وضو یکی از تنبیهات حضرت آدم(ع)!
وارث: در برخی از احادیث آمده که واجباتی مثل نماز یا وضو که برای ما معیّن شده دلایلی دارد که فلسفه آنها را ائمه اطهار (علیهم السلام) بیان کردند. به عنوان مثال در مورد وضو گفته شده که حضرت آدم (علیه السلام) اولین بار که به آن شجره نهی شده دست زد وضو بر دست واجب شد و تاکنون نیز این حکم ادامه دارد. حضرت آدم (علیه السلام) سالیان قبل یک عمل اشتباهی انجام دادند و با اینکه توبه هم کردند اما بر همه انسان های دیگر این اعمال واجب شده است. در این مقاله می خواهیم در باره درستی این مطلب سخن بگوئیم.
روایات متشابه
قبل از ورود به بحث باید این نکته را متذکر شد که روایات نیز همچون آیات قرآن محکم و متشابه دارند. در بین روایات تعداد روایات متشابه کم نیستند که برای فهم آنها لازم است همچون آیات قرآن، این متشابهات را به محکمات برگرداند.
روایاتی که درباره حضرت آدم علی نبینا و اله و علیه السلام و کیفیت آفرینش ایشان وجود دارد فراوان است. اگر چه در قرآن هم در این زمینه آیات فراوانی هست. اما روایت مورد نظر ما در این مقاله از نوع روایات متشابه است که از ظاهر آن نمی شود حقیقت مطلب را درک کرد و حتماً باید آنها را به محکمات از روایات و محکمات از دلائل عقلی بر گرداند تا کاملاً فهم بشود.
فهم روایات متشابه بسیار مشکل است و تنها برداشت از ظاهر آن شخص را گمراه می کند. این طور نیست که چون روایت است، حتماً نص و محکم است و کاملاً می فهمیم که منظور امام چیست؟
حکمت احادیث وضو
اصولاً درباره ماجرای حضرت آدم (علیه السلام) و سجده فرشتگان بر او و تمرد ابلیس باید گفت: جریان حضرت آدم (علیه السلام) یک ماجرای سمبولیک و رمز گونه است که فهم این رمزها و حکایت های رمزگونه هم بسیار دشوار است.
اما احادیثی که درباره حکمت وضو مطرح شده است، بعضی خلاف آن حدیثی است که در صدر مقاله مطرح شده که لازم است این دو دسته حدیث را با هم جمع کرد.
دسته اول
در دسته اول امام می فرمایند: چون انسان بناست با صورتش در مقابل خدا بایستد و با دستش دعا کند و با سرش به سمت قبله بایستد پس باید این قسمت ها را مسح کند و بشورد. روایتی از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که به بنده زمانی که می خواهد در مقابل خدا بایستد و مناجات کند، وضو امر شد، تا اولا همه وجودش پاک باشد و ثانیا مطیع امر مولا باشد. امر شده که این حالت اطاعت را قبل از شروع به نماز در خودش ایجاد بکند یعنی به عنوان مقدمه باشد تا از کثافات و نجاسات پاک شود چون معمولاً اعضایی که درگیر اشیاء هستند همین اعضایی است که در وضو شسته می شود و علاوه بر این، کسالت و چرت آنها نیز از بین می رود. زیرا هنگامی که انسان از خواب بلند می شود اگر بخواهد با همان حال به نماز بایستد در حال کسالت و چرت است و دلش برای ایستادن در مقابل خدای جبار تزکیه و آماده نیست.
سپس امام فرمود که علت این که واجب شد که انسان صورت و دو دستش را بشورد و سر و دو پایش را مسح بکشد این است که هنگامی که بنده در برابر جبار می ایستد این اعضا و جوارح در امر نماز ظاهر می شوند و دخالت دارند. با صورتش سجده می کند و خضوع می کند. با دستش سوال و رغبت و تبتل دارد، مثلاً انسان هنگام قنوتش، هنگام دعا کردنش دست ها را به سمت بالا می گیرد. با سر به سوی حق هنگام رکوع و سجود استقبال می کند، سرش به سمت قبله و به سوی قبله است، با پاهایش می ایستد و می نشیند. اعضایی که در نماز دخالت دارند در مناجات با خداوند جبار نیز دخالت دارد پس این ها را تطهیر می کند.
دسته دوم
دسته دوم روایاتی است که نقل شده گروهی از یهود خدمت پیامبر رسیدند، درباره مسائل متعددی از حضرت سوال کردند از علت وضو و اعضای چهارگانه که غسل و مسح می شوند بدین ترتیب که انسان دو عضو را در حال وضو می شورد و دو عضو را هم مسح می کند. استدلال یهود این بود که اینها پاکیزه ترین اعضای ما هستند چرا می شوریم؟
تذکر می دهم که فراموش نشود اگر پیغمبر پاسخی به یهود می دهد قاعدتاً باید بر حسب باورهای آنها و معتقدات آنها باشد تا زمینه پذیرش را داشته باشند لذا فرمود هنگامی که شیطان حضرت آدم (علیه السلام) را وسوسه کرد و به درخت منع شده نزدیک شد و به آن نگاه کرد و آبرویش با این نگاه کردن ریخت، آن گاه بلند شد و به سوی درخت رفت و این اولین قدمی بود که به سوی خطا برداشته شد، سپس با دست از آن گرفت و خورد. در این هنگام زینت و زیور لباسش فرو ریخت که خود را با برگ های بهشت پوشاند، البته این جمله در روایت نیامده. آن گاه حضرت آدم (علیه السلام) دست خود را بالای سر گذاشت و گریست یعنی توبه کرد.
پس هنگامی که خداوند توبه اش را پذیرفت بر او و ذریه اش واجب کرد این اعضای چهارگانه را تطهیر کنند. پس خداوند به شستن صورت امر کرد که به درخت نگریست. به شستن دست ها تا مرفق(آرنج) امر کرد چون از آن تناول کرد و به مسح سر امر کرد چون دست خود را بر سر نهاد. اما دست بر سر گذاشتن دخالت در خطیئه نداشته بلکه دست به سر گذاشته که توبه کند. در عین حال می گوید که سر را باید مسح کشید سپس به مسح پاها امر کرد چون به سوی خطیئه رفت.
با توجه به این که هنوز حضرت آدم (علیه السلام) مکلف به تکلیفی نشده بود و با توجه به اینکه بهشتی که حضرت آدم (علیه السلام) در آن زندگی می کرد دار تکلیف نبود و با توجه به اینکه حضرت آدم (علیه السلام) معصوم بود و مرتکب گناه نمی شد و بسیاری از دلائل دیگر، مفهوم این خطیئه چیست؟
معلوم می شود که به ظاهر این روایات نمی توان استناد کرد.
خطای آدم و فرزندانش
آنچه که باید به آن اشاره کرد این است که ذریه حضرت آدم (علیه السلام) جزء ایشان هستند یعنی همه ما به لحاظ ژنتیکی جزء حضرت آدم (علیه السلام) محسوب می شویم. همه انسان ها ژن های حضرت آدم (علیه السلام) را در وجود خود دارند پس جزئی از حضرت آدم (علیه السلام) محسوب می شوند. اگر حضرت آدم (علیه السلام) از چیزی متأثر شده باشد چه منفی، چه مثبت البته نمی خواهم بگویم مرتکب گناه شده اما اگر متأثر از چیزی شده باشد چه مثبت و چه منفی زمینه اش در ما نیز حتماً موجود است. اگر گفته شود که او و ذریه اش این کار را می کنند طبیعی است چرا که همه ما در یک راستا هستیم و همه از یک اصل هستیم.
خطاهای آدم و آدم زادگان همگی مراتب و انواعی دارد ولی حقیقت این است که همه اینها از شئون همان شجره منهیه هستند که این هم یک بحث عرفانی مفصلی می خواهد که توصیه می کنم کتاب «آداب الصلاة» مرحوم امام (ره) را در این رابطه مطالعه کنید. بحث وضو نیز که از مقدمات نماز است در آنجا مطرح شده.
گناهانی که انسان مرتکب می شود اعم از گناهان عملی، قلبی و روحی، همه اینها از شئون همان شجره محسوب می شوند و تطهیر اعضا به معنای تطهیر ظاهری نیست که انسان بگوید یک گناهی را هفت هزار سال پیش یا هشت هزار سال پیش یک نفر کرده حالا ما بیائیم به خاطر او بشوریم بلکه این تطهیر در واقع مقدمه تطهیر قلب است.
خلاصه سخن
روایاتی که راجع به فلسفه وضو گفته شده دو دسته است و دسته اول باید بیشتر مورد عنایت واقع بشود. از طرفی این روایات، روایات متشابهند و نباید به ظاهر آن اکتفا کرد. ما انسان ها جزئی از وجود حضرت آدم (علیه السلام) هستیم و تأثیراتی که ایشان پذیرفته اند به طور طبیعی در نسلش هم هست و آنچه به ایشان امر شد از باب مجازات و از باب تنبیه نیست که بگوئیم چرا یک نفر دیگر جرمش را مرتکب شده ما کیفرش را پس می دهیم.
اگر پدر و مادر به لحاظ ژنتیکی مسائلی داشته باشند به فرزندانشان هم منتقل می شود و این از باب تنبیه فرزندان نیست بلکه از باب علّت و معلول است و طبیعی است که اثر خودش را هم خواهد داشت.
نکته آخر اینکه فلسفه احکامی که گفته شده بخشی از فلسفه احکام است و اشاره هائی است به فلسفه احکام و گرنه اصل فلسفه احکام چیز دیگری است و درباره فلسفه احکام باید گفت، عملی که ما انجام می دهیم به خاطر فلسفه احکام نیست که اگر این طوری باشد آن حکم باطل است یعنی اگر مثلاً ما وضو را به خاطر فایده هایی که دارد و به خاطر فلسفه احکامش انجام بدهیم وضو باطل است. ما وضو را برای خدا انجام و اجرای امر خداوند متعال و تقرب به او انجام می دهیم و غیر از این اگر باشد وضو، وضو نیست و باطل است. بنابراین فلسفه ها هرچه باشند و هرچه نباشند در اصل وضو گرفتن و نگرفتن هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی، موجود در سایت رادیو معارف