فرق شفاعت با پارتی بازی!
ايمان انسان همواره در لبه پرتگاه قرار دارد و دايماً در معرض تهديد و نابودي است. از طرف ديگر اين اميد را هم دارد كه بتواند توبه كند، و گذشته زشت را جبران سازد.
وارث : جامعه بشري و اجتماع انساني به هيچ وجه قادر بر حفظ و ادامهٴ حيات معنوي خود نيست، مگر با قانوني كه از نظر آن اجتماع معتبر شمرده و براي همه افراد به اجرا درآيد، تا در سايهٴ آن بال و پر هماي سعادت و عدالت بر سرتاسر اجتماع گسترده شود.
اين قانون بايد به گونهاي باشد كه مصالح و منافع مادي و معنوي آنان را تأمين و فضايل اخلاقي را رعايت كند و چون از طرفي احكام و قوانين معتبر، هر چند متين و استوار باشد، اعتباري است، و از سوي ديگر طبع سركش انسان قانون گريز و قانونشكن است، براي تكميل آن ناچار از وضع قوانين جزايي است. بر اين اساس، ميبينيم هر اندازه حكومت (هر حكومتي باشد) بر اجراي مقرّرات عادلانه جزايي قويتر عمل كند، اجتماع در حركت خود كمتر متوقّف و منحرف ميشود و هر چه حكومت ضعيفتر باشد، هرج و مرج، قانونيشكني، قانونگريزي، رابطه بازي، رشوهگيري فراوانتر و اجتماع از مسير قانوني خود منحرفتر ميشود.
از اينرو، تذكّر و آموزش احكام جزايي براي استقامت و عدالت اجتماعي لازم است، تا همه بدانند در صورت تخلّف از قانون چه كيفري خواهند ديد، و پايبند بودن به قانون چه آرامشي خواهد آورد و با اين حقيقت آگاه شوند كه با قانونشكني، ندانمكاري، رابطه بازي، و رشوهگيري اميد نجات از چنگال عدالت را پيدا نخواهند كرد، و خيال كجروي را از دل بيرون آورند.
علّت اينكه بسياري از دينپژوهان در برابر كيش مسيحيت قيام كردند و آن را غيرقابل قبول دانستند اين بود كه رهبران مسيحي گفتند حضرت مسيح خود را فدا و عوض گناهان مردم قرار داد و به مردم تلقين كردند كه اگر از نمايندگان او بخواهيد شما را از عذاب روز قيامت برهانند آن نمايندگان وساطت و شفاعت خواهند كرد و معلوم است كه چنين برداشت نادرستي اساس عدل اجتماعي را ويران و تمدن بشر را با سير قهقرايي به توحّش مبدل ميسازد. اينگونه شفاعت كه سردمداران و نمايندگان مسيحيت از آن دم ميزنند همان قانوني شكني و رابطه بازي بيقيد و شرط است. از اينرو تبهكاران ديگر از هيچكار ناشايستهاي باك ندارند و خاطر آنان از عذاب وجدان و قيامت آسوده است.
چه بسا گروهي شفاعت در اسلام را هم براي اينكه با همين قانون شكنيهاي زشت تطبيق نشود تأويل كرده، براي آن معنايي پرداختهاند كه هيچ ربطي به شفاعت اسلام و قرآن ندارد؛ نه اسلام شفاعت را به معنايي كه اين گروه كردهاند اثبات كرده و نه آن شفاعتي كه با قانونشكنيهاي زشت منطبق ميشود قبول دارد.
اينجاست كه وقتي يك دانشمند قصد دارد در معارف اسلامي كاوش كند و آنچه را اسلام وضع كرده با اجتماع صالح تطبيق كند بايد همهٴ اصول و قوانين اجتماعي اسلام را با هم بررسي كند تا بداند كه در اسلام اولاً شفاعت به چه معناست؟ ثانياً، شفاعت موعود در چه زمان و مكاني صورت ميگيرد؟ ثالثاً، موقعيت شفاعت در ميان ساير معارف اسلامي چيست؟
آنگاه در اثر ژرفكاوي همه سويه درخواهيم يافت كه اولا، مؤمناني كه داراي دين پسنديده و مورد رضايت خداوند هستند در روز قيامت، در آتش دوزخ جاودان نخواهند بود. پس وعدهٴ خداوند بر شفاعت مطلق نيست، بلكه مشروط است. لذا هيچكس يقين ندارد گناهانش به وسيلهٴ شفاعت آمرزيده ميشود. وانگهي هيچكس مطمئن نيست كه بتواند ايمان خود را تا آخر عمر كاملاً حفظ كند؛ زيرا ايمان انسان همواره در لبه پرتگاه قرار دارد و دايماً در معرض تهديد و نابودي است. از طرف ديگر اين اميد را هم دارد كه بتواند توبه كند، و گذشته زشت را جبران سازد. پس چنين كسي هماره در ميان خوف و رجا قرار دارد؛ هم خدا را از ترس ميپرستد و هم به اميد رحمت او ميآرمد. در نتيجه زندگيش در حال اعتدال بين وجدان و فقدان شفاعت قرار دارد.
ثانياً، به اين نتيجه دست مييازد كه حقوق و قوانين اجتماعي اسلام هم زندگي مادي و اقتصادي بشر را تأمين كرده و هم معنويّات را قويّاً پاس داشته و همهٴ حركات و سكنات بشر را اعم از فرد و اجتماع زير پوشش گرفته و براي تخلف از هر يك از قوانين، كيفر و پاداشي مناسب مقرر داشته، و براي حفظ اين احكام و قوانين، حكومتي تأسيس و صاحب اختياري برگزيده است تا قانون الهي كاملاً اجرا گردد. افزون بر اين، همه افراد جامعه را به نحوي بر همديگر سيطره و تسلّط بخشيده و حقّ حاكميت داده تا يك فرد، هر چند از طبقات پايين، بتواند فرد ديگري را، هر چند از طبقات بالاي اجتماع باشد، امر به معروف و نهي از منكر كند.
پس اين فرايند را با دميدن روح دعوت ديني زنده نگه داشته است كه پس از پيامبر و پيشوايان دين (عليهمالسلام) دانشمندان دينشناسِ امّت اين دعوت را همراه با انذار و تبشير به كيفر و پاداش اخروي، همچنان ترويج كرده، پاس دارند. باشد كه اجتماع در سايه تربيت صحيح به سعادت دو جهان نايل آيد.[1]
[۱] ر.ك الميزان، ج 1، ص 157 ـ 174.
منبع: معاد در قرآن، جلد دو، صفحه 163؛ برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء
/م.ی216
اين قانون بايد به گونهاي باشد كه مصالح و منافع مادي و معنوي آنان را تأمين و فضايل اخلاقي را رعايت كند و چون از طرفي احكام و قوانين معتبر، هر چند متين و استوار باشد، اعتباري است، و از سوي ديگر طبع سركش انسان قانون گريز و قانونشكن است، براي تكميل آن ناچار از وضع قوانين جزايي است. بر اين اساس، ميبينيم هر اندازه حكومت (هر حكومتي باشد) بر اجراي مقرّرات عادلانه جزايي قويتر عمل كند، اجتماع در حركت خود كمتر متوقّف و منحرف ميشود و هر چه حكومت ضعيفتر باشد، هرج و مرج، قانونيشكني، قانونگريزي، رابطه بازي، رشوهگيري فراوانتر و اجتماع از مسير قانوني خود منحرفتر ميشود.
از اينرو، تذكّر و آموزش احكام جزايي براي استقامت و عدالت اجتماعي لازم است، تا همه بدانند در صورت تخلّف از قانون چه كيفري خواهند ديد، و پايبند بودن به قانون چه آرامشي خواهد آورد و با اين حقيقت آگاه شوند كه با قانونشكني، ندانمكاري، رابطه بازي، و رشوهگيري اميد نجات از چنگال عدالت را پيدا نخواهند كرد، و خيال كجروي را از دل بيرون آورند.
علّت اينكه بسياري از دينپژوهان در برابر كيش مسيحيت قيام كردند و آن را غيرقابل قبول دانستند اين بود كه رهبران مسيحي گفتند حضرت مسيح خود را فدا و عوض گناهان مردم قرار داد و به مردم تلقين كردند كه اگر از نمايندگان او بخواهيد شما را از عذاب روز قيامت برهانند آن نمايندگان وساطت و شفاعت خواهند كرد و معلوم است كه چنين برداشت نادرستي اساس عدل اجتماعي را ويران و تمدن بشر را با سير قهقرايي به توحّش مبدل ميسازد. اينگونه شفاعت كه سردمداران و نمايندگان مسيحيت از آن دم ميزنند همان قانوني شكني و رابطه بازي بيقيد و شرط است. از اينرو تبهكاران ديگر از هيچكار ناشايستهاي باك ندارند و خاطر آنان از عذاب وجدان و قيامت آسوده است.
چه بسا گروهي شفاعت در اسلام را هم براي اينكه با همين قانون شكنيهاي زشت تطبيق نشود تأويل كرده، براي آن معنايي پرداختهاند كه هيچ ربطي به شفاعت اسلام و قرآن ندارد؛ نه اسلام شفاعت را به معنايي كه اين گروه كردهاند اثبات كرده و نه آن شفاعتي كه با قانونشكنيهاي زشت منطبق ميشود قبول دارد.
اينجاست كه وقتي يك دانشمند قصد دارد در معارف اسلامي كاوش كند و آنچه را اسلام وضع كرده با اجتماع صالح تطبيق كند بايد همهٴ اصول و قوانين اجتماعي اسلام را با هم بررسي كند تا بداند كه در اسلام اولاً شفاعت به چه معناست؟ ثانياً، شفاعت موعود در چه زمان و مكاني صورت ميگيرد؟ ثالثاً، موقعيت شفاعت در ميان ساير معارف اسلامي چيست؟
آنگاه در اثر ژرفكاوي همه سويه درخواهيم يافت كه اولا، مؤمناني كه داراي دين پسنديده و مورد رضايت خداوند هستند در روز قيامت، در آتش دوزخ جاودان نخواهند بود. پس وعدهٴ خداوند بر شفاعت مطلق نيست، بلكه مشروط است. لذا هيچكس يقين ندارد گناهانش به وسيلهٴ شفاعت آمرزيده ميشود. وانگهي هيچكس مطمئن نيست كه بتواند ايمان خود را تا آخر عمر كاملاً حفظ كند؛ زيرا ايمان انسان همواره در لبه پرتگاه قرار دارد و دايماً در معرض تهديد و نابودي است. از طرف ديگر اين اميد را هم دارد كه بتواند توبه كند، و گذشته زشت را جبران سازد. پس چنين كسي هماره در ميان خوف و رجا قرار دارد؛ هم خدا را از ترس ميپرستد و هم به اميد رحمت او ميآرمد. در نتيجه زندگيش در حال اعتدال بين وجدان و فقدان شفاعت قرار دارد.
ثانياً، به اين نتيجه دست مييازد كه حقوق و قوانين اجتماعي اسلام هم زندگي مادي و اقتصادي بشر را تأمين كرده و هم معنويّات را قويّاً پاس داشته و همهٴ حركات و سكنات بشر را اعم از فرد و اجتماع زير پوشش گرفته و براي تخلف از هر يك از قوانين، كيفر و پاداشي مناسب مقرر داشته، و براي حفظ اين احكام و قوانين، حكومتي تأسيس و صاحب اختياري برگزيده است تا قانون الهي كاملاً اجرا گردد. افزون بر اين، همه افراد جامعه را به نحوي بر همديگر سيطره و تسلّط بخشيده و حقّ حاكميت داده تا يك فرد، هر چند از طبقات پايين، بتواند فرد ديگري را، هر چند از طبقات بالاي اجتماع باشد، امر به معروف و نهي از منكر كند.
پس اين فرايند را با دميدن روح دعوت ديني زنده نگه داشته است كه پس از پيامبر و پيشوايان دين (عليهمالسلام) دانشمندان دينشناسِ امّت اين دعوت را همراه با انذار و تبشير به كيفر و پاداش اخروي، همچنان ترويج كرده، پاس دارند. باشد كه اجتماع در سايه تربيت صحيح به سعادت دو جهان نايل آيد.[1]
[۱] ر.ك الميزان، ج 1، ص 157 ـ 174.
منبع: معاد در قرآن، جلد دو، صفحه 163؛ برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء
/م.ی216