شعر مناجاتی/ خود را به خواب می زنی ای بنده تا به کی
خود را به خواب می زنی ای بنده تا به کی
هی توبه پشت توبه،سرافکنده تا به کی
دنبا وفا نکرده وفا هم نمی کند
با زرق و برقش از غم دل کم نمی کند
از حوض نور،کی به رخت آب می زنی
کی دست رد به سینۀ این خواب می زنی
ای بنده جزء برای خدا بنده گی نکن
کج می روی!لجاجت و یک دندگی نکن!
بنده در اوج فاجعه زانو نمی زند
غیر از خدای خود به کسی رونمی زند
عقلت مگر به شاید و باید نمی رسد
بار کجت به منزل و مقصد نمی رسد
تیشه نزن به ریشۀ خود بندۀ خدا
بیراهه می روی،نشو شرمندۀ خدا
بیهوده هی برای دلت کیسه دوختی
باغ بهشت را برای جو ری دوختی
ای ورشکسته،بیشتر از این ضرر نده
لحظه به لحظۀ عمر خودت را هدر نده
شب های قدر فرصت خوبی است؛گریه کن
آیا زمان توبۀ تو نیست گریه کن
شب های قدر فرصت خوبی است؛توبه کن
غیر از تو و خدا که کسی نیست توبه کن
شب های قدر ناله بزن بی معطلی
دستم به دامنت،مددی مرتضی علی
شب های قدر اشک تورا کوثری کند
زهرا برای شیعۀ خود مادری کند
جامانده ای از غافله،هیهات،گریه کن
امشب برای عمۀ سادات گریه کن
شاید خدا به حال خرابت نظاره کرد
پروندۀ سیاه تورا پاره پاره کرد
" وحید قاسمی"