شما برای خدا دست از قم بکش و به مشهد برو
پدرم در زمان پیری بینایی اش دچار مشکل شد و من که در قم در حال تحصیل بودم، مکرر به مشهد می رفتم تا پدر را برای معالجه به دکتر ببرم در نهایت سال 1343 ایشان را برای معالجه به تهران آوردم.اطبا ما را از بینایی پدر مایوس کردند.
برای من خیلی سخت بود ، چون اگر به قم برمی گشتم، ایشان بخاطر عدم بینایی از معاشرت، مطالعه و خیلی کارهای روزمره باز می ماندند ، از طرفی دوری از قم برایم مشکل بود، چون بنا داشتم تا آخر عمر در قم بمانم وبا قم انس گرفته بودم.
بر سر دو راهی عجیبی گیر کرده بودم ، سراغ یکی از بزرگان اهل معنا در تهران رفتم وجریان را برایشان گفتم. در ضمن گفتم : من دنیا وآخرت خود را در قم می بینم، اگر آخرت را می خواهم باید به قم برگردم و اگر دنیا را هم می خواهم باید به قم برگردم. خلاصه من باید از دنیا و آخرت خود بگذرم تا به مشهد بروم.
آن بزرگوار تاملی کردند و فرمودند: شما برای خدا دست از قم بکش و به مشهد برو، خداوند متعال می تواند دنیا وآخرت شما را به مشهد منتقل کند.
در سخنان ایشان تاملی کردم! عجب حرف زیبایی، من می توانم با خدا معامله کنم. به خاطر خدا از قم می روم وخداوند اگر اراده کند، دنیا وآخرت من را به مشهد منتقل می کند.
به خداوند متعال توکل کردم و تصمیم خود را گرفتم، دلم باز شد و نشاط عجیبی در من به وجود آمد، خیلی راحت شدم و با آسودگی خاطر به خانه برگشتم بطوری که والدین از بشاش بودن من تعجب کردند.
وقتی گفتم می خواهم به مشهد برگردم، باورشان نشد ولی من با آنها به مشهد مقدس رفتم و در آنجا ماندم و بعد از آن توفیقات زیادی نصیب من شد.
اگه بنده در زندگی توفیقی داشتم ناشی از توکل به خدا واحترام به والدین است.)
تکیه بر تقوا و دانش درطریق کافریست راهرو گرصد هنر دارد توکل بایدش
با اقتباس و ویراست از: زندگینامه رهبر معظم انقلاب
منبع:باشگاه خبرنگاران
/ف.م214