راههای رسیدن به باور در نماز
هدایت هم به معنای راهنمایی به کار میرود و هم به معنای راهبری و رساندن به مقصد که نماز هر دو نقش هدایتی را در بر دارد، نماز، راهنما است؛ یعنی میتواند هدایتگر انسان و ارائه دهنده راه سعادت به او باشد. اسرار نهفته در این عبادت، در بردارنده منشور هدایت و به منزله قطبنمایی است که در طول شبانهروز در اقیانوس طوفانی و پر خطر فرهنگ و تربیت، سمت خدا را به انسان نشان میدهد، از سویی نماز راهبری نیز میکند، تأثیرات تربیتی نماز در ابعاد و ساحتهای مختلف انسان که در طی این نوشتار میآید، گویای نقش رسانندگی نماز است.
*تصحیح و تقویت اعتقادات
نقش نماز در تربیت اعتقادی، به تصحیح اعتقادات منحصر نمیشود؛ بلکه نماز علاوه بر تصحیح، در تثبیت و تقویت اعتقادات و عمقافزایی به تصدیق قلبی انسان نیز نقش کلیدی ایفا میکند. نماز ایمان را افزایش میدهد و هر اندازه نمازگزار در این مسیر پیش رود، انوار معرفت الهی را در قلب خود بیشتر مییابد.
عبادات به صورت کلی و نماز به صورت خاص، فهم یا علم را به باور تبدیل میکند و اگر استمرار یابد انسان را به یقین میرساند؛ آیه 98 و 99 سوره حجر[2] به همین موضوع اشاره دارد، در آیه تصریح شده است که تسبیح خداوند، سجده و کرنش در مقابل خداوند را موجب میشود و عبادت خداوند یقین و باور دینی را به دنبال میآورد.
در زیارتنامههای امامان معصوم(ع) میخوانیم که آنها به دلیل عبادت خدا به چنین مقامی نائل شدهاند، در زیارت امین الله که زیارتنامهای معتبر است و میتواند برای هر یک از معصومان(ع) خوانده شود، چنین آمده است: «وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ»؛ خدا را مخلصانه عبادت کردی تا آنجا که به یقین رسیدی، این فقره در زیارت رسول الله(ص) هم آمده است.
البته یقین درجاتی دارد و تا پایان عمر قابل ارتقا است؛ بنابراین عبادت خداوند نردبان تکامل است و تا انتها ضرورت دارد. البته نفس انسان تا در زندان بدن گرفتار است به دلیل محدودیتهای خود نمیتواند به درجات بالای یقین دست یابد.[3] بنابراین نماز در شکلگیری باورهای مذهبی و یقین معرفتی و همچنین در یک نگاه کلی، تحکیم نظام معنایی دینی و توحیدی نقش مهمی دارد.
باور یا عقیده از آگاهی سطحی و اولیه بسیار عمیقتر است و تأثیری جدی در رفتار دارد، انسانها، غالباً در عمل، تابع باورهای خود هستند، نه تابع دانش یا فهم خود، به همین دلیل بسیاری از آموزهها و دستورالعملهایی را که میدانیم و به ارزش آن اعتراف داریم عمل نمیکنیم، این امر اختصاص به امور اخلاقی و معنوی ندارد، در امور جسمی هم همین گونه است، مثلا میدانیم که نرمش صبحگاهی در هوای آزاد برای سلامت بدن مفید است؛ اما چه بسا به آن عمل نکنیم.
*راههای رسیدن به باور در نماز
راههای متعددی برای تبدیل فهم به باور وجود دارد که به دو راه آن اشاره میکنیم:
1. مشاهده و لمس آثار مثبت عمل به آنچه میدانیم، برای مثال، به بچه میگوییم که آب جوش خطرناک است و او را میسوزاند، او هم این را میفهمد در عین حال باز میخواهد به آن دست بزند، اما اگر یکبار آب جوش به دستش رسید، فهم او به باور تبدیل میشود؛ چون اثر آن را لمس کرده است.
2. تکرار و تلقین درونی، برای مثال میدانیم که مرده زنده نمیشود؛ اما از مرده میترسیم و حاضر نیستیم شب در کنار او بخوابیم یا بنشینیم؛ اما اگر به خود تلقین کنیم که او مرده است و حتی اگر حیوانات هم به او حمله کنند و او را بدرند، حرکتی نمیکند؛ این تلقینها سبب میشود که ترس در انسان زائل شود، بدین ترتیب هر دانشی با مشاهده و لمس آثار آن، یا از راه تلقین و تکرار با توجه، به باور تبدیل میشود.
باورهای دنیوی و مادی ما به هر دو راه در حال تقویت هستند. فهم ما نسبت به اموری همچون ارزش مادی پول، لذت ارتباط با جنس مخالف، لذت شهرت و قدرت، به هر دو راه، به سرعت تبدیل به باور میشود، از یک سو آثار عملی اینها را خود لمس میکنیم یا در دیگران میبینیم، از سوی دیگر اینها را بسیار به خود تلقین میکنیم و اگر هم به اینها نرسیدهایم، تخیلشان می کنیم.
زندگی مادی و اتصال مستمر با امور محسوس مادی سبب میشود باورهای مادی در ما تقویت شود؛ بدین روی چشم دل ما یکسره توجه به مادیات داشته و دلبسته به آن میشود، میتوان گفت خداوند انسان را به گونهای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل میشود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزشهای متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آنها به باور تلاش کند.
با توجه به دو روش بیان شده، فهم ما نسبت به وجود خدا و قیامت به یکی از این دو راه میتواند به باور تبدیل شود:
یک: درک لذت ارتباط با خدا؛ یا مشاهده آثار عبادت در زندگی.
دو: تکرار و تلقین واقعیات ناپیدا به نفس از راه توجه به عبارات و اذکار در نماز و مقید بودن به استمرار ادای این فریضه.
راه اول ممکن است به سختی حاصل شود و همه از نماز لذت نبرند؛ اما راه دوم بیشتر قابل وصول، کنترل و برنامهریزی است. البته اگر راه دوم را هم پیمودیم به تدریج به راه اول نیز نزدیک میشویم، یعنی لذت ارتباط معنوی با خدا هم حاصل میشود، به هر حال به دلیل اینکه راه دوم بیشتر مدیریتپذیر است، در این باب توضیحات بیشتری را ضمن مثال عرض میکنم تا نقش تلقینی تقید به نماز در حفظ و تقویت اعتقادات و احساس حضور خدا روشن شود.
فرض کنید شخصیت برجستهای چند روزی مهمان منزلی است که یک کودک ده ساله نابینا نیز در آنجا زندگی میکند، در ابتدای ورود این مهمان، به کودک گفته میشود که حواست باشد در حضور چنین فردی هستی؛ ادب را رعایت کن! ابتدا او توجه دارد و رعایت میکند و اما پس از مدتی به دلیل نابینایی و بازیگوشی و در نتیجه حواس پرتی، حرکات نامناسبی انجام میدهد. نماز همان یادآوری گهگاهی به این کودک است که گرچه تو این مرد عظیم را نمیبینی؛ اما مواظب باش حضور او را فراموش نکنی!
از آنجا که خدا امری مادی و قابل مشاهده با چشم تن نیست، نیاز به راهکاری برای عدم غفلت از خدا داریم. کلمات و اذکار نماز تلقین کننده واقعیات برترِ فراموش شده است، انسان همیشه در معرض نسیان و غفلت است و نمازهای پنچگانه زنگی برای بیداری او از این خواب است تا بخواهد خواب او عمیق شود، وقت نماز بعدی فرا میرسد، وجوب نماز در اوقات متعدد و توزیع آن در ساعات مختلف روز به این دلیل است که از غرق شدن انسان در ارزشهای حیوانی جلوگیری کند؛ نیز به او یاد دهد که چگونه از همین لذات مادی هم استفاده دو جانبه داشته باشد، از آن لذات بهرهمند شود و در عین حال آنها را مقدمه تعالی معنوی خود قرار دهد.
نماز به ما کمک میکند که گرد و غبار مادیگرایی و توجه به عالم ناسوت را کنار زنیم، چشم دل را به برترین واقعیت متعالی باز کنیم و دل به خدا سپاریم، اذکار و حرکات نماز به گونهای تنظیم شده که اگر انسان کمی توجه به معانی داشته باشد و متواضعانه آن را انجام دهد، انسان را در برابر تندبادهای غرائز و آمال درونی و محرکهای فراوان بیرونی محافظت میکند.
نمازِ هر چند کم توجه، برای انسانی که در چنین شرایطی زندگی میکند، اگر به ارتقای اعتقادات هم نیانجامد درجه ای از باور به خدا را در او حفظ میکند و از زوال آن باز میدارد، استمرار نماز در اوقات خود و توجه به خدا و جهان غیب، تکرار اذکار و تلقین آنها به نفس به میزانی که با توجه قلبی همراه باشد به تدریج جایگاه خدا در قلب را ارتقا میبخشد و موجب افزایش ایمان میشود.[4]
یکی از ثمرات تلقین یاد خدا در نماز، شکوفاسازی تواناییهای انسان در پیوند به اقیانوس بیکران الهی است، مناسب است ابتدا به نقش تلقین در شکوفایی تواناییهای جسمی یا علمی توجه کنیم تا اثر تلقین در شکوفایی باورهای دینی و معنوی آشکار شود.
جوانی که تواناییهای جسمی یا علمی دارد، اما به دلیل برخی شکستها در ورزش یا روند تحصیلی و کاری، به یاس گراییده و استعدادهای خود را نادیده میگیرد، تلقین به او کمک میکند که واقعیات فراموش شده نفسانی خود را در نظر آورد و بر اساس آن خود را به حرکت درآورد، خود را باور کند، خودباوری شرط لازم فعلیت بخشی به استعدادهای خویش است.
همان گونه که تلقین تواناییها به خودباوری میانجامد، تلقین وجود خدا در نماز نیز میتواند انسان را به خداباوری برساند. اگر نمازگزار بارها و با توجه بگوید «الله اکبر» (خداوند عظیمترین موجود است)، جایگاه خدا در قلب ارتقا مییابد و به تدریج بزرگی او در انسان تثبیت میشود، تکرار «لااله الا الله» و «سبحان الله» نفس را آماده حیات موحدانه میکند.
ادای نماز موجب تکرار و تلقینِ وجود و عظمت خدا و جایگاه انسان در هستی و وظایف او میشود؛ میتواند درجهای از باور به خدا و حضور او در همه جا را در انسان ایجاد کند و انسان را از فراموشی کامل خدا باز دارد، اگر نمازگزار به معانیِ اذکار نماز و عظمت محضر خداوند توجه کند، حقیقت توحید و اصول اعتقادی را درک کرده، به هدف خلقت و کمال عبودیت نائل میشود. بر اساس آنچه گفته شد، چنانچه ادای نماز به تقویت اعتقادات و ایمان منجر میشود از طرفی ترک نماز به تضعیف تدریجی ایمان نیز منتهی میشود.
نماز مدرسه خودشناسی و خداشناسی است. شناخت جایگاه صحیح خدا و انسان در جهان و باور به آنها در این مدرسه حاصل میشود، نماز اعتقادات انسان شناختی ما را اصلاح میکند و ما را به خودشناسی میرساند؛ ما را متوجه نعمتهای الهی میکند «الحمدلله رب العالمین»، نیاز مطلق ما به عبادت خدا و استعانت و کسب هدایت از او را آشکار میسازد «ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم» و وابستگی تام ما به خدا را یادآور میشود «بحول الله وقوته اقوم واقعد».
اصلاح باورهای انسان شناختی، ما را به معرفت نفس که برترین نوع دانش است منتهی میسازد. به فرموده مولای مؤمنان علی(ع) «نال الفوز الأکبر مَن ظفر بمعرفته النفس»؛[5] آنکه خود را شناخت به بزرگترین توفیق دست یافت.
خودشناسی نیز ما را به خداشناسی رهنمون میکند؛ چرا که این دو ملازم یکدیگرند، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»[6]؛ آنکه خود را شناخت خدا را شناخته است! اگر خود را به درستی شناختیم، مخلوق بودن خود را در مییابیم و فهم مخلوق بودن نیز ملازم پذیرش وجود خالق است. اگر قطره بودن خود و دریا بودن خدا را دریابیم نیاز اتصال قطره به دریا را نیز درمییابیم. اگر جایگاه خدا را خالق هستی و معبود دریابیم، به عبد بودن خود نیز پی میبریم و بالاترین کمال را در عبد شایسته بودن مییابیم، چرا که عبودیت، قطره را به اقیانوس بیکران الهی متصل میکند و فرار از عبودیت، فرار قطره از دریاست، قطره به سادگی خشک و نابود و ناپدید میشود؛ اما اگر به دریا ملحق شد جاودانه میشود.
نماز و یاد خدا عبادتی است که حداقلی برای آن تعیین شده؛ اما حداکثری معین نشده ندارد؛ زیرا مسیر کمال بیانتهاست. متربی به میزان شوق و استعداد خود میتواند از این روش برای تقویت باور و تثبیت ایمان بهره گیرد.[7]
*تفاوتی معنادار برای تارک نماز
نماز نه تنها در دنیا به تثبیت عقاید کمک میکند، اثر تثبیتی نماز بر عقاید موجب استواری آنها در هنگام شداید و جلوگیری از تزلزل اعتقادی در فشارهای زندگی دنیوی و اخروی نیز میشود،[8] هر مسافرتی توشهای ویژه خود میطلبد؛[9] نماز توشه سیر اخروی، سلوک معنوی و سفر إلی الله است.[10]
همانگونه که ادای نماز، تأثیرات مثبت اعتقادی را به همراه دارد، ترک نماز نیز مقدمات دوری از خداوند و اولیای الهی را به دنبال میآورد.[11] به جای آوردن نماز، از مهمترین شاخصهای رفتاری مؤمن به شمار میرود؛[12] بنابراین تارک نماز تفاوت عملی خود با کافر را از میان برداشته است،[13] وجود ریشههایی از کفر نظری، زمینه ارتکاب این گناه بزرگ را فراهم میآورد.
این نکته در روایتی از امام صادق(ع) به خوبی بیان شده است، از ایشان سؤال شد که چرا به زناکار، کافر نمیگویند؛ اما تارک نماز را کافر میشمارند، حضرت(ع) در جواب فرمودند: زیرا کسی که مرتکب زنا یا گناه مشابه دیگری میشود، آن گناه را به علت غلبه شهوت انجام میدهد، ولی تارک نماز، نماز را ترک نمیکند مگر به علت کوچک شمردن و بیاهمیتی به نماز، زناکار اگر به زنا روی میآورد به علت لذتی است که از او میبرد، او قصد لذت بردن را دارد؛ ولی کسی که تارک نماز باشد قصد لذت را ندارد، در نتیجه علت کار آن چیزی جز کوچک شمردن نماز و خدا نیست و کوچک شمردن خدا و نماز موجب کفر انسان است![14]
بدین ترتیب میتوان گفت کسی که نماز نمیخواند اعتقاداتش نسبت به خدا از زناکار سستتر است، زناکار ممکن است به خدا اعتقاد داشته باشد؛ اما غلبه شهوت مانع عمل به دستور خدا شود؛ ولی تارک نماز چنان بیایمان یا مبتلا به ضعف ایمان است که حتی بدون اینکه چنین مانعی در پیش داشته باشد، دستور خدا را زیر پا مینهد، بنابراین، ترک نماز شاخصی برای وجود بیماریهای اعتقادی و نشاندهنده نیاز تارک نماز به درمان شناختی است؛ زیرا در میان بیماریهای روحی و امراض نفسانی، کمتر مرضی همچون ترک نماز اثرگذاری منفی در سعادت انسان دارد.[15] توجه به عواقب ترک نماز در دنیا و آخرت و اثرات جبران ناپذیری که بر جسم و روح انسان میگذارد،[16] نقش بسزایی در درمان این بیماری مهلک دارد.
تأثیر نماز و مناسک یومیه بر تحکیم باورها در مشاهدات و مطالعات میدانی نیز تأیید شده است، کلیوفرد گیرتز، جامعهشناسی معاصر است که به سبب مطالعه فراوان و زمانبر درباره اسلام، در میان جامعهشناسان به شهرت رسیده است، او بعد از مطالعات و مشاهدات فراوانی که درباره اسلام انجام داد به این نتیجه رسید که مناسک باورها را تقویت میکند. گیرتز اسلام را در غربیترین نقطه اروپا یعنی مراکش و نیز در شرقی ترین نقطه آسیا یعنی جزایر مالی و جاوه مالزی مطالعه کرد و مدتها برای مشاهد دقیق در بین مردم زندگی کرد و نهایتاً به این دسته بندی رسید که:
«مکانیسم ایجاد کننده ایمان، مناسک است، باور دینی در جریان مناسک ایجاد میشود. ... مناسک هم مفهوم کلی دینی را صورتبندی میکند و هم تکلیف مرجعیتی را مشخص میکند که پذیرش و حتی الزام به پذیرش این مفهوم دینی را توجیه میکند»[17]، بدین ترتیب مناسک دینی نقشی بسزا در تقویت ایمان و باور دینی دارد و پشتوانه مناسبی برای پذیرش باورهای دینی است.
*پینوشتها:
[1]. ازپیغمبر(ص) درباره نماز پرسش شد. ایشان فرمود: «لِلْمُصَلِّی... هُدًی و ایمان و نورالمعرفه»؛ برای نمازگزار است هدایت و ایمان و نور شناخت.(شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 622)
[2]. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ(98) وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتىَ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ(99).
[3]. احتمالا وجه اینکه در برخی تفاسیر یقین در آیه بهمعنی مرگ تلقی شده همین نکته باشد.
[4]. «أنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا»؛ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند (انفال: 2).
[5]. عبدالواحد تمیمى آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص232.
[6]. همان، ص588.
[7]. پیامبر(ص): «الصلاه خیر موضوع فمن شاء استقلو من شاءاستکثر»؛ نماز بهترین چیزى است که مقرر شده است. هر که بخواهد اندک به جاى آورد و هر که بخواهد افزون نماید. (حجازى، سیدمهدى، دررالأخبار، ص 576)، البته جای تذکر دارد که مراد از «فان شاء استقل» حداقل در مستحبات است و گرنه واجبات قابل تقلیل نیست.
[8]. امام صادق(ع): «ملک الموت یدفع الشیطان عن المحافظ علی الصلاهو یلقّنه شهاده ان الا اله الا الله و ان محمدا رسول الله فی تلک الحاله العظیمه»؛ فرشته مرگ، شیطان را از کسی که بر نماز محافظت داشته، میراند و او در آن شرایط سخت و دشوار به نمازگزار شهادت بر توحید و نبوّت را تلقین و تفهیم میکند.(شیخ صدوق، من لایحضرهالفقیه، ج 1، ص 179)
[9]. امام باقر(ع) فرمودند: قَامَ أَبُوذَرٍّ عِنْدَ الْکَعْبَةِ فَقَالَ أَنَا جُنْدَبُ بْنُ سَکَنٍ فَاکْتَنَفَهُ النَّاسُ فَقَالَ «"لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ أَرَادَ سَفَراً لَاتَّخَذَ فِیهِ مِنَ الزَّادِ مَا یُصْلِحُهُ فَسَفَرُ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَمَا تُرِیدُونَ فِیهِ مَا یُصْلِحُکُمْ؟!»، فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَرْشِدْنَا فَقَالَ «صُمْ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّةً لِعَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُور»؛ اباذر در مقابل خانه کعبه به پا ایستاد و گفت: مردم من جندب بن سکن هستم، اطرافش را گرفتند، گفت: اگر شما سفرى در پیش داشته باشید هر چه زاد و توشه لازم باشد تهیه میکنید، براى سفر قیامت نمیخواهید زاد و توشه بردارید، یک نفر از میان جمعیت گفت: ما را راهنمایى کن. گفت: روز گرم روزه بدار براى روز قیامت و حج انجام ده براى کارهاى مهم و دو رکعت نماز در دل شب بخوان براى وحشت قبر.(مجلسى، بحارالأنوار، ج 75، ص 444)
[10]. پیامبر(ص): «الصلاة... زَادُ الْمُؤْمِنِ مِنَ الدُّنْیَا لِلْآخِرَة»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از ذمّه خدا و رسول و امانشان بیزارى جسته است.(حسین بن محمد تقى، نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص77)
[11]. رسول خدا(ص): «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذِمَّةِ رَسُولِهِ»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از پیمان و امان خدا و رسول و بیزارى جسته است.(شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 564)
[12]. رسول خدا(ص): «خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ فِی الصَّلاةِ و بِها یَتَبَیَّنُ الکافِرُ مِنَ المُؤمِنِ وَ المُخلِصُ مِنَ المُنافِقِ»؛ خیر دنیا وآخرت در نماز است. بهسبب این است که مؤمن از کافر و مخلص از منافق شناخته میشود.(تاج الدین، جامع الأخبار، ص 73)
[13]. رسول خدا(ص): «مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاةِ»؛ فاصلهای بین کفر و بندگى، جز ترک نماز نیست(شیخ صدوق، ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص 231).
[14]. عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ سُئِلَ مَا بَالُ الزَّانِی لَا تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ قَدْ تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ مَا الْحُجَّةُ فِی ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ الزَّانِیَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ لِمَکَانِ الشَّهْوَةِ وَ إِنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ لَا یَتْرُکُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِکَ أَنَّکَ لَا تَجِدُ الزَّانِیَ یَأْتِی الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْیَانِهِ إِیَّاهَا قَاصِداً إِلَیْهَا وَ کُلُّ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ قَاصِداً إِلَیْهَا فَلَیْسَ یَکُونُ قَصْدُهُ لِتَرْکِهَا اللَّذَّةَ فَإِذَا انْتَفَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْکُفْرُ.(شیخ کلینى، الکافی، ج2، ص 386)
[15]. چنانچه در روایت آمده باطل کننده دیگر اعمال انسان است: «عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِj عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلّ «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»، قَالَ: تَرْکُ الصَّلَاةِ الَّذِی أَقَرَّ بِهِ. قُلْتُ: فَمَا مَوْضِعُ تَرْکِ الْعَمَلِ حِینَ یَدَعُهُ أَجْمَعَ. قَالَ: مِنْهُ الَّذِی یَدَعُ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً لَا مِنْ سُکْرٍ وَ لَا مِنْ عِلَّةٍ»؛ عبید بن زراره میگوید: در مورد آیه «کسی که بعد از ایمان کافر شود عملش نابود میشود»، از امام صادق(ع) سؤال کردم منظور چیست؟ حضرت(ع) فرمودند: ترک نمازی که با اسلام به وجوب آن اقرار کرده است. گفتم: پس تکلیف کسی که همه واجبات را ترک کند چه میشود؟ حضرت فرمود: کسی هم که بدون علت و بدون اینکه مست باشد، نماز را عمدا ترک میکند، از همین قبیل است (گویا همه اعمال واجب را ترک کرده است). (المحاسن، ج1، ص 790)
[16]. حضرت فاطمه(س) از پدر بزرگوارشان پرسیدند: ای پدر جان! سزای مردان و زنانی که نماز را سبک بشمارند، چیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: ای فاطمه(س)، هر کس ـ چه مرد و چه زن ـ نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار میکند: شش گرفتاری در سرای دنیا، و سه گرفتاری هنگام مرگ، و سه گرفتاری در قبرش، و سه گرفتاری در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.
مصیبتهایی که در دنیا بدان مبتلا میشود: 1. خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمیدارد؛ 2. خداوند، خیر و برکت را از روزیاش برمیدارد؛ 3. خداوند عزّوجلّ نشانه صالحان را از چهره او محو میفرماید؛ 4. در برابر اعمالی که انجام داده پاداش داده نمیشود؛ 5. دعای او به سوی آسمان بالا نمیرود و مستجاب نمیشود؛ 6. هیچ بهرهای در دعای بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعای آنان نخواهد بود.
و مصائبی که هنگام مرگ به او میرسد: 1. با حالت خواری و زبونی جان میدهد؛ 2. گرسنه میمیرد؛ 3. تشنه جان میسپارد، به گونهای که اگر آب تمام رودخانههای دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگیاش برطرف نخواهد شد.
مصیبتهایی که در قبرش بدان گرفتار میشود: 1. خداوند فرشتهای را بر او میگمارد تا او را در قبر نگران و پریشان کرده و از جایش برکند؛ 2. خداوند گور را بر او تنگ میگرداند؛ 3. قبرش تاریک میشود.
مصائبی که در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا میشود: 1. خداوند فرشتهای را بر او میگمارد تا در حالی که مردم به او مینگرند، او را به رو بر زمین بکشد؛ 2. سخت از او حساب میکشند؛ 3. خداوند هرگز نظر رحمت به او نکرده، از بدیها پاکیزهاش نمیگرداند، و برای او عذاب دردناکی خواهد بود.(مجلسی، بحارالأنوار، ج80، ص22)
[17]. ملکم همیلتون، جامعهشناسی دین، ص270.
/ف.م214