تفاوت نحوه حکومت ائمه(ع) با آنچه امام خمینی(ره) بنا نهاد
آنچه در این نوشتار آمده است به بیان «علل تفاوت در نحوه حکومت پیشوایان دین(ع)، با آنچه امام خمینی(ره) در حکومت رایج کرد» میپردازد که «مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی» سعی داشته است تا اشتراکات و تفاوتهای سیره امام خمینی(ره) با ائمه اطهار علیهمالسلام بیان کند.
از آن جا که پیشوایان معصوم ما از علم و آگاهی ویژهای برخوردار بودند و با دور اندیشی خاص و بینش عمیق مخصوص به خودشان از موقعیت فکری و حیات سیاسی و اجتماعی افراد مطلع میشدند، بنابراین سیره آن بزرگواران در زندگی فردی و مشی آنها در موضعگیریها و اتخاذ رأی، بر اساس وظیفه خاص خودشان طبق شرایط زمانی و اقتضای موقعیتشان بوده است، و از آن جا که صاحب عطیّه عصمت و دوری از سهو و اشتباه و خطا هستند در عزل و نصبهای اجتماعی و تأیید و یا ردّ و تکذیبهای اشخاص، بنابر آگاهی از روحیه اشخاص و اطلاع کامل از باطن آنها بود.
بنابراین هر چند ما بندگان خداوند، مأمور به تبعیت و تأسی از آن حضرت هستیم، لکن آگاهی و بینش آنها را نداریم و فاقد اطلاع از باطن دیگران و نحوه حیات فکری و سیاسی به طور کامل هستیم، در نتیجه اگر چه پیشوایان معصوم، بهترین افراد را گزینش نموده و در رأس امور و مسئولیت پذیری، نقش اصلی را در عزل و نصب داشتند، ولی جانشینان آن معصومین علیهمالسلام در زمان غیبت، اولاً چه بسا نسبت به شناخت کامل افراد عاجزند و این قدرت شناخت کامل افراد و آگاهی از باطن آنها را، خداوند به جانشینان نداده است، یا اگر هم از باطن باخبر شوند، شاید موظف به اظهار و پخش آن در جامعه نباشند.
دوم اینکه؛ شرایط فعلی جهان و حاکمیت سیستم دموکراسی و بلکه برتری حکومت در جهان بر مبنای قانون جنگل و قدرتمداری اجازه اجرای حکومت اسلامی و حاکمیت صالحان را نمیدهد. و اگر در نقطهای از دنیا، احساس شود که درصدد پیاده کردن احکام نورانی اسلام هستند، با انواع تهمتها و شایعهسازیها و تهدید و تطمیع، سعی میکنند که ریشه آن را بخشکانند، تا دیگران جرأت چنین کاری را نداشته باشند. چنان که در مورد کشور عزیز ایران هر گونه توطئه و نیرنگهای شیطانی را به کار بسته و اصرار میورزند.
آنچه باید معلوم شود، این است که با آن همه شیطنتها و حیلههای براندازی حکومت اسلامی ایران، هنوز بحمدالله این حکومت نوپای اسلام توانسته است تا حدودی ـ هر چند کم ـ خودش را با سیره پیشوایان دین در حکومت، تطبیق دهد.
در اینجا نمونهای از هماهنگی سیره امام خمینی(ره) و حاکمیت انقلاب اسلامی با سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه دین علیهمالسلام موارد ذیل را یادآور میشویم:
مسئله انتخابات در زمان ائمه(ع) مرسوم نبود، ولی در حکومت فعلی ما معمول است.
نصب بعضی از مقامات بلند پایه کشوری و لشکری همانند، تنفیذ حکم ریاست جمهوری و نصب آن، و یا فرماندهان ارشد نظامی، فقهای شورای نگهبان، ریاست عالی قوه قضائیه و نمایندگان رهبری در اکثر شهرهای کشور و غیر این موارد که حاکی از اهتمام رهبری نظام اسلامی به انسجام مهمترین ارکان سیستم حکومتی کشور است و در صورت تخطی هر کدام از وظایف محولّه خویش، باز اختیار تعویض و عزل از آن رهبری است.[1]
امّا نکتهای که قابل بررسی است، مسئله انتخابات است که در زمان ائمه(ع) مرسوم نبود، ولی در حکومت فعلی ما معمول است. اولاً هر گونه انتخابات و مراجعه به آرای مردم ـ چه انتخاب ریاست جمهور و چه نمایندگان مجلس ـ و غیر اینها از دیدگاه اسلام، مشروعیتآور نیست، تا با منفی شدن آرای عمومی، مشروعیت نظام باطل شود، بلکه عامل تحقق حاکمیت دینی است، یعنی اگر مردم موافق نظام نباشند، حاکمیت دینی برقرار نمیشود. چرا که به فرمایش مولای متقیان علی ـ علیه السّلام ـ: لا رأیَ لِمن لا یُطاع؛[2] کسی که فرمانش پیروی نمیشود، رأیی ندارد.
امّا اگر مردم موافق نظام باشند، این آرای مثبت آنها، عامل تحقق حاکمیت دینی میشود، و مؤثر در عینیت بخشیدن به حکومت ـ حتی حکومت پیامبر(ص) است. چنان که حضرت امیر(ع) میفرمایند: لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لألقَیتُ حَبلَها على غارِبها؛[3] یعنی اگر حضور بیعت کنندگان نبود و با وجود یاوران، حجت بر من تمام نمیشد، پشته کار حکومت را از دست میگذاشتم.
از جمله دلایل تفاوت و اختلافی که شیوه حکومتی ما با حکومت پیشوایان مشاهده میشود، ناشی از این است که جامعه فعلی جهانی، دموکراسی غیر واقعی را حربهای علیه اسلام قلمداد کرده است.
پس این تأیید همدلی مردم است که پشتوانه اجرای احکام الهی و موجب تقویت حکومت اسلامی میشود، همان طور که خداوند به پیامبرش میفرماید: «هو الّذی أیّدک بِنصره و بالمؤمنین»[4]؛ خداست که تو را با یاری خویش و مؤمنان تقویت کرده. پس رأی و رضایت مردم، باعث به وجود آمدن و تحقق عینی حاکمیت اسلام خواهد شد و الا مردم، هیچ مشروعیتی به حکومت نمیدهند. بنابراین برای اجرای تک تک احکام نورانی اسلام در عصر کنونی با توجه به موقعیت قدرتمندان حاکم بر جهان، نقش مردم و ضرورت پشتوانه مردمی روشن میشود.[5]
اما در عصر پیشوایان دینی، هر چند موانع بزرگی بر سر راه حاکمیت دینی وجود داشت که آنها نیز از اصل تقیّه و امثال آن استفاده میکردند تا اصل اسلام محفوظ بماند، ولی حاکمان جور به عنوان مسلمان حکومت داشتند و دموکراسی در آن زمان مطرح نبوده. بنابراین، از جمله دلایل تفاوت و اختلافی که شیوه حکومتی ما با حکومت پیشوایان مشاهده میشود، ناشی از این است که جامعه فعلی جهانی، دموکراسی غیر واقعی را حربهای علیه اسلام قلمداد کرده است و از طرفی نیز، بر اساس نگرش صحیح به ماهیت دموکراسی، امکان جمع بین آن و اسلام وجود ندارد. چرا که دموکراسی شیوهای غیر از مشی اسلامی است و اصول آن با قوانین اسلام در تضاد است، و هر چه غیر از اسلام باشد. مسلماً باطل است.
آیاتی نظیر «فما ذا بعد الحقّ إلّا الضّلال»[6] یا «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ»[7]، تناقض صریح با دموکراسی دارند، چرا که دموکراسی، انسان را در انتخاب مسیرش، جایز الخطا میداند که مبتنی بر اختیار انسان و انتخابگری اوست، یعنی هر کس در انتخاب دینی از ادیان یا بیدینی آزاد است و یا از مبانی معرفتی دموکراسی، ناروشن بودن حقیقت است که با انتخاب افراد، حقیقت در میان بشریت، روشن میشود و این همان تناقضی است که با اسلام دارد که عین حق است و غیر از حق (اسلام) باطل است.[8]
اگر امام خمینی(ره) جمهوریت نظام را بعد از حکومت اسلامی مطرح فرمودند، مسلماً جمهوریتی است که در رأس آن شورای نگهبان ـ که مرکب از فقیهان برجسته و حقوقدانان اسلامی است.
بنابراین اگر امام خمینی(ره) جمهوریت نظام را بعد از حکومت اسلامی مطرح فرمودند، مسلماً جمهوریتی است که در رأس آن شورای نگهبان ـ که مرکب از فقیهان برجسته و حقوقدانان اسلامی است ـ و ولیّ فقیه، نظارت و دخالت مستقیم داشته باشند نه همانند جمهوریهای معمول در دنیا، که روش رایج در جهان، تمرکز قدرت را از طریق شیوههای مردم فریبی و تبلیغات مسموم، به دست نااهلان و بیدینان بسپارد و از این راه، ضربههای کاری بر بدنه نظام مقدس دینی وارد سازد.
علاقهمندان برای مطالعه بیشتر میتوانند به کتاب «پرسشها و پاسخها» اثر آیتالله محمدتقی مصباح یزدی مراجعه کنند.
پینوشتها:
[1]. رجوع شود به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بخش وظایف و اختیارات رهبری.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 27.
[3]. نهج البلاغه، خطبه سوم.
[4]. انفال/62.
[5]. مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، نقش مردم در حکومت اسلامی، چاپ دوم، 1377.
[6]. یونس/32.
[7]. آل عمران/85.
[8]. واعظی، احمد، حکومت اسلامی (درسنامه اندیشه سیاسی اسلام)، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 81، ص 242.