چهارشنبه های وبلاگی/ می‌ترسم که لحظه‌ای به یاد تو نباشم...

کد خبر: 19042
وارث: سیدی و مولای ، من و می‌شناسی آقا؟ من؟ همونی که وقتی خودش می خواد کلاهش و قاضی کنه، می گه‌ای زمین دهن بازکن ، ای آسمان منو برُبای ، ای کوه‌ها  من و له کنید ، ای دریاها منو غرق کنید!

"سَیِّدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی ، أَوِ الْجِبَالُ لَهَدَّتْنِی ، أَوِ السَّمَاوَاتُ لَاخْتَطَفَتْنِی ، أَوِ الْبِحَارُ لَأَغْرَقَتْنِی"

آقاجان... بی‌چاره‌ای بیش نیستم ، روسیاهی که خدای مهربان سفیدرویم جلوه داده...

" کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ"

آقاجان... ، مولای من ، دربند دنیای دَنی گیرکرده‌ام ،  در این دنیایی که جد بزرگوارتان امیرالمؤمنین (ع) آن را سه‌طلاقه کرده و فرموده بودند که‌ای دنیا از آب چرکینی که از بینی بزی خارج می‌شود نزد من پست‌تر است...

اما...

اما نمی‌دانم ، چرا این‌قدر در خود فرورفته‌ام...

سر در لاک دنیاییِ خویش فروکرده‌ام و گمان می‌کنم که هر چه هست همین‌جاست!

آقاجان... ، سیدم ، مولایم ... گاهی به خود جرات می‌دهم و می‌خواهم که با شما خودمانی شوم!

آه.. از این دل‌تنگم..

اما مولای من ، شما کجا و من روسیاه کجا؟!

منی که در منیّت خویش فرورفته‌ام و کوله باری از توده‌ای سیاه در پشت خود حمل می‌کنم و غافل از توشه‌ای برای آخرت.

این‌قدر قرآن خواندم اما چه سود که تدبیری در آن نبود، بر کبر و غرورم اضافه شد و گمان بردم که در این دایره حیات ، نقطه‌ی پرگاری هستم!

افسوس از این‌همه غفلت !

مولای من...  از خودم ، از نفسم به تنگ آمده‌ام ، در دلم غمی بزرگ نشسته است.. آقاجان... پس کی میایی مولا؟

آخ... که وقتی ظهور کنی دست‌بسته خود را تسلیم شما می‌کنم و می‌گویم آقاجان... من همان روسیاه هستم و کَت‌بسته و در دستان شما!

آقاجان... خودت هر طور می‌خواهی با من رفتار کن!

"مُعتَرِفٌ بِذُنوبِی"

آقاجان... هیچ‌ندارم که تقدیمت کنم ، فقط جان ناقابلم هست که حاضرم هزاران بار بلکه میلیون‌ها بار فدایتان کنم. قلم و کاغذ از انعکاس حزن درونم ناتوان‌اند ، پناه می‌برم به خداوند از شر شیطان رانده‌شده ، این موجود رذل که آدمی زاد را هرلحظه منحرف می‌کند.

" فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ"

آقاجان... می‌ترسم که لحظه‌ای به یاد تو نباشم و غرق در نورانیت شما ، و لحظه‌ای دیگر دچار وسوسه شیطان!

آقاجان... دستم به دامانت آقا ، بدادم برس که تو امام زمان من هستی...

"وَ اَنتُم وَسیلَتی اِلی الله وَ بِحُبِکُم وَ بِقُربِکُم اَرجو نَجاةً مِن اَلله فَکونوا عِندَ الله رَجائی..."

سیدمهدی شیخی

منبع: وبلاگ صبیه النور