ماجرای حضور دانشجویان فرانسوی در سخنرانیهای امام خمینی(ره)
کتاب ماه تابان به قلم حسن کشور دوست به رشته تحریر درآمده و در آن به زندگی امام خمینی (ره) پرداخته است که بخشهای گوناگون آن تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
بخش پنجم: هجرت امام به پاریس
ورود به پاریس
امام پس از ورود به پاریس در منزل یکی از دانشجویان، در کشان یکی از محلههای پاریس اقامت گزیدند. البته منزل اجارهای بود و شرط امام برای سکونت نیز پرداخت اجاره آن خانه بود.
شب، هنگام خواب امام به اتاق خود رفتند، بقیه هم در اتاق مقابل نشسته بودند، ساعت دو بعد از نیمه شب به وقت نجف چهار بود. امام از اتاق خود بیرون آمدند، وضو گرفتند و برگشتند، هنوز حدود چهار ساعت به اذان صبح مانده بود. همراهان امام تعجب کردند که چرا ایشان اینقدر زود بلند شده اند. صبح معما حل شد. امام از همراهان خود سوال فرمودند. اینجا چطور است؟ دیشب هر چه نشستم که صبح شود نماز بخوانم، هوا روشن نشد. معلوم شد که امام به عادت هر شب و مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده برای نماز شب بلند شده اند. خدمت ایشان عرض کردند: افق اینجا با نجف دو ساعت تفاوت دارد.
تماس با نجف
در همان روز اول و دوم بود که امام فرمودند: تلفن نجف را بگیرید، من با خانم صحبت کنم. امام هیچگاه در طول سیزده سالی که در نجف بودند، با کسی با تلفن صحبت نمیکردند؛ ولی در مدتی که در پاریس بودند قبل از آمدن همسرشان چندین بار تلفنی با ایشان صحبت کردند و چندین بار از پاریس پیام دادند که هر چه زودتر گذرنامه و ویزای خانم را درست کنند تا ایشان هم به پاریس تشریف بیاورند و سرانجام نیز بعد از یکی دو هفته ایشان آمدند و امام احساس طمأنینه و آرامش کردند.
بیش از چند ساعت از ورود امام به محله کشان پاریس نمیگذشت، نماز ظهر و عصر را خواندند و پس از غروب آفتاب برای اداری فریضه مغرب و عشا آماده میشدند که چند نفر از کاخ الیزه کاخ ریاست جمهوری فرانسه آمدند و ضمن تقاضای ملاقات گفتند که حامل پیامی از رئیس جمهور فرانسه هستند و باید همین امشب پیام را به امام برسانند. امام آنان را پذیرفتند. آنان پس از ادای احترامات مرسوم اظهار داشتند: گرچه از ورود شما به پاریس خوش وقتیم؛ اما به هیچ وجه نمیتوانیم به شما اجازه مصاحبه و صدور پیام و اعلامیه بدهیم.
معلوم شد که تنها دولتهایی مثل ایران و عراق و کویت نیستند که اجازه فعالیت سیاسی نمیدهند و نمیتوانند حضور امام را تحمل کنند؛ بلکه دولت فرانسه هم دست کمی از آنان ندارد.
دولت فرانسه گرچه امام را اخراج نکرد؛ ولی در اولین ساعت ورود به ایران اعلام کرد که آزاد نیستند و نمیتوانند فعالیت سیاسی و اجتماعی داشته باشند.
امام در جواب پیام رئیس جمهوری فرانسه فرمودند: پیامها و اعلامیههای من فارسی است و به ایران فرستاده میشود و در اینجا پخش نمیشود؛ شما نترسید. آنان از این وحشت داشتند که انتشار اعلامیهها و پخش مصاحبههای امام برای دولت فرانسه ایجاد مشکل کند. فرستادگان رئیس جمهور فرانسه پس از گفتگو با امام، رضایت دادند که امام پیامها و اعلامیههای خود را به ایران ارسال کنند؛ ولی در هیچ مصاحبهای شرکت نداشته باشند.
خانه امام در پاریس
خانهای در طبقه چهارم یک ساختمان برای سکونت امامت انتخاب شد. رفت و آمد زیاد به منزل امام، باعث ناراحتی همسایهها میشد، به این دلیل ایشان تصمیم گرفتند به جایی بروند که باعث مزاحمت کسی نشوند، پس خانهای را در نوفل لوشاتو، یکی از روستاهای حومه پاریس در پنجاه کیلومتری انتخاب کردند و به آنجا تشریف بردند. نظر امام بر این بود که محل اقامتشان، ساختمانی باشد که در اطرافش همسایه ای وجود نداشته باشد تا برای آنها زحمتی فراهم نشود. برادرانی که در پاریس بودند، موفق نشدند منزلی با این ویژگی در پاریس بیابند. از این رو، منزل یکی از برادران ایرانی در نوفل لوشاتو را که اتفاقاً خالی از سکنه بود، پیشنهاد کردند.
این خانه، بسیار کوچک و دارای دو اتاق تو، به مساحت ۷۹ متری بود، موفق نشدند منزلی با این ویژگی در پاریس بیابند. از این رو، منزل یکی از برادرانی در نوفل لوشاتو را که اتفاقاً خالی از سکنه بود، پیشنهاد کردند.
این خانه، بسیار کوچک و دارای دو اتاق تو در تو، به مساحت ۷۹ متری بود که در انتهای اتاق عقبی، پستوی کوچکی قرار داشت، در کنار اتاق اول یک آشپزخانه شش متری و یک دستشویی قابل مشاهده بود. حمام در زیر زمین بود و دستگاه تکثیر نوارهای امام را نیز زمین قرار دادند.
امام و حاج احمد آقا و برادران همراه، در این خانه مستقر شدند. چند روز پس از ورود امام به پاریس با حضور حاج احمد آقا و چند تن دیگر از همراهان امام، جلسهای برای مشورت درباره امور مربوط به اقامت امام و ابعاد فعالیت دفتر ایشان در پاریس تشکیل شد. در پایان، کمیتهای تشکیل و برای هر کدام از کارهای دفتر مسئولی مشخص شد.
وظیفه کمیته، رسیدگی به امور جاری و چگونگی تکثیر و توزیع پیامها و اطلاعیههای امام و تنظیم سخنرانیها بود و متن اطلاعیهها و پیامها و اعلامیهها به وسیله خود امام تنظیم میشد؛ و در این رابطه امام با کسی مشورت نمیکردند و کسی به ایشان کمک نمیکرد.
در پاریس بعضی از افراد به عنوان نماینده یا سخنگوی امام مصاحبه میکردند. امام وقتی که متوجه این موضوع شدند، فرمودند: من، نه سخنگو دارم و نه نماینده و این مسأله را اعلام میکنم.
برنامههای امام
امام ساعت سه بعد از نیمه شب، از خواب برمیخاستند تا به برنامههای عبادی خود بپردازند و نیز برخی از اخبار جهان را که از روزنامههای خارجی ترجمه شده بود، بخوانند. صبحانه را ساعت هفت صبح میخوردند و بعد از صبحانه تا ساعت نه به کارهای مربوط به مسائل داخل ایران رسیدگی میکردند، از ساعت نه تا ده صبح کارهای شخصی مربوط به خودشان را انجام میدادند. از ده تا دوازده ظهر نیز مصاحبه و دیدارهای خصوصی داشتند. از دوازده تا دو بعدازظهر برنامه نماز و ناهار بود و بعد از آن یک ساعت استراحت میکردند. از ساعت سه الی پنج بعدازظهر به کارهای مربوط به رسیدگی میکردند. بعد از ظهر نماز مغرب و عشا و رسیدگی مجدد به مسائل داخل ایران ادامه پیدا میکرد تا ساعت نه شب که موقع شام ایشان بود. بعد از شام تا ساعت یازده به رادیوهای مختلف و اخباری که قبلاً ضبط شده بود گوش میدادند و ساعت یازده میخوابیدند.
امام آنچنان نظمی در امور زندگی شأن داشتند، که همراه خود را مبهوت میکردند. این نظم در مسائل خانوادگی به چشم میخورد.
در انجام برخی از کارها، افراد خانواده و اعضای دفتر به امام کمک میکردند. نوه ایشان موجهای رادیو را تنظیم میکرد و برای شنیدن مطالب به خدمتشان میبرد. اعضای دفتر موظف بودند که تمام روزنامههایی را که در خارج از کشور در مورد ایران مطلبی منتشر میکردند، ترجمه کنند و آن را همان شب به دست امام برسانند. ایشان نیز وقت میگذاشتند و مطالب را میخواندند و از هیچ مسأله کوچکی فروگذاری نمیکردند.
امام عادت داشتند در ساعت یازده صبح یک چای بخورند و این چای را در حضور همسرشان میخوردند.
غذای امام ظهرها غیر از آبگوشت چیز دیگری نبود، ایشان شبها غذای سبکی مانند نان و پنیر با گردو و یا میوه میخوردند، صبحانه نیز نان و پنیر و چای میل میکردند که گاهی اوقات خودشان چای درست میکردند.
یک شب در پاریس برخی از همراهان اصرار داشتند از زندگی امام در یک شبانه روز فیلمبرداری کنند از جمله از سفره غذای ایشان. امام فرمودند: اینطور که شما میخواهید سفره بچینید دروغ است؛ زیرا در سفره ما پلو، گوشت و خورشت هم هست؛ شما میخواهید اینها را نادیده بگیرید و یک سفره ساده و درست کنید؛ این دروغ است.
مسئول خرید بیت امام در فرانسه یک روز به جهت ارزان بودن پرتقال، برای مصرف دو - سه روز خرید کرد. طبق معمول آنچه را خریده بود، خدمت امام برد. وقتی امام پرتقالها را میبینند و میگویند: اینهمه پرتقال را برای چه خریده ای؟ پاسخ میدهد: چون ارزان بود، زیاد خریدم. امام فرمودند: دو تا گناه کردید: اول اینکه، ما نیاز نداشتیم که اینهمه پرتقال بخرید؛ دوم اینکه، چون ارزان بود، شاید اگر کسی نتوانسته بود پیش از این پرتقال گران بخرد، امروز میتوانست این پرتقالهای ارزان را بخرد. بنابراین باید اینها را پس بدهید.
بعد از توضیحات مفصل خریدار، مبنی بر اینکه در اینجا حسابها کامپیوتری است و اصلاً پس نمیگیرند؛ امام فرمودند: پس پرتقالها را پوست کنید و آنها را پرپر کرده، نگاه دارید شب که مردم برای نماز می آیند، آن را به چادر بیاورید و بین آنها تقسیم کنید تا همه بخورند، شاید اینطوری خداوند از سر تقصیر شما بگذرد.
امام هر روز حدود نیم ساعت قدم میزدند، یک روز صبح، پلیس فرانسه با تعجب مشاهده کرد امام در کوچه و خیابان نوفل لوشاتو به تنهایی قدم میزنند، برای آنها باور کردنی نبود که یک شخصیت جهانی، با وجود اینهمه دشمن، چنین جسورانه در اجتماعات ظاهر شوند.
دیدار با شخصیتها و دانشجویان
در پاریس، از سوی احزاب و شخصیتها و گروهها افرادی جهت ملاقات و مذاکره با امام میآمدند. یکی از افراد، خواهر ملک حسین، پادشاه اردن بود، او پس از ملاقات ملک حسین با شاه، از سوی او به پاریس آمده بود، ورود او به امام اطلاع داده شد، ایشان اجازه ملاقات ندادند.
عدهای به عنوان حزب و گروه تقاضای ملاقات با امام داشتند که امام فرمودند: من با کسی به عنوان حزب ملاقات نمیکنم، اگر آقایان به عنوان یک فرد ایرانی مثل تمام کسانی که با من ملاقات میکنند، میخواهند بیایند، اشکالی ندارد
روزی عده زیادی از آلمان و انگلستان برای ملاقات با امام آمده بودند. فضای اتاقها برای این عده کافی نبود، پس با وجود باران شدیدی که میبارید، در محوطه ایستادند و برای آن جمعیت صحبت کردند، در حالی که میتوانستند در داخل اتاق مقابل پنجره بایستند و در زیر باران خیس نشوند، بعضی از همراهان امام اصرار کردند که امام در اتاق سخنرانی کنند اما ایشان فرمودند: نه همین جا خوب است.
علاقه مردم فرانسه به امام
همراهان امام نقل میکنند: روزی ما متوجه شدیم که یک سری از دانشجویان فرانسوی، هر شب به سخنرانی امام می آیند. یکی از برادران که زبان فرانسه بلند بود، پرسید: شما که هر شب به سخنرانی امام می آیند، آیا میفهمید که امام چه میگویند؟ فارسی بلند هستید یا نه؟ آنها گفتند: ما اصلاً متوجه نمیشویم که امام چه میگویند، فارسی هم بلد نیستیم. سوال کردند: پس برای چه می آیید؟ پاسخ دادند: ما وقتی به اینجا می آییم و سخنان امام را میشنویم، در خودمان روحانیت خاصی را احساس میکنیم.
برای مردم فرانسه این سوال پیش آمده بود که چگونه ممکن است، پیرمردی در گوشهای از نوفل لوشاتو نشسته باشد و ایران را به حرکت در آورده باشد هر چه او میگوید بلا فاصله ۳۵ میلیون نفر در ایران به فرمان او گوش میدهند، امروز میگوید که شرکت نفت اعتصاب کند، اعتصاب میکنند، میگوید که ارتشیها فرار کنند، فرار میکنند. فرمان میدهد که کارخانهها تعطیل کنند، تعطیل میکنند. واقعاً این پیرمرد با وجود آنکه در برابرش قدرتهای بزرگی چون: شاه و آمریکا را دارد، چگونه میتواند بر روی ملت خودش این چنین اثر بگذارد؟
برای فرانسویها این سوال پیش آمده بود که اسلام چگونه مکتب و مرامی است که تا این حد در این ملت نفوذ کرده است، به همین دلیل درخواست کردند که رادیو و تلویزیون فرانسوی ساعاتی از شبانه روز یا حتی هفته را به توضیح این مکتب و مرام اختصاص بدهد. رادیو و تلویزیون هم به ناچار از ایرانیهای مبارز که در پاریس بودند دعوت میکرد تا به تشریح اسلام بپردازند.
روزی تعدادی از خواهران مسلمان که در پاریس ساکن بودند به حضور امام آمدند و درباره تحصیل خانمها در دانشگاه از ایشان سوال کردند. امام فرمودند: لازم نیست کسی درباره صحبت کند.
سوال شد: شرکت در کلاسهایی که مختلط است، آیا اشکال ندارد؟ امام فرمودند: اگر با حفظ مسائل اسلامی باشد و شهوی نباشد، اشکال ندارد.
در مورد رعایت حجاب سوال کردند: باید چادر سر کنیم؟ امام نگاهی به خواهر سوال کننده کردند، او روسری به سر و مانتویی آستین دار به تن داشت، فرمودند: حجاب شما، حجاب اسلامی است و خیلی خوب است.
عزاداری در نوفل لوشاتو
روز تاسوعا بود، آقا اشراقی، داماد امام، نزد یکی از کارکنان بیت رفت و به ایشان گفت: امام فرموده اند که شما آماده باشید تا یک ساعت به ظهر که ایشان بیرون می آیند، روضه بخوانید ایشان میگوید، من متعجب شدم، اصلاً آمادگی چنین کاری را نداشتم. از این رو گفتم: خدمت امام عرض کنید که من آمادگی ندارم تا روضهای را که مناسب این شرایط (جو پاریس و دانشجویان) باشد، بخوانم. روضهای که من می دانم، از همان روضههایی است که در مجلس معمولی ایران خوانده میشود؛ اگر چنین روضهای را بخواهند، من میتوانم بخوانم. بعد از امام پیغام دادند: به فلانی بگویید که همان روضه را میخواهم و همان روضه در اینجا خوانده شود.
امام به اهل بیت (ع) علاقه مند بودند و علاقه ایشان تابع شرایط نبود و ایشان به آداب و رسومی که برخاسته از متن اسلام است و بیش از هزار سال مسلمانها با آنها زیسته اند، احترام میگذاشتند و طالب همان آداب بودند ولو اینکه در پاریس و در قلب سرزمین غرب باشند. در آن روز، جمعیت بسیار زیاد بود. خبرنگاران زیادی برای تهیه گزارش و خبر آمده بودند ساعت یازده صبح بود، امام به بیرونی تشریف آوردند و مراسم آغاز شد و در آن شرایط، امام در روز تاسوعا برای امام حسین (ج) مجلس عزاداری برقرار کردند و خود در مجلس، عزاداری کردند و برای امام حسین (ع) گریه کردند.
ارادت امام به ائمه (ع)
روزی یکی از کارکنان بیت امام صفحهای از آگهیهای روزنامهای را که عدهای از ایران آورده بودند، روی زمین انداخت و کفشهای امام را روی آن گذاشت. امام وقتی خواستند کفش بپوشند، سوال کردند: مثل اینکه این روزنامهها ایرانی است؟ عرض کرد: بله حاج آقا! ولی این صفحه آگهیهای روزنامه است. با این حال، پایشان را روی کفششان نگذاشتند و مجدداً برگشتند و فرمودند: شاید اسم محمد یا علی یا… در آنها باشد.
امام حاضر نبودند کلمه علی یا محمد در زیر پایشان قرار بگیرد؛ گرچه اسم حضرت رسول (ص) یا حضرت علی (ع) نباشد.
توجه امام به مسائل شرعی
روزی رئیس پلیس نوفل لوشاتو، عکس امام را که در حال قنوت بودند، آورد تا امام آن را امضا کنند. امام عکس را گرفتند و امضا کردند. امضای امام مثل سایر امضاها نبود. وقتی از ایشان سوال کردند که امضای شما مثل سایر امضاها نیست، ایشان فرمودند: چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمیکنند، اسم روح الله را ننوشتم، مبادا دستشان مسح کند.
پیام امام به مناسبت تولد عیسی (ع)
شب تولد حضرت مسیح (ع) امام خطاب به مسیحیان جهان پیام دادند، این پیام از طریق خبرگزاریها انتشار یافت. علاوه بر آن، امام فرمودند: این همسایهها با این رفت و آمدهای زیاد و شلوغیها خیلی اذیت شده اند، بهتر است هدیههایی بخریم و برایشان بفرستیم، از قول من هم معذرت بخواهید. برادرها چند جعبه شیرینی و شکلات خریدند. امام سوال کردند: چه چیزیهایی تهیه شده است؟ بستهها را به امام نشان دادند. ایشان فرمودند: خارجیها به گل خیلی علاقه دارند، چند شاخه گل هم برایشان بفرستید. در همان شب عید، هدایا را بین همسایهها تقسیم کردند، فردای آن روز خیابان پر از مردم و خبرنگاران شده بود. خبرنگاران آمده بودند تا گزارش تهیه کنند.
روزی یکی از اهالی جهت تقاضای ملاقات به بیت آمد و گفت: نمایندگان محل، علاقه مند ملاقات با امامند. امام نیز بی درنگ وقت تعیین کردند. روز بعد ده - پانزده نفر از اهالی محل با شاخههای گل به دیدن امام آمدند. حضرت امام به مترجم فرمودند: احوال آنان را بپرسید و ببینید که آیا نیاز و یا کار خاصی دارند. نمایندگان در پاسخ گفتند: نه ما هیچ کاری نداریم، فقط آمده ایم که خدمت امام برسیم و ایشان را از نزدیک ببینیم و این شاخههای گل را نیز به عنوان هدیه آورده ایم. امام با تبسم شاخههای گل را یک به یک از دست آنان گرفتند و در میان تنگی که در کنارشان بود، قرار دادند. آنها خیلی خوشحال از حضور امام رفتند.
هجرت امام به پاریس تحولی عظیم به وجود آورد و برداشت و درک غربیها را از اسلام و مسلمانان دگرگون کرد. اخلاق و رفتار و زندگی امام چنان تأثیر بر جا گذاشت که به گفته یکی از دانشمندان، صرف تمام بودجه یک ساله حوزه علمیه برای تربیت مبلغ و تبلیغات وزارت امور خارجه و وزارت ارشاد و تألیف و ترجمه کتاب و فرستادن آنها به اروپا نمیتوانست به اندازه اقامت چهار ماهه امام در پاریس، اسلام را به دنیا معرفی کند.
وضعیت سیاسی ایران
در مدت اقامت چهار ماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو مهمترین مرکز خبری جهان بود و مصاحبههای متعددی و دیدارهای مختلف امام، دیدگاههای ایشان را در زمینه حکومت اسلامی و هدفهای آتی نهضت برای جهانیان بازگو میکرد؛ و از همین جا بود که بحرانیترین دوران نهضت را در ایران رهبری کردند.
دولت شریف امامی دو ماه بیشتر دوام نیاورد. شاه ریاست کابینه را به دولت نظامی از هاری سپرد. راهپیماییهای گسترده میلیونی در روز تاسوعا و عاشورا در تهران و دیگر شهرها برگزار شد.
شاهپور بختیار، آخرین مهره آمریکا بود که برای تصدی پست نخست وزیری به شاه پیشنهاد شد. ژنرال هایزر، معاون فرماندهی سازمان ناتو برای انجام مأموریتی سری و دو ماهه به تهران آمد. امام خمینی در دیماه ۱۳۵۷ شورای انقلاب را تشکیل دادند. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای کابینه بختیار در روز ۲۶ دیماه از کشور فرار کرد.
تصمیم امام برای بازگشت به ایران
بعد از گذشت چهار ماه و اندی از حضور امام در پاریس، ایشان بر حسب مسائلی که فقط خودشان بر آن واقف بودند، فرمودند: باید ایران برویم. کم کم ایام اقامت امام در پاریس به پایان نزدیک میشد و آغاز تحولی عظیمتر فرا میرسید. روزی مقارن غروب آفتاب، دوشیزه فرانسوی به اقامتگاه امام آمدند و تقاضای ملاقات با امام را داشتند. چون ملاقات امکان نداشت، از آنها عذرخواهی شد. آنها شیشه کوچکی در دستشان بود که محتوی مقداری خاک مهر و موم شده بود، اظهار کردند: رسم ما بر این است که وقتی به کسی علاقه مند شدیم، هنگام جدایی بهترین هدیه را به او تقدیم کنیم، و این خاک وطن ماست، که برای ما عزیزترین هدیه است، اگر ملاقات ممکن نیست، این مقدار خاک را به حضور امام تقدیم کنید و برای هر کدام از ما یک قطعه عکس با امضای امام بیاورید. وقتی که شیشه را به حضور امام بردند. امام با تبسمی شیرین شیشه را گرفتند و دو قطعه عکس را امضا فرمودند. آنها نیز عکسی را بوسیدند و تشکر کردند و رفتند.
در تهران به منظور استقبال از امام، کمیته استقبال تشکیل شده بود این کمیته تصمیم گرفته بود برای ورود امام به ایران فرودگاه را فرش کنند و اطراف را چراغانی کنند و فاصله فرودگاه تا بهشت زهرا، امام را با هلی کوپتر ببرند… وقتی امام از این تصمیمات مطلع شدند به یکی از کارکنان دفتر فرمودند: برو به آقایان بگو مگر میخواهند کوروش را وارد کنند؟ ابداً این کار لازم نیست، یک طلبه از ایران خارج شده، و همان طلبه به ایران باز میگردد. من میخواهم میان امتم و همراه آنان باشم، ولو پایمال شوم.
شب حرکت از پاریس، رئیس پلیس با افرادی برای خداحافظی خدمت امام رسیدند؛ امام از آنان تشکر کردند و متن تشکر نامه نیز قرائت و به آنان داده شد. رئیس پلیس در پاسخ گفت: از برکت وجود شما در نوفل لوشاتو، ما موفق شدیم شخصیتهایی را ملاقات کنیم که هرگز در عمرمان آنها را نمیدیدیم.
آن شب امام پس از نماز مغرب و عشا تمام کارکنان دفتر در پاریس را جمع کردند و فرمودند: من دست بیعتم را از شما برداشتم و راضی نیستم که یکی از شماها به زحمت و مشکل بیفتید؛ فردا خودم تنها میروم، چون آنها اگر کاری داشته باشند، با من دارند، کسی با شما کاری ندارد؛ شما اگر از کشورهای دیگر آمده اید و درس و یا کاری دارید، میتوانید به سرکارتان برگردید، ان شاءالله اگر برنامهای شد، به ایران می آیید.
شرایط کاملاً حالت بیعت برداشتن امام حسین (ع) در کربلا را به اذهان همراهان امام تداعی میکند؛ برادران حاضر شروع به گریه کردند. هر کدام چیزی میگفتند یکی میگفت: اگر صد بار بکشندمان و باز هم زنده شویم، حاضر نیستیم که دست از شما برداریم. امام فرمودند: مقصودم این است که شما به خاطر من، خودتان را به خاطر نیندازید.
آخر شب به دفتر امام در لوشاتو اطلاع دادند که بختیار فرودگاه را بسته و دستور داده است که هیچ هواپیمایی ننشیند و برنخیزد. فردای آن روز مردم در تهران و سایر شهرستانها تظاهرات کردند و در شعارهای خود میگفتند: خمینی، خمینی، قلب من باند فرودگاه توست. اگر امام فردا نیاد اسلحهها بیرون میآید...
منبع: خبرگزاری حوزه
افزودن دیدگاه جدید