حجت الاسلام علوی: چقدر ما سقوط کردیم که پرستش در یک لحظه شده ایده آل زندگیمان! +گزارش تصویری

وارث:جلسه هفتگی حسینیه جلوه با سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج حسن خلج، حاج مهدی عزیزیان، حاج مجید کاشانی و علی ناظمی برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام علوی تهرانی را می خوانید: 

از شخص مجنون عاشقی پرسیدند: چه کردی که به خدا اینگونه نزدیک شدی؟ گفت: من از وقتی که خدا را شناختم، جفایی در حقش نکردم. پرسیدند: از کی این حال را پیدا کردی؟ گفت: من خدا را میشناسم، من خدا را میبینم، مردم به من می گویند دیوانه!

" يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ " ای مردم خدا را بپرستید، اگر ما در مقام پرستش خدا قرار بگیریم به خدا جفا نکردیم. از خودمان باید سوال کنیم 1) خدا را میشناسیم یا نه؟ 2) آن دسته از افراد که خدا را میشناسند رابطیشان با خدا چگونه است؟ آیا ظلم و جفایی در حقش کردند؟ 3) اگر به خدا جفا نکنی باید او را بپرستی. آیا من خدا را در زندگی ام پرستیدم یا خیر؟ حتی یک لحظه!

مرحوم آیت‌الله عظمی شوشتری که از بزرگان بودند. ایشان منبری شلوغ داشتند. روزی که ایشان می خواستند به منبر بروند، تا ایشان بالای منبر بروند به حضار گفتند کمی جلوتر بروند، ایشان بر منبر نشست و برخاست و پایین آمد! مردم گفتند: ما جسارت و توهینی کردیم؟ چرا منبر را ترک کردید؟ گفتند: من می خواستم بالای منبر بگویم "مردم قدمی جلوتر بیایید" که آن آقا گفت. کل زندگی همین است. که قدمی جلوتر برویم.

شیخ جعفر بر منبری رفت و گفت: مردم! بوی سوختنی می آید، همه بلند شدند تا ببینند کجا آتش گرفته، شخصی منبر را بهم ریخت و گفت: جایی آتش نگرفته، شیخ گفت: من به شما می گویم " بوی آتش می آید " از جا می پرید! پیغمبر شما را به آتش جهنم بشارت می دهد و بی تفاوتید؟

پیامبر روزی که بر کوه صفا در مکه ایستاد و دعوتش را علنی کرد، تمام مردم هم ایستاده بودند فرمود: بگویید جز خدا کسی نیست تا رستگار شوید؛ شروع کردند به سنگ زدن پیامبر.

چقدر ما سقوط کردیم که پرستش در یک لحظه شده ایده آل زندگیمان!

اگر بخواهیم خدا را پرستیده باشیم، ملاک دارد. به چه کسی عابد می گویند؟ به چه کسی خدا پرست می گویند؟ از وجوه نازنین پیامبر صلي‌الله عليه وآله یک روایت داریم. می فرمایند: کسانی که بندۀ خدا هستند هفت خصوصیت دارند (اگر این خصوصیات در شما بود یعنی خدا را می پرستید، اگر نبود یعنی خدا را نمی پرستید.) 1) به گونه ای پرهیزکار باشی که دچار حرام نشوی. جان و مال و آبروی مردم جز این پرهیزکاری است.  امام سجاد علیه‌السلام می فرماید: اگر قاتل پدرم ، آن شمشیری که به وسیله اش سر پدرم را جدا کرد به من امانت دهد بر خواهم گرداند. 2) سکوت، حرف حق در دین اسلام آن است که دو خصوصیت نداشته باشد، اول مسند نباشد و دوم حرفی که فایده داشته باشد و بی فایده نباشد. ما حرف هایی که میزنیم ذره ای فایده ندارد. 3) ترسی که هر روز گریۀ مرا نسبت به خدا بیشتر کند. برای چی باید از خدا ترسید؟ این حرف خلاف حرف خداست. چقدر برای خدا از ترس گریستیم؟ ترس از خدا یعنی حریمش را حفظ کردن. حریم خدا با حریم شهربازی متفاوت است. امام علی علیه‌السلام از شدت گریه قش می کردند. 4) در تنهایی هایت از خداوند شرمنده شوی. با خودمان چرتکه بزنیم. دفعه ای شده در خلوتمان بگوییم: خدایا شرمنده چیزی که می خواستی نشدم.؟! کمی شرمنده شدم؟ از خدا التماس کنید، خواهش کنید که مورد بخشش قرار گیرید. 5) پرخوری نکنیم. خدا را با حالت گرسنگی عبادت کنیم. 6) دنیا را دشمن خود بدانیم.

امام علی علیه‌السلام می فرماید: هر عاشقی دوست دارد بهترین چیزها را به معشوقه اش بدهد؛ خداوند دنیا را به معشوقش نداده. یعنی دنیا چیز خوبی نیست. اگر چیز خوبی بود از آن به اهل بیت علیه‌السلام میداد.7) آخرت را دوست داشته باشیم. خداوند آخرت را به معشوقۀ خود، پیامبر داد.

در این هفت چیز نماز و روزه بود؟ نه به این معنا که نماز نخوانیم و روزه نگیریم؛ با نماز خواندن و روزه گرفتن به من و تو مومن نمی گویند، به نمازخوانی  مومن می گویند که از حرام دوری کند و کم خوری کند و حرفی که می زند پر استفاده باشد.

من نماز می خوانم ولی پرخوری می کنم؛ نماز می خوانم ولی دنیا را دوست دارم، نماز می خوانم ولی حرام انجام می دهم.