دودمه «مکن ای صبح طلوع» چگونه ماندگار شد؟
مهدی زنگنه شاعر و نوحهسرا کشور در یادداشتی تحلیلی نگاهی به دودمه مشهور «مکن ای صبح طلوع» انداخت. او آورده است:
در فرهنگ شیعیان برخی از روزها و شبها، آداب و رسوم ویژهای دارد؛ و مردم اگر آن آداب را به جا نیاوردند انگار حق آن شب و روز را ادا نکردهاند. بسیاری از آداب و رسوم ایام الله ریشه در آیات و روایات دارد؛ مانند گرفتن قرآن بر سر در شبهای قدر یا عقد اخوت در عید غدیر. گاهی نیز یک آیین، برآمده از فرهنگ عمومی مذهبی است؛ اما مردم آن چنان دلبستهاش هستند که انگار آیهای دربارهاش خواندهاند و روایتی شنیدهاند! یکی از آنها همخوانی دودمه «مکن ای صبح طلوع» در شبهای عاشوراست.
مگر میشود سینه زنان و زنجیرزنان، یک شب عاشورا را پشت سر بگذارند اما یکصدا نگویند: «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است/مکن ای صبح طلوع/عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است/مکن ای صبح طلوع». این دودمه در حقیقت بیت نخست شعری از مرحوم کربلایی محمود بهجت (پدر مرحوم آیتالله بهجت) در قالب مستزاد است؛ که شاید عمر سرایش آن به صد سال برسد!
تا سالهای سال هیچکس نمی دانست شاعر این اثر کیست؟! تا این که مرحوم آیتالله بهجت چند سال قبل از رحلت به فرزند خود فرمود: «این شعر برای پدر ماست... من یادم هست که اولین بار در مسجد جامع فومن خوانده شد... آقا ! چه غوغایی شد! ...».
رازهای ماندگاری یک اثر دینی یکی دو تا نیست! قطعا اولویت با اخلاص خالق اثر و مُهر قبولی اهل بیت (ع) است. اما بیشک هر شعر و نوحه ماندگاری از نظر ساختاری و محتوایی نیز ویژگیهایی دارد. به یاد دارم چند سال پیش، در یکی از جلسات کارگاه آهنگ اشک در مجمع شاعران اهل بیت(ع) با همراهی هنرجویان، چه از منظر ادبی و چه از دریچه موسیقایی یازده ویژگی برای این دودمه برشمردیم؛ که خود محتوای یک مقاله جامع و کامل است.
در این یادداشت به یک نکته بسنده میکنیم: به نظر میرسد مهمترین عامل فراگیری و ماندگاری این اثر(پس از عنایت معصومین)، پرهیز از توصیف محض و مخاطب قرار دادن پدیدهای غیر معمول است. او صرفاً فضای شب عاشورا را توصیف نمیکند، بلکه قدم در میدان عاطفه و احساس میگذارد و نوآورانه با مخاطب خویش سخن میگوید و التماس میکند.
مخاطب این شعر کیست؟
پاسخ : صبح
لحن شعر چیست؟
پاسخ: التماس؛ خواهش
شاعر می توانست بگوید:
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
فاطمه گریان است
در این صورت قواعد قافیه مستزاد را هم رعایت کرده بود! اما دست به دامان صبح میشود؛ خورشید را مخاطب قرار میدهد و التماس میکند که سر برنیاورد تا بدن مطهر امام زیر سم اسبها نرود! تا یک روز دیگر در کنار کودکان و بانوان حرم زنده بماند! تا ...
معجزه شعر همین جاست. وقتی شاعر از توصیف محض دور میشود، ذهن شنونده را تا دوردستها پرواز میدهد؛ و اثر خویش را در جان و دل عشاق ثبت میکند. یکی از مهمترین نکات این شعر که میتواند مورد استفاده نوحهسرایان باشد همین است: «گفتوگو با عناصر طبیعت»
اتفاقا همین نوآوری موجب خلق مضامین تازه در نوحه میشود. به دوستان عزیز پیشنهاد میکنم به مخاطبان جدید فکر کنند و به جای توصیفهای همیشگی و حرفهای تکراری با عناصر طبیعت حرف بزنند: گفتوگو با فرات! گفتوگو با خاک! گفتوگو با گهواره! گفتوگو با نیزه! و ...
شاید در نگاه اول سخت به نظر برسد اما مطمئناً با اندکی تمرکز و تخیل، دریچههای خیال گشوده شده و مضامین ناب الهام خواهد شد.
منبع: فارس
افزودن دیدگاه جدید