هر که نماز نافله نخواند به او اقتدا نکنید!

کد خبر: 20016
صدای تضرع و گریه و مناجات ایشان چنان در من اثر گذاشت که از آن شب تاکنون که 25 سال می گذرد، هر شب بر می خیزم و به مناجات مشغول می شوم
وارث: یکى از امورى که باید همه مسلمانان مورد عنایت قرار دهند، سحرخیزى و تهجّد و راز و نیاز سحرگاهان است. در قرآن کریم بیش از ده مورد، این مسأله یاد شده و با عباراتِ گوناگون از سحرخیزان و شب زنده داران، تجلیل و تمجید شده است. دراین رابطه  از بزرگان و اولیاء الهی حکایات فراوانی نقل گردیده است که در مطلب زیر شرح حالی از شیخ جعفر کاشف الغطاء را از قول ملّا محمد تقی برغانی قزوینی را می خوانید؛


در احوال این محقق بزرگ آورده اند:
"شیخ در عبادت و صفای باطن و حالت تضرّع و زاری به درگاه حضرت باری و تهجّد و سحرخیزی و دعا و مناجات، یکی از اوتاد روزگار بوده و تا سرحدّ قدرت نمی گذاشته عملی مستحبی از او فوت شود."1
شهید محراب، می گوید:
"روزی مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء وارد قزوین شد و در منزل یکی از بزرگان رحل اقامت افکند. در آن منزل، باغی نیز وجود داشت. وقت خواب فرا رسید و همه خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم. چون پاسی از شب گذشت، شنیدم شیخ مرا صدا می زند و می گوید؛ برخیز و نماز شب به جای آر. عرض کردم؛ بلی برمی خیزم. شیخ رد شد و من دوباره خوابیدم. ناگهان صدایی به گوشم خورد،  به دنبال آن روانه شدم وقتی به نزدیک جایی که سروصدا می آمد رسیدم دیدم جناب شیخ به تضرع و گریه و مناجات مشغول است و صدای ایشان چنان در من اثر گذاشت که از آن شب تاکنون که 25 سال می گذرد، هر شب بر می خیزم و به مناجات مشغول می شوم."2
در "فوائد الرضویه " می نویسد: "در بعضی از مؤلفات دیدم که  در سالی شیخ را گذار به یکی از شهرهای ایران افتاد، اهل آن جا خواستند نماز را با آن جناب به جماعت گزارند. مساجد شهر کم وسعت و غیر کافی بود، لاجرم در میدانی اجتماع کردند و با شیخ نماز جماعت خواندند. پس از نماز از آن بزرگوار خواهش نمودند که موعظه بفرمایید، شیخ فرمود: من فارسی را خوب نمی دانم .اصرار کردند، شیخ بر منبر آمد و فرمود: مردم! شما می میرید و شیخ هم می میرد، پس فکر روز بازپسین نمایید. ایها الناس! شهر شما مثل بهشت است، چه، در بهشت قصور است و دراین شهر نیز قصور عالیه و بوستان هایی است که دارای نهرهاست... و در بهشت تکلیف از قبیل نماز و روزه و سایر عبادات، برداشته است. همچنین است در شهر شما که نماز و روزه و عبادات و دیگر امور برداشته شده است این تعریض بود از شیخ بر اهل آن شهر در مواظبت نداشتن آنها به فرائض الهی و ارتکاب محرمات و مناهی. پس نگاه فرمود، در پای منبر یکی از ذاکرین را دید، به او فرمود: برخیز و ذکر مصیبت کن و از منبر فرود آمد.
و چون ائمۀ جماعت آن شهر نوافل را به جای نمی آوردند، این مطلب به شیخ عرض شد، شیخ فرمود: هر که نماز نافله نکند به او اقتدا نکنید، ائمۀ جماعت که این سخن را شنیدند، همگی بنای نماز نافله گذاشتند.3
شیخ حسن، فرزند کاشف الغطاء می گوید:"عادت شیخ جعفر آن بود که هر شب وقت سحر بیدار بود و می آمد دمِ در اتاقها و عیال و اطفال همه را بیدار می کرد و می گفت؛ برخیزید و نماز شب بخوانید و همه بر می خاستند. من در آن زمان کودک بودم و خواب بر من غلبه می کرد وقتی که شیخ دمِ اتاق من می آمد و صدا میزد برخیز، من به همان حالت که دراز کشیده بودم می گفتم: ولا الضّالین، یا، الله اکبر؛ یعنی، من مشغول نمازم!!"4

 پی نوشت:

1- "وحید بهبهانی" / 1952

2- "قصص العلماء"/193 
3- ص 73؛ و " قصص العلماء " 189-190
4- " قصص العلماء " /1853

منبع: روضه نیوز