دینداری بدون تعقل خطرناک است
مراسم روز جهانی فلسفه با عنوان «دیگری» ۲۵ آبان به همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
آیتالله سیدمصطفی محقق داماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی در این مراسم با موضوع «حق دیگری محور اصلی اعلامیه جهانی حقوق بشر با رهیافتی اسلامی» سخن گفت که در ادامه متن سخنان او را میخوانید.
به نظر کلیه صاحبنظران حقوقی، اعلامیه جهانی حقوق بشر نتیجه مستقیم جنگ جهانی دوم بود؛ جنگی که نتیجه تفکر مکتب نازی بود و دولت نازی براساس اندیشه نژاد برتر ملت آلمان بنا نهاده شد. این شعار چکیده اصلی کتاب «نبرد من»، تألیف هیتلر است که یک ملت، یک حکومت و یک پیشوا را مطرح میکرد. این اندیشه براساس خودبرتربینی نژادی و دیگرنبینی استوار بود و هر حقی را برای دیگری نفی میکرد و تنها حق حیات را برای یک نژاد قائل بود. اعلامیه جهانی حقوق بشر برای نخستینبار حقوقی را که تمام انسانها مستحق آن هستند به صورت جهانی بیان کرد.
به نظر بسیاری از اندیشمندان، «کانت» پدر حقوق بشر شناخته میشود و اغلب نویسندگان میگویند که اندیشه حقوق بشری جهانی مدیون اندیشههای کانت است. کانت با نوشتن کتاب «صلح جاویدان» و طرح کرامت بشری به این نکته اشاره کرد؛ مادام که حکومتها به دست مردم اداره نشوند، جنگ پایانپذیر نیست. از دیدگاه «کانت»، حکومت جمهوری نوع حکومتی است که در آن قانون محور زندگی انسانها باشد. این نوع حکومت صلح پایدار جهانی را تضمین میکند. ایجاد حکومت جمهوری بر اساس یک قانون اساسی حاکی از این است که افراد به حکم عقل عملی خود، یک قرارداد اجتماعی را قبول کردهاند و آن نظام تبلور اراده عمومی است.
سه بنیاد جمهوری از دیدگاه «کانت»
کانت میگوید جمهوری بر سه بنیاد استوار است؛ یکی اصل حق آزادی برای تمام اعضای جامعه به عنوان انسان، دوم تعلق همه افراد به یک قانون واحد به عنوان اتباع و سوم اصل برابری قانونی برای هر فرد به عنوان شهروند. اینها سه اصلی است که نظام جمهوری بر آن استوار است؛ پس رعایت حقوق بشر و شهروندی هر دو از بنیانهای نظام جمهوری هستند. صلح پایدار بدون برپایی نظام جمهوری که در آن قوای سهگانه اجرایی، تقنینی و قضایی دارای استقلال هستند تحقق پیدا نمیکند و ایجاد چنین نظامی، خود مشروط به عقلانیت، حقمداری، عدالتمحوری، بلوغ فکری، سلوک اخلاقی و قدرتمداری براساس قانون است.
ریشه همه این مسائل این است که انسان برای دیگری حق قائل باشد. ممکن است این سؤال مهم مطرح شود که جمهوریت و رعایت حقوق بشر و حقوق شهروندی چگونه مانع بروز جنگ میشود. پاسخ این است که در قدرتهای غیرمردمی جنگها از سوی قدرتها افروخته میشوند اما متأسفانه هزینه انسانی و مالی آن را مردم میپردازند. اگر مردم مدیریت جامعه را به عهده بگیرند، عقل استعلالی آنها زشتی جنگ را درک میکند و عقل عملی آنها را نیز میتواند زشتی جنگ را درک کند. عقل ابزاری آنها نیز میتواند جنگ را خلاف مصالح خود بداند، لذا جنگ تعطیل میشود.
در آوریل ۱۹۱۹ و پس از جنگ جهانی اول، میثاق جامعه ملل تصویب شد. تصویب این میثاق به تشکیل جامعه ملل منتهی شد اما به هیچ وجه مسئله حقوق بشر در آن مطرح نشد و جامعه جهانی به صلح نرسید. به عدد صفحاتی که رساله «صلح پایدار» کانت در متن اصلیاش داشت، جنگ رخ داده است، اما پس از جنگ جهانی دوم، تازه بشر به تجربه عالی رسیده بود و این بار در تنظیم اعلامیه حقوق بشر حکما، فلاسفه روز و حقوقدانان تأکید کردند که این بار محور اصلی را موضوع حقوق بشری قرار دهند. این اعلامیه یک مقدمه زیربنایی دارد و ۳۰ ماده هم بیشتر ندارد. در اولین سطر مقدمه اعلامیه حقوق بشر یک اصل بنیادی مطرح شده است که میتواند موضوع حقوق بشر را جهانی کند.
وحدت خانواده بشری؛ اصل بنیادین اعلامیه حقوق بشر
آن اصل اولیه عبارت از وحدت خانواده بشری است. تعبیر خانواده بشری و همچنین مترتب کردن آزادی و صلح جهانی بر وحدت خانواده بشری ما را به این نظریه رهنمون میکند. در مقدمه اعلامیه، این اصل نسبت به اصول دیگر مانند برابری و ... نقش زیربنایی دارد و نظریه وحدت خانواده بشری ما را به نظریه شهروند جهانی نزدیک و تعصبات را نفی میکند و البته هر چند این فکر به معنای سلب تعصبات بیجای ملیگرایی است، اما هرگز به منافع ملی ضربه نمیزند.
پذیرش وحدت خانواده بشری مقدمهای است برای جهانیشدن و نیز این مقوله نیازمند نگاه متفاوتی به جوامع بشری و دیگری است. در این نگاه تحولات جهانی چهره نامطلوب نخواهند داشت و جهانیشدن فرایندی است که در آن فرصتها بر تهدیدها غلبه پیدا میکند. وقتی درباره منافع ملی صحبت میکنیم، باید به این توجه کنیم که تعریفی را از ملت ارائه دهیم. ملت یعنی مجموعهای از افرادی که دارای فرهنگ و سوابق تاریخی مشترک هستند. آنچه در این مجموعه افراد را با خاستگاههای قومی و نژادی مختلف پیوند میدهد منافع ملی است.
چه زمانی میتوان به یکدیگر احترام گذاشت؟
تا زمانی که فرد فرد اقوام تشکیلدهنده یک ملت، متقاعد نشوند که دیگران یعنی غیر از خود او دارای حق هستند و او و دیگران سرنوشت و مصالح مشترکی دارند، هیچوقت به نفع یکدیگر احترام نمیگذارند. نتیجه بیتوجهی و پایبند نبودن به مصالح ملی و مشترک این است که منافع ملی یک کشور همیشه به نفع مقاصد جناحی و قومی به گونهای مورد معامله قرار میگیرد که حقوق و منافع بقیه افراد و اقوام و جناحها قربانی میشود.
به موازات مصالح و منافع ملی، منافع و مصالحی هم میتواند فراملی باشد که عبارت از منافع مشترک میان تمام انسانها هستند و زیادهخواهی یک قوم و ملت میتواند برای یک ملت دیگر خسارتزا باشد و از این رهگذر جنگها را پدید آورد. امروزه با موضوع زیستمحیطیِ تغییر اقلیم مواجه هستیم. حال اگر بشر را خانواده واحدی فرض نکنیم، یک قوم با مصرف زیاد انرژیهای زیرزمینی و دودکردن و آلوده کردن فضا، زندگی دیگران را به خسارت وامیدارد. اینها مصالح فراملی است. اندیشه حقوق بشر مبتنی بر وحدت خانواده بشری برای پیشگیری از این پدیدههای تلخ است و هرچند فرهنگ پذیرش اصول حقوق بشری فزونی یابد به همان میزان جنگ تقلیل خواهد یافت.
جنگهای ناشی از جنونهای نژادپرستی کوتاهترین اما مخربترین بوده است، در حالی که برخی کشورها به دلیل وضعیت فرهنگی روشن آن جوامع، از آنجا که هریک از اقوام سنبلهای قومی خود را برتر از دیگری نمیبینند، روزبهروز توسعه پیدا میکنند و تنوع قومی برای آنها نقطه مثبت محسوب میشود. همین اندیشه برای پیروان ادیان این خطر را دارد که اگر هر پیرو دینی بگوید حق حیات فقط برای پیروان دینی است که من از آن پیروی میکنم، تا ابد در جهان خونریزی خواهد بود. بنابراین اگر کسی بگوید دینی را که من به آن اعتقاد دارم باید صحیح انگاشت، هرگز جنگ خاموش نمیشود و علیالدوام بشر به خونریزی ادامه خواهد داد، در حالی که قرآن مجید این مسئله را حل کرده است.
در تعلیمات اسلام واحدنگری جامعه بشری یکی از اصول قرآن محسوب میشود و مخاطب قرآن «ناس» است. خداوند در سوره حجرات فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ». در این آیه مخاطب «ناس» است و خداوند تأکید میکند که گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. مایه تأسف اینکه امروز به دلیل سوءبرداشتها از متون دینی، پیروان ادیان با یکدیگر به نزاع پرداختهاند. جهان، جهان شرک شده است و هرکس برای خدای خود خون میریزد و این خلاف آموزههای ادیان الهی است. راهحل مشکل اصلی، بازگشت به هدف ادیان و تفسیر عقلایی و منطقی دستورات دینی است. در واقع باید نخست تعقل و سپس دینداری وجود داشته باشد؛ چراکه دینداری بدون تعقل نه تنها مهم نیست که عامل خطر است.
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید