمر خویش، به‌خوبی استفاده کرده‌اند.  

آن دسته از مردم که عمر خویش را تباه می‌کنند، شقاوت‌مند خواهند شد. قرآن کریم می‌فرماید: هنگامی که افراد جهنّمی به جهنّم می‌افتند، درمی‌یابند که چه بهره‌ای می‌توانسته‌اند از عمر خویش ببرند و نبرده‌اند. از این‌رو ناله و فریاد آنان بلند می‌شود و افسوس می‌خورند: «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیر» [۵]؛ در جهنّم می‌سوزند و التماس می‌کنند که به دنیا بازگردانده شوند و عمر دوباره از خدا می‌خواهند، ولی التماس آنان دیگر نتیجه‌ای ندارد. به آنها خطاب می‌شود: آیا به شما عمر دراز ندادیم تا بیدار شوید و عبرت بگیرید؟ پس عذاب را بچشید که یاوری ندارید.  

   

کسانی که دچار روزمرّگی هستند و برنامۀ زندگی روزانۀ آنان فقط با خوردن، خوابیدن و ارضای غرایز پر می‌شود، در قیامت بابت اتلاف وقت مؤاخذه خواهند شد. آن دسته از افراد که شبانه‌روز، خود را سرگرم کارهایی مانند تماشای فیلم و سریال و شنیدن موسیقی‌ می‌کنند و به فکر کار، مطالعه، خدمت به خلق خدا و عبادت نیستند، آنان که عمر خود را به بطالت و بیهودگی می‌گذرانند، از زندگی، حاصلی جز پوچی نصیب آنان نمی‌گردد، در آخرت نیز گرفتار خواهند بود. شاعر می‌گوید:

گوهر عمر بدین خیرگی از دست مده‌  //  آخر این درّ گران‌مایه بهایی دارد

   

در روایتی از قول امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» بیان شده است که انسان باید کارهای بیهوده و بدون حاصل را رها کند و به امور مهمّی که فایده دارد و موجب نجات است، مشغول گردد: «دَعْ‌ مَا لَا یَعْنِیکَ‌ وَ اشْتَغِلْ‌ بِمُهِمِّکَ‌ الَّذِی‌ یُنْجِیک» [۶]

عمر انسان باید صرف آبادی دنیا و آخرت او شود. از یک طرف باید برای تأمین معاش و ساختن زندگی  دنیوی و رفع احتیاج تلاش کند و از سوی دیگر، باید به آبادی آخرت و تحصیل دین و تقویت ایمان  بیندیشد.

سزاوار نیست انسان در مدّت زندگی، هیچ توشه‌ای برای ‌آخرت گردآوری نکند. اساساً آدمی برای خوردن و آشامیدن و خوابیدن و رسیدگی به غرایز خلق نشده است. این امور وسیلۀ حرکت انسان به‌سوی خداوند متعال‌اند و باید در این جهت و به اندازۀ رفع نیاز به کار گرفته شوند. اگر رسیدگی به غرائز، برای کسی به هدف زندگی مبدّل گردد، ناخودآگاه زندگی او حیوانی می‌شود.

قرآن کریم در مورد برخی از افراد می‌فرماید: «یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَهُم» [۷]؛ مثل حیوان‌ها فقط می‌خورند و از دنیا بهره می‌گیرند و عاقبت آنها جهنّم است.

فرصت جوانی‌ انسان لازم است صرف انس با قرآن کریم و بهره‌مندی از معارف ناب عترت طاهرین گردد و با تمسّک به این دو ثقل گرانبها، به فرمودۀ پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» رستگار شود [۸]: «انّی‌ تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْنِ‌ ما انْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضَلُّوا کِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتی‌ وَ اهْلَ بَیْتی‌ فَانَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی‌ یَرِدا عَلَیَّ الْحَوضَ» [۹]

   

قرآن کریم پناهگاه انسان است. پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ‌ عَلَیْکُمُ‌ الْفِتَنُ‌ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ‌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَی النَّار» [۱۰]؛ وقتی ظلم، گرفتاری و فساد، مثل ابر تاریک بر شما هجوم ‌آورد، به قرآن رو آورید. زیرا قرآن برای سعادت دنیا و آخرت شما شفاعت می‌کند و شفاعتش پذیرفته می‌شود. بعد می‌فرمایند: هر کس قرآن را سرمشق زندگی خود قرار دهد، بهشت آن شخص از همان جا شروع می‌شود تا به بهشت موعود برسد. چنان‌که اگر کسی به قرآن پشت پا بزند و به آن عمل نکند، جهنّم او از همان جا شروع می‌شود تا به جهنّم موعود برسد.

تمسّک به اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» و انس با معارف انسان‌ساز عترت، فضیلت بزرگی است که عمر انسان را پرارزش می‌کند و انسان را به رستگاری می‌رساند. راوی می‌گوید: از امام رضا «سلام‌الله‌علیه» شنیدم که فرمودند: خدا بیامرزد کسی را که امر ما را زنده کند. به ایشان گفتم: چگونه امر شما زنده می‌شود؟ گفتند: به آموختن علوم ما و تعلیم دادن آن به مردم. سپس فرمودند: «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ‌ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا» [۱۱]؛ اگر مردم از محاسن سخنان ما آگاه گردند، پیرو ما خواهند شد.

فراگیری علوم دینی و معارف اسلامی در سه موضوع احکام، اخلاق و اعتقادات برای همه و به ویژه برای نسل جوان لازم است و عمر گران‌بهای نسل جوان باید صرف آن شود تا به سعادت ابدی برسند.

مسلمان باید احکام دین خود را به خوبی بداند و به آن عمل کند. در این راستا، مطالعۀ احکام رسالۀ عملیّۀ مرجع تقلید و عمل به آن لازم است.

   

همچنین آموختن اخلاق و عمل به دستورات اخلاقی، برای همه واجب است. شناخت صفات رذیله و ریشه‌کن کردن یا دست کم سرکوب آن صفات، یکی از واجب‌ترینِ واجب‌ها است. رسوخ یکی از رذائل اخلاقی در دل، برای شقاوت دنیا و آخرت آدمی کافی است. اما چه کسی می‌تواند ادعا کند که در شبانه‌روز مقداری از وقت خویش را صرف اخلاق و خودسازی می‌کند؟

خداوند متعال در سورۀ شمس، یازده قسم یاد می‌کند، سپس بعد می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» [۱۲]؛ رستگاری، فقط از آن کسی است که خودسازی کند و شقاوت، از آنِ کسی است که صفت رذیله‌ای بر دلش حکم‌فرما باشد.

علاوه بر احکام و اخلاق، فراگیری اعتقادات نیز ضروری است. اعتقادات، تقلیدی نیست، یقینی است. دست‌کم چهل مسئلۀ مهم اعتقادی وجود دارد که یک شیعه باید با استدلال، آن مسائل را بداند و بتواند در مقابل شبهات دشمنان دین و تشیّع، ایستادگی کند. [۱۳]دانستن اعتقادات، نیاز به مطالعه و تحقیق دارد. یک شیعه باید در عمر خویش برای یادگیری مسائل اعتقادی تلاش فراوانی داشته باشد.

شایسته است جوانان به جای تلف کردن اوقات ارزشمند و پربهای دوران جوانی و گذراندن عمر با دوستان نامناسب و رفیق‌های ناباب، به پیشرفت در دین، اخلاق و ترقی علمی اهمیّت بدهند. باید دانست که رفیق بد، افزون بر اتلاف عمر، سبب گمراهی در دین، انحراف در اخلاق و شکست و خسران در امور علمی و دنیوی خواهد شد و آبروی انسان را می‌برد.

   

اسراف و تبذیر بسیار ناپسند است. متأسفانه بیشتر مردم در مصرف عمر هم دچار اسراف و تبذیر می‌شوند. اگر وقت انسان صرف گناه شود و در راه نافرمانی خداوند تعالی هدر رود، تبذیر عمر است. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطین» [۱۴].

مصرف وقت و عمر در کارهای بیهوده و بدون نتیجه، حتی اگر حرام نباشد، اسراف عمر است و ناپسند است. بعضی رفتارها یا گفتارها، نه برای دنیا مفید است، نه برای آخرت نتیجه دارد. این اعمال بیهوده که منجر به اتلاف عمر می‌شود، فشار قبر دارد.         

امام صادق «سلام‌الله‌علیه» از قول پدر و اجداد خویش تا پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: «ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ کَفَّارَةٌ لِمَا کَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْیِیعِ النِّعَمِ» [۱۵]؛   فشار قبر مؤمن، کفارۀ ضایع کردن نعمت‌ها توسط اوست.

نعمت عمر و جوانی انسان، یکی از با ارزش‌ترینِ نعمت‌ها است که در مقایسه با سایر نعمت‌ها، بی‌نظیر یا بسیار کم نظیر است. تلف کردن و از بین بردن این نعمت بزرگ الهی و مشغول شدن به اعمال بیهوده و بدون فایده، فشار قبر دارد.

   

هرکسی می‌تواند با استفادۀ مطلوب از نعمت عمر و جوانی، در زمینۀ مورد علاقۀ خود، به موفّقیّت و کامیابی دست یابد. اگر به علوم طبیعی و علوم پایه علاقه‌مند باشد، دانشمندی نظیر زکریّای رازی و پاستور و نیوتن و انیشتین می‌شود، چنانچه مشتاق فراگیری علوم الهی و معارف اسلامی باشد، می‌تواند مثل شیخ مفید، ابن سینا، علاّمه مجلسی، صدرالمتألّهین و امام خمینی، زبانزد خاص و عام شود. اگر کسی طالب سیروسلوک باشد، می‌تواند با صرف عمر خویش در این راه، به مقام عنداللّهی برسد. مقامی که بهشت و نعمت‌های آن در مقابل او کوچک و ناچیز است. به چنین کسی خطاب می‌شود: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعی‌ إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلی فی عِبادی، وَ ادْخُلی جَنَّتی» [۱۶] 

پیشرفت و تعالی انسان، در امور دنیوی، علمی، معنوی و اخروی، به شرط پرهیز از اعمال بیهوده و بدون نتیجه از برنامۀ زندگی و بهره‌برداری از دقایق عمر، امکان‌پذیر است.

روحانی یا استاد دانشگاهی که می‌تواند با تحقیق و پژوهش، زمینۀ پیشرفت و موفّقیّت خود و دیگران را فراهم آورد یا طلبه، دانشجو و دانش‌آموزی که باید تمام وقت خویش را صرف‌ تحصیل علم و دانش کند، اگر وقت خود را تلف نماید و در جلسات لغو و برنامه‌های بی‌ثمر شرکت کند، یا به تماشای فیلم‌ها و برنامه‌هایی مشغول شود که برای دنیا یا آخرت او نتیجه‌ای ندارد، گناهکار محسوب شده و باید از گناه خویش توبه کند.

   

اساساً قرآن کریم، یکی از ویژگی‌های افراد مؤمن را دوری جستن آنان از اعمال لغو و بیهوده بر می‌شمرد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‌ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذینَ هُمْ فی‌ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون».[۱۷]

هرگونه رفتار یا گفتار اضافی که نتیجۀ مفیدی در بر نداشته باشد، لغو است. انسان باید مواظب عمر خود باشد که با اعمال لغو و بیهوده سپری نشود. در روایتی از قول پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل شده است که هرگونه لهو، سرگرمی یا بازی، از مؤمن، باطل و نابجاست، مگر در تربیت اسب، مسابقات تیراندازی و شوخی با همسر، که این سه مورد درست و بجا است: «کُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ‌ فِی تَأْدِیبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْیِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ» [۱۸].

یعنی سرگرمی و بازی انسان هم اگر نتیجه و فایده نداشته باشد، لغو است، امّا اگر مانند بازی‌های ورزشی برای سلامتی مفید باشد یا آمادگی رزمی انسان را ارتقاء بخشد یا در جهت خدمت به خانواده باشد یا به نحوی آموزنده و مفید باشد، نتیجه دارد و لغو نیست. این سخن مربوط به بازی‌های حلال است، وگرنه مشغول شدن به سرگرمی‌ها و بازی‌های حرام، نظیر بازی‌ با آلات قمار که تبذیر عمر است.

اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» در روایاتی، حذر و پرهیز از نگاه اضافی، کلام اضافی و نیز خوراک اضافی را لازم دانسته‌اند. چنان‌که می‌فرمایند: از نگاه اضافی بپرهیزید که بذر هوا و هوس را در دل انسان می‌کارد: «إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَی» [۱۹]. از سخنان و حرف‌های اضافی و غیر مفید حذر کنید که عیب‌های شما را ظاهر می‌سازد: «إِیَّاکَ‌ وَ فُضُولَ‌ الْکَلَامِ‌ فَإِنَّهُ‌ یُظْهِرُ مِنْ‌ عُیُوبِکَ‌ مَا بَطَنَ» [۲۰]. از طعام و خوراک اضافی هم اجتناب کنید که سبب قساوت قلب است: «إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ یَسُمُّ الْقَلْبَ بِالْقَسْوَةِ» [۲۱]. همچنین خواب و استراحت بیش از نیاز، مبغوض خداوند تعالی است: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَیُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ إِنَّ اللَّهَ لَیُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغَ» [۲۲].

   

نکتۀ قابل توجه در این مبحث، آن است که علاوه بر اهمیّت وقت و عمر خود انسان، زمانی که از دیگران اشغال می‌کند نیز برای او مسئولیّت‌آور است. اساتید، معلّم‌ها، روحانیّون و سخنرانان باید دقت و توجه کافی برای خودداری از اتلاف وقت مستمعین داشته باشند. استاد بزرگوار ما امام خمینی «قدّس‌سرّه» به‌عنوان نصیحت، می‌فرمودند: گاهی انسان یک ساعت عمر خودش را از بین می‌برد، اما بدتر از آن وقتی است که مثلاً منبر می‌رود، صد نفر پای منبر او نشسته‌اند و اگر آن صد نفر از سخنان او استفاده نکنند، صد ساعت وقت اجتماع را از بین برده است. این اتلاف وقت، مؤاخذه دارد. انصافاً فرمایش ایشان صحیح است. منبرها و سخنرانی‌ها باید محتوا داشته باشد، جلسات، گفتگوها و نشست و برخاست‌ها باید با ارائۀ فایده و نتیجه تمام گردد.      

   

نکتۀ قابل توجه دیگر، اینکه استفاده از عمر باید همیشه و تا آخرین لحظات حیات ادامه داشته باشد. کسی تصوّر نکند با چند سال تحصیل و اخذ مدرک تحصیلی، از عمرش بهره‌برداری لازم را کرده و بعد از آن وظیفه‌ای ندارد. چنین نیست و تا وقتی که انسان نفس می‌کشد باید در بهره‌گیری از وقت خویش کوتاهی نکند.

در خصوص یکی از علمای بزرگ گفته شده است که به هنگام مرگ به اطرافیان و شاگردان که بر سر بالین او جمع بودند، فرموده است: مباحثه کنید تا من در جلسۀ علم از دنیا بروم. نقل می‌کنند میرزای شیرازی «رحمت‌الله‌علیه»، صاحب فتوای تحریم تنباکو، در آستانۀ رحلت از دنیا بود. اطرافیان می‌خواستند در این لحظات آخر، از آن عالم بزرگ حرفی بشنوند، ولی چشم‌های ایشان بسته بود و در جواب درخواست‌ها هیچ نمی‌گفت. یک طلبۀ زرنگ، مسئله‌ای فقهی سؤال کرد. ناگهان همه دیدند که میرزای شیرازی چشم‌ها را باز کرد و سؤال را پاسخ داد و بعد از دقایقی به جوار رحمت الهی پرکشید. یعنی آخرین لحظات و دقایق عمر را نیز به تعلیم و تعلّم گذراند.

   

ان‌شاء الله در جلسۀ بعد به بیان فرازهای بعدی روایت و شرح سؤال‌های دیگری که در بازپرسی قیامت، از بندگان پرسیده می‌شود، خواهیم پرداخت.

   

پایان جلسه اول

پی نوشت:

[۱]. جامع الاخبار، ص ۱۷۵.

[۲]. امالی الصدوق، ص ۳۹؛ خصال، ج۱، ص ۲۵۳؛ تحف العقول، ص ۵۶.

[۳] . عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵.

[۴]. تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۰۸.

[۵]. فاطر، ۳۷: «و آنان در آنجا فریاد برمی‌آورند: «پروردگارا، ما را بیرون بیاور، تا غیر از آنچه می‌کردیم، کار شایسته کنیم. مگر شما را [آن قدر] عمر دراز ندادیم که هر کس که باید در آن عبرت گیرد، عبرت می‌گرفت؛ و [آیا] برای شما هشداردهنده نیامد؟ پس بچشید که برای ستمگران یاوری نیست.»

[۶]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۸۱۸.

[۷]. محمّد، ۱۲ : «[از دنیا] کام و بهره می‌گیرند و همانند چهارپایان می‌خورند و جایگاه آن‌ها آتش است».

[۸]. ر. ک: سیروسلوک، مقدمه: فصل پنجم و فصل ششم.

[۹]. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۳۴؛ برایب اطلاع از سایر مصادر این روایت، ر. ک: مظهر حق، صص ۱۲۰-۱۱۷.

[۱۰]. الکافی، ج ۲، ص ۵۹۸.

[۱۱]. عیون أخبار الرضاع، ج‌۱، ص۳۰۷.

[۱۲]. شمس، ۹و۱۰: «که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر که آلوده‌اش ساخت، قطعاً درباخت.»

[۱۳]. ر. ک: رسالۀ توضیح‌المسائل، بخش اعتقادات.

[۱۴]. إسراء، ۲۷: «اسرافکاران برادران شیطان‌ها هستند.»

[۱۵]. الأمالی(للصدوق)، ص۵۴۰.

[۱۶]. فجر، ۳۰-۲۷: «ای نفس مطمئنّه، خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد، و در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو».

[۱۷]. مؤمنون، ۱تا۳: «به نام خداوند رحمتگر مهربان‌  به راستی که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان فروتنند، و آنان که از بیهوده رویگردانند.»

[۱۸]. الکافی، ج‌۵، ص۵۰.

[۱۹]. عدّة الداعی، ص ۳۱۳.

[۲۰]. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۱۷۲.

[۲۱]. عدّة الداعی، ص ۳۱۳.

[۲۲]. وسائل‌الشیعه، ج ۱۷، ص ۵۸

***********************

   
* جلسه دوم

   

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»

بحث جلسۀ قبل راجع به روایتی از امام رضا «سلام‌الله‌علیه» بود  که در آن از لسان مبارک و نورانی  رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند:

«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ لَا یَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّی یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْت» [۱]

روز قیامت بنده قدم از قدم برنمی‌دارد تا اینکه از چهار چیز از وی سؤال می‌شود: از عمرش که در چه سپری ساخته؟ و جوانیش در چه راهی صرف کرده؟ و از مالش که از کجا آورده و به چه مصرفی رسانده؟ و از دوستی‌ ما اهل‌ بیت.

   

در خصوص سؤال‌های اوّل و دوّم بازپرسی، مطالبی بیان شد. در این جلسه به شرح دو فراز بعدی روایت شریف خواهیم پرداخت.

سؤال سوّم در بازپرسی قیامت که قبل از حساب و کتاب از انسان پرسیده می‌شود، راجع به این است که مال خود را از چه راهی به‌دست آوردی و در چه راهی مصرف کردی؟ : «عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا ذَا أَنْفَقَهُ».

اگر بنده در بازپرسی قیامت نتواند بگوید که درآمدش و مالی که جمع کرده، از حلال بوده است، از آن بازپرسی رد نمی‌شود. طبق چند روایت از پیامبر اکرم «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بدنی که غذای حرام وارد آن شده و جسمی که با درآمد نامشروع رشد و نمو کرده، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. [۲]

کسب مال حلال بسیار مشکل است، اما از اوجب واجبات است، ثوابش هم بالاترینِ ثواب‌هاست. امام صادق «سلام‌الله‌علیه» می­­فرمایند که به دست آوردن مال حلال مشکل‌تر از نبرد در جبهه است: «مُجَالَدَةُ السُّیوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ» [۳]. ‌آن حضرت در روایت دیگری از قول رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»   می‌فرمایند: کسی که شب را از خستگی طلب حلال بخوابد، آمرزیده خوابیده است: «مَنْ بَاتَ کَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ‌ بَاتَ‌ مَغْفُوراً لَهُ» [۴].

مال حرام، مانع بزرگی برای رستگاری انسان به شمار می‌رود. مال حرام در این دنیا بی‌برکت و موجب وزر و وبال است، در آخرت هم خداوند متعال قسم خورده است که از حقّ مردم و از ظلم ظالم نخواهد گذشت: «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یجُوزُنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ» [۵].

   

 قرآن کریم می ­فرماید: «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» [۶]؛ خداوند متعال در کمین بندگان است. امام صادق «سلام‌الله‌علیه» دربارۀ این آیۀ شریفه فرمودند: «مرصاد پلی بر راه بهشت است و هیچ بنده‌ای که حق دیگران بر گردن او باشد، نمی‌تواند از آن عبور و تجاوز کند».[۷]

پیامبر اکرم «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»   در آخرین لحظات حیات و در حالی که بیماری ایشان وخیم بود،   چشم‌ها را باز کردند و فرمودند: عایشه هفت دینار از بیت‌المال نزد توست، بیاور و به علی برسان. این فرمایش پیامبر «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» سه مرتبه تکرار شد و در نهایت عایشه هفت دینار را آورد و به امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» تحویل داد و آن حضرت به مصرف رسانید. [۸]

امام باقر «سلام‌الله‌علیه» از قول رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: حرمت مال مؤمن مانند حرمت خون و جان اوست: «حُرْمَةُ مَالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ» [۹]. امام صادق «سلام‌الله‌علیه»   فرمودند: هرکس به ناحق اموال دیگران را بخورد، در قیامت باید آتش بخورد: «مَنْ‌ أَکَلَ‌ مَالَ‌ أَخِیهِ‌ ظُلْماً وَ لَمْ یرُدَّهُ إِلَیهِ أَکَلَ جَذْوَةً مِنَ النَّارِ یوْمَ الْقِیامَةِ» [۱۰].

ادای حقّ مردم واجب است و تضییع آن عقوبت‌های دنیوی و اخروی سختی دارد. بنابراین همه باید از حلال بودن درآمد خود طمینان حاصل کنند و در مسألۀ حقّ‌النّاس دقیق و جدی باشند. به‌خصوص در زمان حاضر که به‌دست آوردن مال حلال سخت‌تر شده، لزوم تلاش برای آن بیشتر احساس می‌شود. پیامبر اکرم «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: زمانی بر مردم می‌رسد که باکی از حلال یا حرام بودن درآمد خود ندارند: «لَیَأْتِیَنَ‌ عَلَی‌ النَّاسِ‌ زَمَانٌ‌ لَا یُبَالِی الرَّجُلُ بِمَ یَأْخُذُ مَالَ أَخِیهِ بِحَلَالٍ‌ أَوْ حَرَام» ‌[۱۱].

   

متأسفانه در زمان حاضر، رباخوردن و ربادادن، عادی شده است و بعضی مثل اینکه بخواهند با حیله‌های شرعی موش را آب بکشند و بخورند، ربا می‌خورند. رشوه‌خواری‌ و رشوه‌دادن نیز چنین است. معمولاً انجام کارها و فیصله‌دادن پرونده‌ها و گشودن گره‌ها، بدون پارتی‌بازی یا بدون رشوه مشکل است.  

پیامبر اکرم «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: ای علی! مسلمان‌ها پس از من با تمسّک به حیله‌های شرعی، حرام خدا را حلال می‌شمارند؛ شراب را به نام نبیذ، رشوه را با عنوان هدیه و ربا را به اسم معامله می‌خورند. [۱۲] ایشان در روایت دیگری فرموده‌اند: من برای امتم بعد از خودم، بیش از هر چیز راجع به مکاسب حرام، شهوت‌های پنهانی و ربا، بیمناکم. [۱۳]

امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» در خطبه‌ای فرموده‌اند: کسی به دیدن من آمد که  ظرفی سر پوشیده پر از حلوا برایم آورده بود. ایشان می‌فرمایند: از معجونی که در آن ظرف بود، چنان متنفّر شدم که گویا آن زهر مار است. معلوم می‌شود او کاری با آن حضرت داشته و انتظار داشته است که حقی را ناحق یا ناحقی را حق جلوه دهند. می‌فرمایند به او گفتم: این هدیه است یا زکات یا صدقه که این دو بر ما اهل‌بیت پیامبر «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» حرام است. گفت: نه زکات است و نه صدقه، بلکه هدیه است. گفتم: مادرت به عزایت بنشیند، آیا از راه دین وارد شده‌ای که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده؟ یا جن زده شده‌ای؟ یا هذیان می گویی؟

سپس امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ‌ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‌شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ» [۱۴]؛ به خدا سوگند، اگر عالم هستی را به من بدهندو بگویند یک ظلم و یک حقّ‌النّاس کن و یک پوست جو را به ناحق از یک مورچه بگیر، من که علی هستم حاضر نیستم چنین کاری ‌کنم.

قرآن کریم می­فرماید: در قیامت گروهی از مردم اعمال خویش را نظیر گرد و غبار پراکنده می‌یابند: «و قَدِمْنَا إِلیَ‌ مَا عَمِلُواْ مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا» [۱۵]. یعنی آثار برخی اعمال، برای صاحبشان پوچ می‌شود و هیچ فایده‌ای ندارد. از امام سجاد «سلام‌الله‌علیه» سؤال شد: اگر کسی حقّ یک مسلمان را ضایع کند، آن مسلمان چگونه می‌تواند حقّ خویش را بستاند؟ آن حضرت فرمودند: در قیامت به اندازۀ حقّ مظلوم از اعمال نیک ظالم بر می‌دارند و به اعمال مظلوم می‌افزایند: «یؤْخَذُ لِلْمَظْلُومِ‌ مِنَ‌ الظَّالِمِ‌ مِنْ‌ حَسَنَاتِهِ‌ بِقَدْرِ حَقِ‌ الْمَظْلُومِ‌ فَتُزَادُ عَلَی‌ حَسَنَاتِ‌ الْمَظْلُوم» [۱۶]سپس از ایشان سؤال شد: اگر ظالم یا بدهکار، حسنه‌ای نداشته باشد، چه می‌شود؟ فرمودند: گناهان مظلوم یا بستانکار را به پروندۀ ظالم منتقل می‌کنند.

    

گران‌فروشی، احتکار، غشّ در معامله، فروش کالاهای نامرغوب به عنوان جنس خوب و نظایر آن که در کسب و کارها فراوان است، مال انسان را حرام می‌کند. امام جعفر صادق «سلام‌الله‌علیه»، کسی که اموال مردم را به ناحق بخورد، از تشیّع خارج می‌دانند و می‌فرمایند: چنین کسی از پیروان من نیست: ‌ «لَیسَ بِوَلِی لِی مَنْ‌ أَکَلَ‌ مَالَ‌ مُؤْمِنٍ حَرَاماً» [۱۷].

شیعه کیست؟ کسی که انصاف دارد. رسول اکرم «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرموده‌اند: «مَنْ وَاسَی الْفَقِیرَ مِنْ مَالِهِ وَ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذَلِکَ الْمُؤْمِنُ حَقّاً» [۱۸]؛ کسی که قانون مواسات را در رسیدگی به فقرا رعایت کند و با مردم با انصاف باشد، مؤمن حقیقی است. براین اساس، شیعۀ واقعی کسی است که با انصاف باشد. معنای انصاف چیست؟ انصاف، که طبق روایات، یکی از حقوق مسلمان‌ها بر یکدیگر است، یعنی: همه همان‌طور که دوست دارند با خودشان رفتار شود، با دیگران رفتار کنند. امام صادق «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «إِنْصَافَ‌ الْمَرْءِ مِنْ‌ نَفْسِهِ‌ حَتَّی‌ لَا یَرْضَی‌ لِأَخِیهِ‌ مِنْ‌ نَفْسِهِ‌ إِلَّا بِمَا یَرْضَی‌ لِنَفْسِهِ‌ مِنْهُ» [۱۹].

بازار با انصاف، بازاری است که در آن اجحاف، گران‌فروشی، احتکار، کم فروشی، تقلب و حقه‌بازی نباشد، وگرنه کسب آن بازار مخلوط به مال حرام می‌شود.

   

امام صادق «سلام‌الله‌علیه» مقداری پول، به‌عنوان مضاربه نزد شخصی سپردند. اتفاقاً در معاملۀ خود گران‌فروشی کرد و اجناس را در شهری که به آن احتیاج داشتند، دو برابر قیمت فروخت. وقتی پول‌ها را خدمت امام صادق «سلام‌الله‌علیه» آورد، فرمودند: سود دو برابر را چگونه به‌دست آوردی؟ او ماجرا را شرح داد. امام «سلام‌الله‌علیه» اصل سرمایه را برداشتند و سود حاصل از تجارت را در مقابلش ریختند و فرمودند: ما نیاز به این سودها نداریم. سپس به او فرمودند: کسب مال حلال، از شمشیر زدن در میدان نبرد سخت‌تر است. [۲۰]

سعد بن‌عبدالله قمی می­گوید: در زمان امام حسن عسکری «سلام‌الله‌علیه» با احمد بن‌اسحاق که از وکلای آن حضرت بود، بر ایشان وارد شدیم و مشاهده کردیم که حضرت مهدی «ارواحنافداه» هم حضور دارند. احمد بن‌اسحاق، وجوه شرعی که شیعیان فرستاده بودند را در مقابل امام حسن عسکری «سلام‌الله‌علیه»   گذاشت. امام یازدهم به فرزند گرامی خویش فرمودند: عزیزم  این وجوه را بردار. حضرت مهدی «ارواحنافداه» گفتند: آیا شایسته است که دست پاک من به بعضی از این پول‌های حرام و ناپاک برخورد کند؟ امام «سلام‌الله‌علیه» ‌فرمودند: حلال و حرام را از هم جدا کن. آن حضرت صاحبان آن پول‌ها را نام بردند، مقدار پول موجود در هر کیسه را فرمودند، وجوه حلال را از وجوه حرام جدا کردند و کیسه‌هایی که در آن به سبب گران‌فروشی، اجحاف و نظایر آن، مال حرام وجود داشت، برگرداندند و فرمودند: ما احتیاج به این قبیل پول‌ها نداریم. [۲۱]

   

عقوبت مال حرام، پیش از آخرت، در همین دنیا نیز دست و پا پیچ انسان می‌شود و دامن او را می‌گیرد. امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» از قول رسول خدا «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل می‌کنند که حقّ‌النّاس، یکی از گناهانی است که «تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَی الْآخِرَةِ» [۲۲] عقوبت آن در همین دنیا به انسان می‌رسد. گره‌های کور زندگی در بیشتر موارد، ناشی از پایمال‌کردن حقّ مردم و خوردن مال حرام است.

لقمۀ حرام، مانع بزرگی برای دستیابی انسان به حسن عاقبت محسوب می‌شود. در زمان خلافت مهدی عباسی، شخصی به نام شریک، عالم اهل سنّت و محلّ رجوع مردم و مورد اطمینان و احترام آنان بود. روزی خلیفه او را احضار کرد و گفت: شما باید یکی از سه کار را بپذیرید؛ یا عهده‌دار قضاوت در حکومت شوید یا معلّم خصوصی فرزندان من باشید و آنها را تعلیم دهید یا دست کم یک مرتبه با من غذا بخورید. شریک قدری فکر کرد و برای رهایی از دام آن دو پیشنهاد و چون چاره‌ای نداشت، غذا خوردن با خلیفه را انتخاب کرد. هنگامی که غذای خلیفه را خورد، شخص فهمیده‌ای که ناظر ماجرا بود، گفت: پس از این غذا، شیخ روی رستگاری را نخواهد دید. اتفاقاً همین طور هم شد و بعد از آن، هم قاضی‌القضات شد و هم فرزندان خلیفه را تعلیم داد و بالأخره درباری شد. نوشته‌اند روزی دربارۀ کسری حقوق خود با مأمور پرداخت حقوق چانه می‌زد. آن شخص گفت: مگر چیزی فروخته‌ای که پول آن را تمام می‌خواهی؟ شریک گفت: آری، به‌ خدا قسم، مهم‌تر از هر چیز، دینم را فروخته‌ام. [۲۳]                   

مال حرام علاوه بر خود انسان، بر خانواده و فرزندان او نیز تأثیر سوء می‌گذارد. امام صادق «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «کَسْبُ‌ الْحَرَامِ‌ یَبِینُ‌ فِی الذُّرِّیَّةِ» [۲۴]؛   آثار کسب حرام در ذریّه و نسل‌های بعد آشکار می‌شود.   

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لْیخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیةً ضِعافاً خافُوا عَلَیهِمْ فَلْیتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیقُولُوا قَوْلاً سَدیداً» [۲۵]؛ گرفتاری و حیرانی ناشی از ظلم، فقط دامن ظالم را نمی‌گیرد، بلکه خانواده و اطرافیان او نیز مجبورند به ظلم او بسوزند.

   

فساد اخلاقی در بسیاری از موارد ناشی از مال حرام است. جوانی که پدر و مادرش، درآمد حرام دارند و از راه حرام به او غذا می‌دهند، فاسد و لاابالی خواهد شد.  

باید توجه شود که گرفتاری آن فرزندان، تقصیر خداوند نیست، بلکه آنها در آتشی می‌سوزند که پدر و مادرشان روشن کرده‌اند. اگر کسی یک ساختمان را شعله‌ور کند و اهل آن را در آتش بسوزاند، آیا خدا مقصّر است یا آنکه آتش افروزی کرده؟ آتش حقّ‌النّاس نیز ربطی به پروردگار متعال ندارد، ولی ذات باری تعالی، از سر لطف و رحمت خود برای آن فرزندان جبران خسارت می‌کند. اگر لایق باشند، دست آنها را می‌گیرد تا سقوط نکنند و در زندگی فرصت‌هایی سر راهشان قرار می‌دهد که با غنیمت ‌شمردن و استفاده از آن فرصت‌ها می‌توانند پیشرفت‌های جهشی داشته باشند.

از دیگر تبعات خطرناک مال حرام، قساوت قلب است. مال شبهه ناک و چه رسد مال حرام، دل را سیاه می کند. امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» عامل قساوت قلب و سنگدلی انسان را کثرت گناهان او بر می‌شمرند: «مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَةِ الذُّنُوبِ» [۲۶]. حقّ‌النّاس و خوردن مال حرام، یکی از گناهان بزرگ است، پس سبب قساوت و سیاهی دل می‌شود.

   

وقتی شکم انسان از مال حرام پر شود، به ندای هدایت امام حسین «سلام‌الله‌علیه» نیز گوش نمی‌دهد و موعظه‌های آن حضرت را در روز عاشورا، با هلهله و سر و صدا پاسخ می‌دهد. امام «سلام‌الله‌علیه» نیز وقتی دیدند سخن حق در دل سخت آنها اثرگذار نیست و قابل هدایت نیستند، علت سنگدلی آنها را چنین بیان کردند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ‌ مِنَ‌ الْحَرَامِ‌ وَ طُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ» [۲۷]؛ شکم‌های شما از حرام پر شده و مهر بر قلبتان خورده است. امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» در موضع دیگری، اساساً زیادی مال و ثروت را، صرفنظر از حلال یا حرام بودن آن، عامل تباهی دین و قساوت دل برمی‌شمرند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ کَثْرَةَ الْمَالِ‌ مَفْسَدَةٌ لِلدِّینِ مَقْسَاةٌ لِلْقُلُوبِ» [۲۸].

با این اوصاف، تردیدی باقی نمی‌ماند که مال حرام دل را سیاه می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وای بر دلی که سیاه باشد: «فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ» [۲۹]. حتی طبق روایتی از امام صادق «سلام‌الله‌علیه» دعای افراد قسیّ‌القلب نیز مستجاب نمی‌گردد: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ‌ قَاسٍ» [۳۰].

پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: لقمۀ حرام تا چهل روز مانع قبولی نماز و مانع استجابت دعا می‌شود. [۳۱]به تجربه هم اثبات شده است که یک غذای شبهه‌ناک، انسان را از نماز شب و فرصت‌های معنوی بازمی­دارد، چه رسد غذای حرام.

   

از نشانه‌های سنگدلی این است که انسان حال دعا و مناجات و ارتباط با خداوند را ندارد. بدون عذر، از مسجد، نماز جماعت و جلسات مذهبی اعراض می‌کند. هنگام نماز، به‌جای اقامۀ نماز اوّل وقت، مشغول تفریح یا کار یا امر دیگری غیر از نماز است. قرآن کریم می‌فرماید: وای بر آن مسلمانی که در وقت نماز، غافل از نماز است: «فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ، الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ».[۳۲]

افراد حرام‌خور، از شفاعت اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» نیز محروم می‌گردند. امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» در وصیت خود به امام حسن «سلام‌الله‌علیه»، با چند مرتبه تأکید و با چند سوگند می‌فرمایند: کسی که ذرّه‌ای مال حرام بخورد، در قیامت بر رسول خدا «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» وارد نمی‌شود، از حوض کوثر نمی‌نوشد و از شفاعت بهره‌مند نخواهد شد.   [۳۳]

چنین کسانی در قیامت، از شفیعان فاصله دارند. آنها را از راهی به جهنّم می‌برند که بر اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» وارد نمی‌شوند، ایشان را نمی‌بینند و در نتیجه، نمی‌توانند از شفاعتشان برخوردار گردند. این تجسّم عمل خود آنهاست؛ آنها در دنیا پیرو اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» نبوده و راه خود را از ایشان جدا کرده‌اند، در آخرت نیز به اجبار، راهشان جداست.

این بحث ناقص است. ان‌شاء الله در جلسۀ آینده تکمیل خواهد شد.

    

پی نوشت:

[۱]. جامع الاخبار، ص ۱۷۵.

[۲] . إرشاد القلوب(للدیلمی)، ج‌۱، ص۶۹.

[۳]. الکافی، ج‌۵، ص۱۶۲.

[۴]. الأمالی(للصدوق)، ص۲۸۹.

[۵]. کافی، ج ۲، ص ۴۴۳.

[۶]. فجر، ۱۴: «زیرا پروردگار تو سخت در کمین است.»

[۷]. کافی، ج ‌۲، ص ۳۳۱.

[۸]. الطبقات‌الکبری، ج ‌۲، ص ۱۸۴.

[۹]. کافی، ج ‌۲، ص ۳۶۰.

[۱۰]. کافی، ج ‌۲، ص ۳۳۳.

[۱۱]. مجموعة ورام، ج‌۱، ص۱۱.

[۱۲]. نهج البلاغة، خطبۀ ۱۵۶

[۱۳]. الکافی، ج‌۵، ص ۱۲۴.

[۱۴]. نهج البلاغة، خطبۀ ۲۲۴.

[۱۵]. فرقان، ۲۳: «و به هر گونه کاری که کرده‌اند می‌پردازیم و آن را [چون] گَردی پراکنده می‌سازیم.»

[۱۶]. کافی، ج‌ ۸، ص ۱۰۶.

[۱۷]. کافی، ج ‌۵، ص ۳۰۴.

[۱۸]. الکافی، ج‌۲، ص۱۴۷.

[۱۹]. کافی، ج‌۲، ص۱۷۰.

[۲۰]. الکافی، ج‌۵، ص۱۶۱.

[۲۱]. بحارالانوار ج ۵۲، صص۸۰ تا ۸۲.

[۲۲]. امالی، ص ۲۳۷.

[۲۳] .  مروج‌الذهب، ج‌۳، ص۳۱۰.

[۲۴]. الکافی، ج‌۵، ص۱۲۴.

[۲۵]. نساء، ۹: «و آنان که اگر فرزندان ناتوانی از خود بر جای بگذارند بر [آینده] آنان بیم دارند، باید [از ستم بر یتیمان مردم نیز] بترسند. پس باید از خدا پروا دارند و سخنی [بجا و] درست گویند.»

[۲۶]. علل الشرائع، ج‌۱، ص۸۱.

[۲۷]. بحار الأنوار، ج‌۴۵، ص۸.

[۲۸]. تحف العقول، ص۱۹۹.

[۲۹]. زمر، ۲۲: «پس وای بر آنان که از سخت‌دلی یاد خدا نمی‌کنند.»

[۳۰]. الکافی، ج‌۲، ص۴۷۴.

[۳۱]. بحار الأنوار، ج‌۶۳، ص۳۱۴.

[۳۲]. ماعون، ۴و۵: «پس وای بر نمازگزارانی‌ که از نمازشان غافلند.»

[۳۳] . دعائم الإسلام، ج‌۲، ص۳۵۱.

**************************

    

* جلسه سوم

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»

بحث دو جلسۀ پیشین، راجع به روایتی بود که در آن امام رضا «سلام‌الله‌علیه» از لسان مبارک و نورانی  رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند:

«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ لَا یَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّی یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْت» [۱]

روز قیامت بنده قدم از قدم برنمی‌دارد تا اینکه از چهار چیز از وی سؤال می‌شود: از عمرش که در چه سپری ساخته؟ و جوانیش در چه راهی صرف کرده؟ و از مالش که از کجا آورده و به چه مصرفی رسانده؟ و از دوستی‌ ما اهل‌ بیت.

    

در یک جلسه، در خصوص سؤال‌های اوّل و دوّم بازپرسی، یعنی چگونگی گذران عمر و جوانی، مطالبی بیان شد. در جلسۀ قبل نیز قدری پیرامون سؤال سوّم بازپرسی صحبت شد و معلوم گردید که مال حرام، مانع عبور انسان از بازپرسی قیامت است و او را از ورود به بهشت محروم می‌سازد.

در ادامۀ مطالب جلسۀ گذشته، باید توجه شود که مال حرام، تنها از طریق کسب نامشروع یا اجحاف در معاملات یا از طریق دزدی به‌دست نمی‌آید؛ بلکه مثلاً کم‌کاری، کوتاهی در انجام وظیفه، و بد کار کردن در محلّ کار نیز خود نوعی دزدی است و مال انسان را حرام می‌کند. مشغول شدن به اموری غیر از آنچه وظیفۀ کارمند یا کارگر است، مثل سرگرم شدن به گوشی تلفن همراه و فرورفتن در فضای مجازی در محلّ کار، سبب حرام خوری همسر و فرزندان افراد می‌شود و در تربیت اخلاقی و آیندۀ دینی و اجتماعی آن فرزندان تأثیرات مخرّبی خواهد داشت.

   

قرآن کریم در خصوص کم فروشی، که یکی از گناهان بزرگ است، تشر می‌زند و می‌فرماید:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، ‌وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ، الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ، وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ» [۲]؛ وای بر کم فروشان، وای به آنان که موقع گرفتن زیاد می‌گیرند و هنگام فروختن کم می‌فروشند.

یکی از مصادیق کم‌فروشی، این است که فروشنده، تمام پول کالا را بگیرد و جنس را ناقص یا کمتر از میزان فروخته شده تحویل دهد. امّا باید دانست کم‌ فروشی، فقط هنگام فروش جنس محقّق نمی‌شود؛ بلکه کوتاهی در انجام کار، در همۀ مشاغل و تحویل محصول ناتمام نیز مصداق کم‌فروشی است. کسانی که در اداره یا محلّ کار، در انجام وظایف محوّله، سستی می‌ورزند، کار خود را کامل نمی‌کنند، وقت مخصوص انجام فعالیّت را تلف می‌کنند یا با بی‌نظمی و حضور ناقص، به کارفرما لطمه می‌زنند، ولی در پایان ماه، حقوق و دستمزد کامل مطالبه دارند، کم‌فروشی می‌کنند. همچنین معلّم یا استادی که از تدریس درس مورد نظر کم می‌گذارد و به جای تدریس، سخنان نامربوط بر زبان می‌راند یا در کلاس درس حرف‌های سیاسی می‌زند، آن هم در حال کم فروشی است. قرآن کریم می‌فرماید: وای بر کم فروشان!

کوتاهی در رسیدگی به حوائج ارباب رجوع، معطّل کردن پرونده‌ها، رشوه‌خواری، پارتی‌بازی و حیف و میل در اداره‌ها، درآمد برخی کارمندان را حرام و زندگی آنان و فرزندانشان را تباه می‌سازد.

در آخرت نیز سرنوشت افرادی که مال حرام کسب کرده‌اند، معلوم است؛ اگر بدون توبه و جبران از دنیا بروند، در بازپزسی قیامت و قبل از حساب و کتاب، نمی‌توانند پاسخ مناسبی به سؤال دربارۀ نحوۀ کسب مال بدهند و از این‌رو اجازۀ عبور پیدا نمی‌کنند.

    

پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روایتی فرموده‌اند: کسی که درآمدش از حرام است، هیچ کار خیر و هیچ عبادتی از وی پذیرفته نمی‌شود و در جزای اعمالش، گناه برای او ثبت می‌گردد. باقیماندۀ آن نیز توشۀ جهنّم او خواهد بود. [۳]

سؤال دیگری که به دنبال پرسش قبلی، در بازپرسی قیامت از انسان می‌پرسند، این است که مال خود را در چه مصرف کردی؟ انسان باید در پاسخ به این سوال بتواند بگوید که مال حلال خود را در راه حلال مصرف کردم، واجبات مالی نظیر خمس و زکات را به اهلش پرداخت کردم، اهل تجمّل‌گرایی نبودم و به اندازۀ توان به دیگران کمک و انفاق کردم.

شیعۀ امیرالمؤمنین و حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیهما»، باید ساده‌زیست باشد. زندگی یک شیعۀ واقعی باید به اندازۀ ضرورت یا به اندازۀ رفاه باشد، بیش از آن مصرف‌گرایی است و گناه آن بسیار بزرگ می‌باشد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، فی‌ سَمُومٍ وَ حَمیمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ، إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ، وَ کانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ» [۴].

   

می­­فرماید: در روز قیامت دست چپی‌ها چقدر شوم هستند! زیر دود و هُرم جهنّم به سر می‌برند. چرا؟ برای اینکه مُترف بودند، مصرف‌گرا و تجمّل‌گرا بودند. بعد می­فرماید: مصرف‌گرایی و تجمّل گرایی آنان، موجب گناه روی گناه برای آنها شد.

گناه تجمّل‌گرایی بزرگ است؛ خواه در ازدواج یا میزان مهریه و جهیزیّه باشد، خواه در مجالس عقد و عروسی و ولیمه باشد، خواه در سفرهای تفریحی و زیارتی و خواه در خرید وسایل زندگی و در خوراک و پوشاک باشد. همۀ اقسام تجمّل‌گرایی غلط است و رواج آن در اجتماع از نظر علم اقتصاد خطر دارد.

اسلام می گوید همه باید ساده‌زیست باشند. البته ساده‌زیستی اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» را از ما انتظار ندارند، ولی پرهیز از تجمّل‌گرایی و مصرف‌گرایی مورد انتظار است.

در تعالیم دینی، علاوه بر اینکه اتراف و تجمّل‌گرایی مذمّت شده، همنشینی با افراد مترف و تجمّل‌گرا، مثل همنشینی با اموات شمرده شده و یکی از اسباب دلمردگی انسان قلمداد شده است. در روایتی، امام صادق «سلام‌الله‌علیه»، از قول پدر گرامی خویش، امام باقر «سلام‌الله‌علیه» و ایشان از قول پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: «أَرْبَعٌ یُمِتْنَ الْقَلْبَ، الذَّنْبُ عَلَی الذَّنْبِ وَ کَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ یَعْنِی مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ یَقُولُ وَ لَا یَرْجِعُ إِلَی خَیْرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَی فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْمَوْتَی قَالَ کُلُّ غَنِیٍ‌ مُتْرَفٍ» [۵]

    

بر اساس این روایت، چهار عامل قلب انسان را می‌میراند. یکی از آنها گناهِ روی گناه و تکرار گناه است. عامل دوّم، ارتباط با نامحرم و گفتگوی غیر ضروری با جنس مخالف و در نهایت، فرورفتن در غریزۀ جنسی است. سوّم، مجادله و بحث با آدم احمق است، به‌صورتی که هریک حرف خود را بزنند و نتیجه‌ای اخذ نشود. عامل چهارم، همنشینی با مردگان است.

از ایشان سؤال شد مردگان چه کسانی هستند؟ فرمودند: «کُلُّ غَنِیٍّ مُتْرَفٍ»؛ افراد ثروتمندی که اهل اتراف و تجمّل‌گرایی هستند. یعنی نشست و برخاست با اشخاص و خانواده‌های تجمّل‌گرا، دل انسان را می‌میراند. کسی که دلش بمیرد، دچار غفلت می‌شود و روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید.

شاید اینکه پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مترفین را مثل اموات می‌دانند، به‌خاطر این است که آنها سود و منفعتی برای جامعه و اعضای آن ندارند. خودخور، خودگرا و خودمحور هستند و تنها به فکر جمع مال برای خویش و مصرف آن در کارهای بی‌جا و نیز اتلاف اموال در گناه و خوش‌گذرانی هستند.

شیوع تجمّلات و تشریفات در جامعه، به‌ویژه در ازدواج‌ها، سبب رواج تجرّد در جوان‌ها و گریز آنها از ازدواج می‌شود. یعنی تجمّل‌گرایی یک دسته از مردم، مانع ازدواج بسیاری از جوان‌ها می‌شود. آنان که شیوه‌های پر خرج و تجمّلی را در ازدواج، به یک سنّت و روش مبدّل می‌سازند، گناهکارند. گناه کسانی که تا روز قیامت از آن سنّت ناپسند تبعیّت می‌کنند نیز به پای آنها نوشته می‌شود. پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: «مَنْ‌ سَنَ‌ سُنَّةً سَیِّئَةً کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ» [۶].

مال حلال انسان باید پس از رسیدگی به خانواده و اطرافیان، صرف دستگیری از فقرا و نیازمندان شود.

   

قرآن کریم، در ابتدای سورۀ بقره، یکی از ویژگی‌های اهل تقوا را اهتمام آنان به انقاق برمی‌شمرد: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاة وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون» ‌[۷]

طبق آیات و روایات فراوانی، عمل به قانون مواسات، رسیدگی به همنوعان و دستگیری از نیازمندان، لازم است و در وقت احتیاج مردم، واجب است و حقّ آنها شمرده می‌شود. [۸]

به‌عنوان نمونه، امام باقر «سلام‌الله‌علیه» در روایتی، دستگیری از برادر مؤمن را در تهیۀ خوراک و پوشاک و رفع گرفتاری و نیز ادای قرض و بدهی، حقّ او می‌دانند: «مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَی أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ أَنْ یُشْبِعَ جَوْعَتَهُ وَ یُوَارِیَ عَوْرَتَهُ وَ یُفَرِّجَ عَنْهُ کُرْبَتَهُ وَ یَقْضِیَ دَیْنَهُ» [۹].

بنابراین صرفاً حلال بودن اموال انسان برای عبور ار بازپرسی قیامت کافی نیست و باید نحوۀ مصرف اموال را نیز توضیح دهد. اگر بگوید اموال خود را جمع کردم و در راه خدا انفاق نکردم، اجازۀ عبور به وی نمی‌دهند. قرآن‌کریم به کسانی که اموال اضافۀ خود را هنگام بی‌نیازی انباشته می‌کنند، وعدۀ عذاب داده است: «وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ» [۱۰].

    

سؤال چهارم در بازپرسی قیامت، راجع به میزان محبّت اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» است. قرآن کریم، محبّت و مودّت اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» را به‌طور جدی از بندگان خواسته است. خطاب به پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» [۱۱]؛ به بندگان بگو، پاداشی برای رسالتم نمی‌خواهم، مگر مودّت به نزدیکانم.

البته این مودّت برای خود مردم مفید است. چنان‌که در آیۀ دیگری می‌فرماید: «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ» [۱۲]؛ یعنی نتیجۀ این مودّتی که دارید، به خود شما باز می‌گردد. همچنین در آیۀ دیگر مشخص می‌کند که چرا برگشت پاداش رسالت به خود شماست. می‌فرماید: «قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی‌ رَبِّهِ سَبیلا» [۱۳]؛ یعنی اگر کسی بخواهد به خداوند برسد و سعادت دنیا و آخرت را کسب نماید، باید راه اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» را بپیماید.

اساساً طبق تصریح روایات، هیچ عمل و هیچ عبادتی، بدون محبّت چهارده معصوم «سلام‌الله‌علیهم» از آدمیان پذیرفته نمی‌شود. امام رضا «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِی الْعِبَادَةِ اتِّکَالًا عَلَی‌ حُبِ‌ آلِ‌ مُحَمَّدٍ ع وَ لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِهِمُ اتِّکَالًا عَلَی الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا یُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ» [۱۴]؛ مبادا عمل صالح را به بهانۀ محبّت اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» رها کنید و مبادا محبّت ایشان و تسلیم در برابر اوامرشان را به اتکای عبادت و عمل نیکوی خود از دست بدهید؛ زیرا هیچ کدام از این دو، به تنهایی قبول نمی‌شود.

    

انس بن مالک در روایتی نقل می‌کند: من، ابوذر، سلمان، زید بن‌ثابت و زید بن‌ارقم نزد پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»   نشسته بودیم که حسن و حسین «سلام‌الله‌علیهما» وارد شدند. پیامبر گرامی آن دو را بوسیدند. پس از آن، ابوذر برخاست و دست آنها را بوسید. من آرام به او گفتم: آیا پیرمردی از اصحاب رسول الله برای دو بچّه از بنی هاشم بر می‌خیزد و دست آنان را می‌بوسد؟

ابوذر گفت: اگر آنچه را که من از پیامبر  شنیدم دربارۀ آنان شنیده بودید، بیش از آنچه من انجام دادم، انجام می‌دادید. پرسیدم: مگر از ایشان چه شنیدی؟ گفت: شنیدم که به علی و حسن و حسین «سلام‌الله‌علیهم» می‌گفت: «یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَلَّی وَ صَامَ حَتَّی یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی إِذاً مَا نَفَعَ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ إِلَّا بِحُبِّکُمْ‌ یَا عَلِیُّ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَی اللَّهِ بِحُبِّکُمْ‌ فَحَقٌّ عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا یَرُدَّهُ یَا عَلِیُّ مَنْ أَحَبَّکُمْ وَ تَمَسَّکَ بِکُمْ فَقَدْ تَمَسَّکَ بِالْعُرْوَة الْوُثْقَی» [۱۵]؛ ای علی! اگر کسی آن قدر نماز بخواند و روزه بگیرد تا مانند مَشکی خشک شود، نماز و روزه‌اش سودی برایش نخواهد داشت مگر با محبّت و دوستی شما. ای علی! هر که به واسطۀ حبّ شما به خداوند متوسّل شود، حقّ او بر خداست که او را رد نکند. ای علی! هر که شما را دوست بدارد و به شما متمسّک شود، به دستگیرۀ محکمی چنگ زده است.

انس می‌گوید: ابوذر از بین ما رفت و من در خصوص صحّت گفتۀ او از پیامبر «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» سؤال کردم. ایشان فرمودند: ابوذر راست گفت. به خدا قسم او راست گفت. آسمان بر راست‌گوتر از او سایه نینداخته و زمین نیز راست‌گوتر از او را بر خود حمل نکرده است.

در ادامۀ روایت، پیامبر گرامی «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بخشی از قضایای معراج را برای آن جمع تعریف کرده، اشاره می‌فرمایند که خداوند تعالی در معراج، تک تک ائمّۀ هدی «سلام‌الله‌علیهم» را به ایشان نشان داده و نام آنان را نیز ذکر فرموده است.

     

پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در حدیث ثقلین، تمسّک به اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» را به همراه با تمسّک به قرآن کریم، عامل رستگاری انسان‌ها می‌دانند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا» [۱۶]؛ من دو ثقل گران‌بها در بین شما باقی می‌گذارم: کتاب خدا، و عترت و اهل‌بیتم؛ این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا نزد حوض کوثر، بر من وارد گردند. اگر به این دو متمسّک شوید، هیچگاه گمراه نخواهید شد.

تمسّک به اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» مراتبی دارد. [۱۷]محبّت و مودّت ایشان مرتبۀ اوّل از مراتب تمسّک و راهی برای رسیدن به مراتب بعدی تا نیل به رستگاری است. ناگفته پیداست که اکتفا به مرتبۀ اوّل، برای سعادت دنیا و آخرت کافی نیست و شیعۀ حقیقی باید به مراتب والاتر دست یابد.

مرتبۀ بعدی تمسّک به عترت «سلام‌الله‌علیهم»، اطاعت از دستورات آن بزرگواران است. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «یاأَیُّهَا الَّذینَ‌ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ‌أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی‌الْأَمْرِ مِنْکُم» [۱۸].

مقصود قرآن کریم از این آیۀ شریفه، امر بندگان به اطاعت از ائمۀ اطهار «سلام‌الله‌علیهم»، بعد از اطاعت خداوند و رسول گرامی اوست که رستگاری دنیا و آخرت را به همراه خواهد داشت.

     

اطاعت از اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم»، امری غیر از رعایت تقوا نیست. شخصی به امام صادق «سلام‌الله‌علیه» گفت: گروهی از شیعیان شما هستند که گناه می‌کنند و می‌گویند: به خدا امیدوار هستیم. آن حضرت فرمودند: آنها دروغگو هستند، آنان شیعۀ ما نیستند؛ زیرا هرکس به چیزی امیدوار باشد، برایش عمل می‌کند. بعد فرمودند: «فَوَ اللَّهِ مَا مِنْ شِیعَتِنَا مِنْکُمْ إِلَّا مَنِ اتَّقَی اللَّهَ» ‌[۱۹]؛ به خدا قسم شیعیان ما کسانی هستند که تقوا دارند.

مرتبۀ والاتر تمسّک به عترت، تشبّه به ایشان است؛ به این معنا که هرکس در حدّ توان آن بزرگواران را سرمشق خود قرار دهد و اعمالش را به اعمال ایشان شبیه سازد. قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‌ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِیرًا» [۲۰].

    

امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» در نامه‌ای به عثمان بن حنیف نوشتند: شما نمی‌توانید مثل من باشید، ولی من را با ورع و تقوای خود کمک کنید: «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد» [۲۱].

در واقع آن حضرت می‌فرمایند: شما نمی‌توانید مانند عترت زندگی کنید، پس تقوا پیشه کنید و دست کم به خاندان وحی شباهت پیدا کنید. مثلاً اگر کسی نمی‌تواند زندگی زاهدانۀ مولای متقیان را داشته باشد، حداقل باید غذای حرام یا شبهه‌ناک نخورد.  

آنچه به موضوع بحث فعلی مربوط می‌شود، این است که در قیامت و پیش از حساب و کتاب، راجع به مرتبۀ اوّل تمسّک به عترت، یعنی میزان محبّت و مودّت به ایشان، از انسان‌ها بازپرسی می‌شود. اگر کسی پاسخ قانع کننده نداشته باشد، اجازۀ عبور به او نمی‌دهند؛ زیرا چنین کسی در مراتب بعدی تمسّک، به‌خصوص در میزان اعمال صالح نیز نقصان دارد و معلوم است صلاحیّت ورود به بهشت را نخواهد داشت.

    

پی نوشت:

[۱]. جامع الاخبار، ص ۱۷۵.

[۲]. مطففین، ۳-۱: «به نام خداوند رحمتگر مهربان، وای بر کم‌فروشان، که چون از مردم پیمانه ستانند، تمام ستانند؛ و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند، به ایشان کم دهند».

[۳]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۲۸۳.

[۴]. واقعه، ۴۱ تا ۴۶: «و یاران چپ؛ کدامند یاران چپ؟   در [میان] باد گرم و آب داغ.   و سایه‌ای از دود تار.   نه خنک و نه خوش.   اینان بودند که پیش از این ناز پروردگان بودند.   و بر گناه بزرگ پافشاری می‌کردند.»

[۵]. الخصال، ج‌۱ ص۲۲۸.

[۶]. الفصول المختارة، ص۱۳۶.

[۷]. بقره، ۳: (پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمت‌ها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق‌ می‌کنند.

[۸]. ر. ک: الکافی، ج۲، صص ۱۹۲-۱۶۹ و ...

[۹]. الکافی، ج‌۲، ص۱۶۹.

[۱۰]. توبه، ۳۴: «و کسانی که زر و سیم را گنجینه می‌کنند و آن را در راه خدا انفاق نمی‌کنند، ایشان را از عذابی دردناک بشارت ده»

[۱۱]. شوری، ۲۳: «بگو: به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.»

[۱۲]. سبأ، ۴۷: «بگو: هر مزدی که از شما خواستم آن از خودتان! مزد من جز بر خدا نیست.»

[۱۳]. فرقان، ۵۷: «بگو: بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمی‌کنم، جز اینکه هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش [در پیش] گیرد.»

[۱۴]. بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۴۷.

[۱۵]. کفایة الأثر، ص۷۳-۶۹؛ بحار الأنوار، ج‌۳۶، ص۳۰۳-۳۰۱.

[۱۶]. الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۵۰.

[۱۷]. ر. ک: سیروسلوک، مقدّمه، فصل ۶.

[۱۸]. نساء، ۵۹: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و از فرستادۀ او و صاحبان امرتان (که جانشینان معصوم پیامبرند) اطاعت نمایید.

[۱۹]. إرشادالقلوب(دیلمی)، ج‌۱، ص۱۰۷.

[۲۰]. احزاب، ۲۱: «قطعاً برای شما در رفتار رسول خدا مایه اقتدا و سرمشق زندگی است، برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را بسیار یاد می‌کند.»

[۲۱]. نهج‌البلاغه، نامۀ ۴۵.

منبع: حوزه نیوز


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.