چرا دل مؤمن بدون دلیل میگیرد؟
*ارتباط تنگاتنگ بین مؤمن و نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) وجود دارد
همه مخلوقات از جمله ما با خدا یک ارتباط وسیعی داریم «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»، خداوند متعال از رگ گردن به ما نزدیکتر است و از قلب ما هم به ما نزدیکتر است، «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه»، این ارتباط در یک منزلت پایینتری بین مؤمنین و موحدین با انبیاء و اولیاء الهی برحول محور نبی اکرم و اهل بیتشان برقرار میشود.
یک ارتباط تنگاتنگ و وسیع بین مؤمن و نبی اکرم و اهل بیت وجود دارد و این ارتباط از عوالم گذشته شروع شده است، ما در عوالمی با نبی اکرم و اهل بیت سیر داشتهایم، هم نور مؤمنین از شعاع نور آنهاست و هم روحشان از روح آنهاست «انّ روح المومن اشد اتصالا بروح الله من شعاع الشمس الی الشمس» و هم طینتشان از طینت آنهاست «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا».
* عهد توحید، نبوت و ولایت میثاقی از سه عالم قبل و حال و آینده است
عهد توحید، نبوت و ولایت میثاقی است که در هر سه عالم ما امتحانش را دادهایم و از عهده این امتحانات هم مختلف بیرون آمدهایم و این سیر در آینده هم ادامه خواهد داشت؛ یعنی همان طور که ما با امام بودهایم، به سوی امام بر خواهیم گشت.
* مبدا پیدایش جامعه حول ولی خدا شود
مؤمنین بر محور ارتباطی که با ولی و امامشان دارند، رابطه خاصی با هم برقرار میکنند که این ارتباط باید پاس داشته بشود و قدردانی بشود و باید همین ارتباط مبدا پیدایش جامعه حول ولی خدا شود، یعنی نباید تلقی ما این طور بشود که انسانها یک نیازهای طبیعی دارند و یک ضرورتهای طبیعی دارند که این ضرورتهای طبیعی آنها را دور هم جمع کرده است و حالا میخواهند جامعهای برای رفع این نیازمندیهای مادی خودشان درست کنند.
* شکلگیری جامعه حول امام یک قرارداد نیست
از آثار این رابطه، شکلگیری جامعه حول امام است، شکلگیری جامعه حول امام یک قرارداد نیست، همیشه جامعه حول ولیاش شکل میگیرد حال یا آن ولی، ولی باطل است که اگر ولی باطل بود، روابط جامعه حول او ظلمانی میشود و او واقعاً در روابط اجتماعی حضور دارد یا اینکه حول ولی حق شکل میگیرد و اراده و قوای آن امام در جامعه مؤمنین حضور دارد و حاکم است؛ یعنی حقیقت روابط اجتماعی یک حقیقت عینی و واقعی است ولو اینکه ملموس نباشد، چون همه روابط که ملموس نیستند.
* قلب انسان دو تا گوش دارد
در روایات دارد که قلب انسان دو تا گوش دارد، شبیه گوش ظاهری که در یکی شیطان و در یکی ملک میدمد، اینها اعتباری نیست، بلکه واقعی است، وقتی ما فکر کردن را در خلوت خودمان شروع میکنیم، القائاتی که به ما وارد میشود، اینها بیحساب و کتاب نیست و تابع روابط ماست.
* جامعه الهی، جامعهای است که همدلیشان حول الامام است
اگر روابط انسان حول امام شکل گرفت، اخلاقش الهی میشود، انگیزههایش الهی میشود و جامعه الهی میشود. جامعه الهی، جامعهای است که همفکری، همکاری و همدلیشان حول الامام است؛ یعنی وحدتشان حول الامام است. دغدغههای مشترکشان حول الامام است، دغدغههایشان دغدغههای ولیشان است.
انسان منتظر یعنی انسانی که دغدغههایش دغدغههای امامش است و انتظار تحقق آن اهداف را دارد، این موجب همدلی تاریخی بین جامعه مؤمنین میشود، پس همدلی ما آنجا که دغدغه مشترک، نیت مشترک، گرایش مشترک و هدفهای مشترک پیدا میکنیم، ارزشهای مشترک را برای ما شکل میدهد.
* چرا مؤمن بدون دلیل دلش میگیرد
در کافی داریم که جابر بن یزید جوفی به امام باقر(ع) عرض کرد: به من حالات قبض یعنی گرفتگی روح دست داده است، بعضی اوقات محزون میشوم چه بسا مصیبتی هم به من نرسیده، این حزن به حدی است که اهل بیت آن را در چهره من میبینند و میفهمند که حال من متحول شده است، در حالی که هیچ اتفاقی برایم نیفتاده است.
حضرت(ع) فرمود: ای جابر! خداوند مؤمنین را از طینت بهشت آفرید، بعضیها طینت را از مادر گرفتهاند و وقتی از روح خودش در آدم دمید، نسیمی از آن را در مؤمنین دمید، یعنی آن روح، نسیمش در همه مؤمنین است و شعاع آن روح در همه مؤمنین وجود دارد، مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است، لذا دو نفر مؤمن قبل از اینکه عرب یا عجم باشند، با هم برادر هستند و ارتباطشان ایمانی است.
بعد فرمود: وقتی یک روحی از روحها در یک شهری از شهرها ولو دور باشد محزون میشود، این طرف هم ناراحت میشود؛ یعنی غصهها و رنجهایشان به هم منتقل میشود و این یک انتقال حقیقی است.
یک رابطه و جاذبهای بین دو مؤمن است که ناراحتیها و فعل و انفعالاتشان به هم منتقل میشود، مثل ظروف متصله، اگر یک قطره خون در ظرفی بچکد آن ظرف رنگ میگیرد و اگر یک قطره عطر در آن ریخته شود آن هم معطر میشود. پس اگر غصهای به دل مؤمنی میآید، آن غصه به دل مؤمن دیگری هم میآید، این خیلی رابطه عمیقی است و این رابطه حول من نور امام و از طینت امام است؛ یعنی این رابطه، رابطهای است که حول محور امام شکل گرفته است.
* زیارت خدا با کمترین خرج!
در روایات داریم: اگر کسی به دیدار برادر مؤمنش برود خدا را زیارت کرده است، فرمود: اگر کسی راه طولانی را طی کند و به زیارت مؤمنی برود، او زائر خدا است؛ یعنی خدا باید اجرش را بدهد و این یک قرارداد نیست، چون الآن روایت را خواندیم که مؤمن از نور الهی آفریده شده است و شعاعی از نور الهی در مؤمن است که اینها باید معنا شود و به معنای تجسیم نیست که خداوند جسم است یا یک شعبهای از خداوند جدا شده است، خداوند متعال «لم یلد و لم یولد» هیچ چیز از خداوند صادر نمیشود به این معنا، ولی بالاخره مؤمن از شعاع نور الهی است به هر معنایی که دقیق و لطیف است و لذا زیارت او زیارت الله است و زیارت مؤمن زیارت الامام است و اینها قرارداد نیست، لذا اگر کسی با مؤمن رشتهاش را قطع کند، رشتهاش را با خدا قطع کرده است و لذا اگر حاجتی از مؤمن پیش مؤمن آمد، گویا حاجت امام است.