حجة الاسلام عمادی: دعای پیامبر برای امیرالمومنین (ع)/ حاج حسین سیب سرخی: داده جنون، هستی من را به باد روز نخستی که شنیدم جواد

کد خبر: 11845
جلسه هفتگی هیئت روضة العباس با سخنرانی حجة الاسلام و المسلمین عمادی و مداحی حاج حسین سیب سرخی و کربلایی موسی رضایی برگزار شد.

وارث:جلسه هفتگی هیئت روضة العباس با سخنرانی حجة الاسلام و المسلمین عمادی و مداحی حاج حسین سیب سرخی و کربلایی موسی رضایی برگزار شد.

بنابراین گزارش، این مراسم با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید آغاز و سپس حجت الاسلام عمادی به سخنرانی پرداخت که د رادامه بخشی از سخنان وی را می خوانید:

حجت الاسلام عمادی

ابلیس خیلی عالِم است! شش هزار سال شاگردی بلاواسطه نزد خدا کرده است، کسی واسطه بین او و خداوند متعال نبوده است، شیطان شاگرد بوده نزد خداوند.

حضرت جواد علیه السلام علم را یک لبه ی تیز معرفی می کند، که از یک طرف می تواند انسان را به قهقرا ببرد و به زمین ببرد و از یک طرف هم می تواند او را بالا ببرد. یعنی باید مواظب بود. قرآن کریم می فرماید:" فلینظر إلی طعامه" اینکه می فرماید: نگاه به غذا کن، یعنی همین.

این مهم است که ما علم را از کجا می گیریم. حضرت جواد علیه السلام فرمودند: "یک لبه ی تیز دیگر غناست" برای اینکه فرد بی نیاز شود کار می کند. حضرت فرمودند: "چند چیز از خدا بخواهید از جمله سلامتی بدن که این سلامتی بدن هم خودش یک لبه ی تیز دارد".

غنی را از خداوند بخواهید، علم را از خداوند بخواهید، سلامتی تن را هم از خداوند بخواهید. کسی هست سلامتی تن دارد عبادت خدا می کند و خدمت به خلق می کند امّا کس دیگری هست سلامت تن را دارد و فقط به زور بازوی خودش می نازد.

حضرت می فرمایند: حال که علم را می خواهید، غنی را می خواهید، سلامتی بدن را می خواهید یک چیز دیگر را هم از خدا بخواهید:" توفیق من الله"، از خداوند خواهید که توفیق بدهد برای بندگی و برای به دست آوردن آن سه مورد دیگر.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:"یا علی! نماز شبت قضا نشود" سپس در جا فرمودند: خدایا! علی را موفق بگردان. یعنی اگر تو نخواهی علی (ع) هم نماز شب نمی خواند.

در ادامه مداح اهل بیت علیهم السلام، حاج حسین سیب سرخی و کربلایی موسی رضایی به مدیحه سرایی پرداخت:

سیب سرخیباز شبیه شب بارانی ام
زاده ی دریایم و طوفانی ام
مثل اویس، از قرَِن آواره ام
در پی یاران خراسانی ام
عاشقی ام را همه فهمیده اند
مِهر شده مُهر به پیشانی ام

دست نسیم از سر گیسویش
دست خودم نیست پریشانی ام
ابروی او نور علی نور شد
عاشق این طاق چراغانی ام
داده جنون، هستی من را به باد
روز نخستی که شنیدم جواد
می چکد از کنج لبانم شراب
خانه ات آباد خرابم خراب
سنگ تراشی دل سنگم گرفت
تیشه زد و ساخت از آن دُر ناب
شانه زد و یکسره دل ریخت ریخت
در خم آن گیسوی پر پیچ و تاب
وای اگر دست تو افتد دلم
فارقم از روز حساب و کتاب
جاذبه ی محض مرا نور کن
حضرت خورشید به جانم بتاب
نیست فقط روز مبادا کریم
هست همه روز و شبم با کریم
یاد گرفته است که بر هیچ کس
رو نزند این دلم الا کریم
هر چه گره بیشترم می زند
می شود این فاصله ها ... تا کریم
خواهش ما جرعه ای از آب بود
داد ولی پهنه ی دریا کریم
بس که در بسته زدم خسته ام
باز نشد هیچ در امّا کریم
فیض مسیحایی ات عیسی بَرَد
دست به دامان تو موسی برد
از همه دل می برد آقای ما
بیشتر از حضرت زهرا برد
روی پرش لطف کن و پا گذار
رتبه ی جبریل به بالا برد
شکر برات حرم آخر رسید
ناله ی مجنون دل لیلا برد
مثل همیشه دم ایوان طلا
نام تو شد نام تو سوگند ما
نام تو گفتم و باران گرفت
خیس شد از گریه ی ما صحن ها
پنجره فولاد گره باز کرد
از من افتاده به لطف شما
مثل همیشه دم باب الجواد
حاجت ما بود که آقا رضا ...
جان جوادت ببرم کاظمین
تا که بخوانیم به پایین پا ...