عواقب نافرمانی از رهبر در جنگی که پیامبر(ص) را تا نزدیک شهادت پیش برد
قضیهٔ جنگ احد از این قرار است:
پس از جنگ بدر، بتپرستان مکه، احساس کردند که لکه ننگی به دامن افتخار آنها نشسته که جز با انتقام از مسلمانان با هیچ آبی شسته نمیشود و تا خونخواهی کشتگان را ننمایند، آرامشى در دل خود نخواهند یافت. ازاینرو ابوسفیان که ریاست مکه را اخیراً در دست گرفته بود، اعلام کرد که هیچ خانوادهای از قریش حق ندارد بر کشتگان خود عزاداری کند و اشک بریزد. زیرا اشکها و نالهها، عقدههای دل را سبک میسازد و قدرت انتقام را ضعیف میکند. این عقدهها باید در دلها بماند تا در وقت مناسب منفجر شود و با انفجارش، آتشی از کین برافروزد که خرمن عمر دشمنان را بسوزاند.
حدود یک سال از حادثه بدر میگذشت. ابوسفیان سرگرم تهیه مقدمات جنگ بود. جمعى از افراد سخنور و فصیح عرب را به قبایل مختلف اعزام کرد تا با تشریح جنگ بدر، مردم را تحریک کنند که برای خونخواهی از دشمن مشترک آماده گردند.
مالالتجارهای هم که بر سر آن، جنگ بدر برپاشده بود و جمعی از سهامداران بزرگش در آن، به خاک غلتیده بودند، هنوز در دست ابوسفیان بود و تصمیم گرفت که آن ثروت سرشار را صرف درراه انتقام و خونخواهی کند.
شکست مشرکان در بدر و کشته شدن چهرههای مشهور شرک و سران مشرک قریش درنبرد بدر، خشم قریشیان (مشرکان مکّه) را برافروخته بود و اکنون، آنان مارهای زخمخورده را میماندند که آرام و قرار نداشتند و از سوی دیگر، شهامت مؤمنان، شهادتطلبی مسلمانان و رزمآوری آنان را در بدر، دیده بودند.
باید چارهای میاندیشیدند. ازاین، به قبیلههای همپیمان خویش روی آوردند تا رزمآوران و دلیران آنان را با خود درنبرد با محمّدصلیالله علیه وآله همسو کنند. قریش، هزینه جنگ، ابزار و سایر لوازم سفر را به عهده گرفته بود آنان با لشکری انبوه، متشکل از سه هزار جنگجو،دویست اسب،و سه هزار شتر به مدینه روی آوردند.
پیامبر، شب پنجشنبه پنجم ماه شوال سال سوم هجرت، برای کسب خبر«انس» و «مونس» فرزندان «فضاله» را بیرون مدینه فرستاد تا او را از اخبار قریش آگاه سازند. آن دو نفر خبر آوردند که سپاه قریش نزدیک مدینه است و مرکبهای خود را برای چرا در کشتزارهای مدینه رها کردهاند.«حباب بن منذر» خبر آورد که پیشروان سپاه قریش به مدینه نزدیک شدهاند.عصر پنجشنبه، پیش روی بیشتر سپاه قریش بهسوی مدینه و استقرار آنان در دامنه کوه احد تأئید شد. مسلمانان بیم آن داشتند که قریش با حملهای شبانه آسیبی به پیامبر برسانند ازاینرو سران اوس و خزرج، شب را با اسلحه در مسجد به سر میبردند و خانههای پیامبر و دروازههای شهر را نگهبانی میکردند تا روز روشن فرارسد و تکلیف آنان ازنظر تاکتیک جنگی معین شود.پیامبر صلیالله علیه وآله پس از مشورت با یاران، تصمیم به نبرد در بیرون مدینه گرفت و پس از نماز جمعه با حدود هزار نفر،بهقصد اُحُد که نیروی دشمن در آنجا اردو زده بود، حرکت کرد.
خلاصه اینکه در بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت نیروهای اسلام در برابر نیروی مهاجم و متجاوز قریش صفآرایی کردند.ارتش توحید نقطهای را اردوگاه قرارداد که از پشت سر به یک مانع و حافظ طبیعی،یعنی کوه احد محدود میشد و در وسط کوه شکاف و بریدگی خاصی بود که احتمال میرفت دشمن کوه احد را دور زند و از وسط آن شکاف در پشت اردوگاه اسلام ظاهر گردد و از عقب جبهه به مسلمانان حمله کند. رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم برای دفع این خطر دودسته تیرانداز را روی تپهای مستقر ساخت و به فرمانده آنها چنین فرمود:«شما با پرتاب کردن تیر دشمن را برانید و نگذارید از پشت سر وارد جبهه شده و ما را غافلگیر سازند ما درنبرد خواه غالب باشیم یا مغلوب، شما این نقطه را خالی مگذارید».
دستور مؤکد رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم به تیراندازان که مطلقاً از جای خود حرکت نکنند،حاکی از اطلاع کامل او از اصول نظامی بود.در این جنگ پیروزی در ابتدا از آن مسلمانان بود،ولی مقداری که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالی شد بازگشتند و مشغول جمع غنائم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور رسول صلیالله علیه و آله و سلم را فرمودند و محل نگهبانی خود را رها کردند.
خالد بن ولید که از سردستههای کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند.تعداد اندکی از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند، فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمانان شدت گرفت،جراحتهای فراوانی بر بدن مبارک رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم رسید و شیطان فریاد برآورد که محمد کشتهشده است. مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند و فقط چندنفری از وجود مبارک رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم دفاع کردند.و درنتیجه جنگ احد با شکست بعد از پیروزی مسلمانان خاتمه یافت.
در آن روز بدن على(ع)،90 زخم برداشته و خون بسیار از بدنش ریخته بود.ولى از پاى درنیامد و هم چنان به جهاد و دفاع ادامه مىداد.جبرئیل که شاهد فداکارى و ازخودگذشتگی على(ع)بود،فریاد زد:
جوان مردى جز على و شمشیرى جز ذوالفقار نیست.تاریخ اسلام،به شهادت دوست و دشمن،على(ع )را در روز احد،تنها یار و یاور پیامبر شناخته و شهامت،ایمان و پایدارى او را با تجلیل فراوان یاد میکند.
لحظهبهلحظه،حلقه محاصره تنگتر میشد و دشمنان با جسارت بیشتر به پیامبر خدا(ص)نزدیک میشدند.ولى چون بهواسطه شجاعت على(ع) نمیتوانستند،خود را به پیامبر خدا(ص)برسانند،سنگ پرت میکردند.یکى از سنگها به پیشانى پیامبر رسید و خون به صورتش جارى شد.سنگ دیگرى بهوسیله عتبه بن ابى وقاص بر لب و دندان پیامبر اکرم(ص)آمد که دندانش شکست.شمشیرى بر شانه او زده شد.ولى چون دو زره در برداشت،کارگر نیفتاد و آن پیامبر عظیمالشأن با تمام این سختیها که از دشمنان میدید،لب به نفرین آنان نگشود.بلکه از خداوند بزرگ هدایت و نجات آن قوم را درخواست میکرد.
از حوادث ناگوارى که در آن روز واقع شد،شهادت حمزه سیدالشهداء،عموى بزرگوار پیامبر بود.وى درحالیکه مردانه میجنگید و از دین خدا و پیامبرش حمایت میکرد،با حربهاى که وحشى بهسوی او پرتاب کرد، از پاى درآمد و به زمین افتاد. وحشى پهلوى او را شکافت و جگرش را درآورده و براى هند،زن ابوسفیان هدیه برد.هند، پارهای از جگر پاک حمزه را دردهان گذاشت که قورت دهد،و بااینکه چیزى از گلوى او پایین نرفت معروف به(جگرخوار)شد و مردم معاویه و اولاد او را(فرزندان هند جگرخوار)مینامیدند.
پایداری و دفاع جانانه امیرالمؤمنان(ع) از رسول خدا(ص)که هر عاقلی در جهان را به فکر فرومیبرد:
هنگامیکه مسلمانان پا به فرار گذاشتند، رسول خدا (ص) خشمگین شد و به اطراف خود نگریست. على (ع) را در کنار خود دید. فرمود: تو را چه شده که به فرزندان پدرت نپیوستى؟ گفت: یا رسولالله، آیا پس از ایمان، کافر شویم؟ شما الگوى من هستید.على (ع) به گروههاى مشرکان حمله میکرد و آنان را پراکنده میساخت و برخى را میکشت، آنان سواره بودند و على (ع) پیاده و چندان ضربت زد که پراکنده شدند و باز جمع شدند و على (ع) همچنان با شمشیر نبرد میکرد. گوید: در آن شب سروشى از سوى آسمان بدون اینکه شخصى دیده شود، شنیده شد که چند بار چنین گفت: لافتی الا علی؛ لا سیف الا ذوالفقار
چون از رسول خدا (ص) پرسیدند: این کیست؟ فرمود: جبرئیل است.
آن حضرت در روز احد جراحات زیادى برداشت. انس بن مالک گفت: آن روز على (ع) را نزد رسول خدا (ص) آوردند، درحالیکه شصتوچند زخم نیزه، شمشیر و تیر در بدن داشت.رسول خدا (ص) بر روى زخمها دست مىکشید و چنان التیام پیدا میکرد که گویى اصلاً زخمى نبوده است.
اقدامات تاکتیکی پیامبر در جنگ احد ازاینقرار بود که:
رسول خدا(ص) باراهنمایی ابوحثمه حارثی راهی کوتاهتر را به احد برگزیدند و سپاه اسلام را به دامنه کوه احد رساندند؛ سپس سپاه را مرتب کرده میمنه و میسره سپاه را منظم کردند؛ ایشان چینش سپاه اسلام را بهگونهای قراردادند که کوه احد در پشت سر اردوگاه اسلام قرار میگرفت و مدینه فرا روی آنان. پیامبر(ص) نیروها را مرتب کرده برایشان خطبه خواندند و آنها را به جهاد برانگیخت. سپس حضرت پنجاه نفر از کمانداران را به فرماندهی عبدالله بن جبیر، مأمور محافظت از شکاف کوه احد کردند و به آنان دستور دادند که بهوسیله تیرهای خود، لشکر را از پشت سر محافظت کنند و به آنها تأکید ورزیدند که در هیچ حال چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم شما از جای خود، حرکت نکنید.
اشتباه خطرناکی که نزدیک بود به قیمت جان رسولالله(ص) تمام شود. این اشتباه ازاینقرار بود که:
نیروهاى احتیاطى که به دستور رسولالله(ص)،شکاف کوه عینین را اشغال کرده بودند، از دور، میدان جنگ را تماشا مىکردند.منظره جمعآورى غنیمتها و اموال دشمن،یعنى یک مسألۀ مادى خیرهکننده،آنها را تحریک کرد که در جمعکردن غنائم شرکت کنند تیراندازانی که بر سمت چپ لشکر گمارده شده بودند،به طمع غنیمت،جایگاه خود را ترک کردند و اصرار عبدالله بن جبیر که آنان را به فرمانبرداری از دستور پیامبر(ص) فرار میخواند، سودی نبخشید و کمکم خط دفاعى شکاف،ضعیف گردید تا بهجایی رسید که فرمانده با چند تن معدود باقى ماندند.در آن حال یک ستون از نیروى مکهایها وارد شکاف گردید،کسانى را که در محل بودند،به قتل رسانید و از پشت سر به مسلمانان حمله کرد.پرچم کفر دیگرباره برافراشته شد و فراریان از گوشه و کنار به زیر پرچم گرد آمدند و صفوف ازهمپاشیده مسلمانان را محاصره کردند.
علل شکلگیری جنگ احد را باید در موارد زیر جستوجو کرد:
الف- گرفتن انتقام کشتهشدگان قریش در بدر: قریش نمىتوانست پیش از اعاده حیثیت ازدسترفته و گرفتن انتقام خون بزرگان خویش آرام بگیرد.چنانکه زنان خود را از گریه بر کشتهها منع کرد، زیرا از یکسو غم و اندوه را از بین میبرد و شعلههاى خشم را فرومینشاند و از سوى دیگر موجب سرور و شادمانى مسلمانان مىگردید.
ب- تحریکات شاعرانی مانند ابوعزّه جمحى و ابوسفیان
ج- تحریکات یهودیان مدینه: یهودیان نیز که در مورد مرکزیت سیاسى و اقتصادى خود،در منطقه احساس خطر مىکردند و سلطه فرهنگى خود را در معرض نابودى مىدیدند، با اعزام نمایندگانى به مکّه به تشویق قریش براى انتقامگیرى پرداختند. چنانکه خود نیز کینههاى درونى را آشکار و پیمانهای عدم تعرّض و حسن همجواری را که با رسولالله (ص) بسته بودند، نقض کردند.
د- تحریکات منافقان مدینه
از مجموع آیاتی که به موضوع جنگ احد پرداختهاند میتوان به یکرشته نکاتی اشاره کرد که همگی بیانگر نتایج جنگ «احد» است که ناخواسته بهدستآمده و این نکات عبارتند از:
1 ـ پیروزی و شکست از سنتهای الهی است
2 ـ بازشناسی مؤمن از منافق
3 ـ وجود گواهان بر اعمال
4 ـ تصفیه مؤمنان از پلیدیها
5 ـ بهشت درگرو جهاد و پایداری
6 ـ جداسازی پاکیزه از ناپاک
7- ازجمله پیامدهای جنگ احد، این بود،کسانى که راه نفاق پیش گرفتند، شناخته شوند.
در این قسمت اشارهای میشود بر اینکه چرا مسلمانان که در اوایل جنگ احد پیروز میدان بودند یکدفعه وضعیت برگشت و مغلوب دشمن شدند:
الف- درحالیکه آتش جنگ میان مسلمانان و بتپرستان بهشدت شعلهور بود، ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت: محمد را کشتم … محمد را کشتم … این درست همان لحظه بود که مردى به نام” عمرو بن قمیئه حارثى» سنگی بهسوی پیامبر پرتاب کرد،پیشانى و دندان آن حضرت شکست و لب پائین آن حضرت شکافت و خون صورت وى را پوشانید در این موقع دشمن مىخواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکى از پرچمداران ارتش اسلام جلو حملات آنها را گرفت، ولى خودش در این میان کشته شد،و چون او شباهت زیادى به پیامبر داشت،دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلتیده است؛لذا این خبر را با صداى بلند به همه لشکرگاه رسانید.
ب- کارشکنی عبدالله بن ابی
بعدازاین که سپاه اسلام بهطرف احد حرکت کرد،چون به منطقه «شوط» که سر راه احد بود رسید، عبدالله بن أبى که موافق بیرون رفتن نبود با پیروان خود که از منافقین مدینه و یکسوم آن جمعیت بودند به شهر بازگشتند و گفتند: محمد بارأی ما مخالفت کرد و به سخن این مردم گوش داد و ما بىجهت خود را به کشتن نمیدهیم! عبدالله بن عمرو بن حزام به دنبال آنها آمده، گفت: اى مردم خدا را فراموش نکنید و دست از یارى قوم خود و پیغمبرتان برندارید و در چنین موقع حساسى که دشمن به آنها حملهور شده نسبت به ایشان بیوفائی نکنید! آنها جواب دادند:ما اگر میدانستیم که جنگى در پیش دارید از شما جدا نمىشدیم ولى گمان نمیکنیم که جنگى روى دهد.
ج- دنیاطلبی عامل شکست مسلمانان در جنگ احد
یکی از عوامل شکست مسلمانان را، باید دنیاطلبی آنان دانست.ایشان به طمع جمعآوری غنائم، دستور رسول خدا (ص) را زیر پا گذاشتند و محل مأموریت خود را ترک کردند و به سمت میدان جنگ سرازیر شدند.
د- سرپیچی از دستورات پیامبر عامل شکست در جنگ احد
در ماجراى جنگ احد،مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصى جنگیدند، و بهسرعت پیروز شدند و لشکر دشمن از هم پراکنده شد و موجى از شادى سراسر لشکر اسلام را فراگرفت، ولى نافرمانى جمعى از تیراندازان که در شکاف کوه” عینین» به سرکردگى” عبدالله بن جبیر» مىجنگیدند و رها کردن آن سنگر حساس و مشغول شدن آنها و دیگران به جمعآورى غنائم، سبب شد که ورق برگردد و شکست سختى به لشکر اسلام وارد گردد.
ه-فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر(ص) (بر اساس سندی فقط امام علی(ع) و چند یار وفادار دیگر بودند که از پیامبر محافظت میکردند)
و در آخر بحث،ویژگیهای حمزه بهعنوان یکی از وفادارترین افراد به پیامبر پرداخته میشود که ازاینقرار است:
نام حمزه که به معنای شیر ژیان است، بهحق آینه تمام نمای خصلتها و منشهای والای شخصیت حضرت حمزه است. او قامتی افراشته، قدی رسا، اعضایی در حد اعلای تناسب و اندامی چهارشانه داشت. ابن سعد درباره او مینویسد: «او مردی میان قامت بود؛ نه بسیار بلندقد و نه کوتاه».
الف- حمزه در میان جوانان قریش در دلاوری و ارجمندی بینظیر و در راستقامتی، آزادمنشی و ظلمستیزی سرآمد همگان بود. حمزه در عین زیباییاندام در درون سینهاش قلبی تپنده از شهامت و سلحشوری داشت.
ب- حمایتهای دیرینه از رسولالله صلیالله علیه و آله
ج- اشعار حمزه پس از اسلام آوردن: پسازآنکه اسلام در اعماق وجود حمزه جا گرفت و در حضور همگان به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد صلیالله علیه و آله شهادت داد، اشعاری سرود که نشاندهنده ژرفای تأثیر دین حیاتبخش اسلام در جان و روان اوست.
د- دلاوریهای حمزه در بدر:از زمانی که حمزه به دین اسلام گروید، پیوسته کمر به یاری رسول خدا صلیالله علیه و آله بست و لحظهای در فداکاری و جانبازی به آن حضرت فروگذاری نکرد.تاریخنگاران درباره حضور حضرت حمزه در جنگ بدر چنین مینویسند: «حمزه در جنگ بدر حضور داشت و در این معرکه،نقشی بسیار ارزنده و فراموشنشدنی از خود ایفا کرد».
ه- شیر خدا و رسول: یکی از شاخصترین لقبهای حضرت حمزه، «اسدالله و اسد رسوله» به معنای شیر خدا و شیر رسول خداست که نهتنها پیامبر صلیالله علیه و آله ، بلکه امامان معصوم علیهمالسلام در مناسبتهای مختلف از حضرت حمزه با این لقب یاد میکردند. این لقب نشانگر روحیه سلحشوری و رشادت حمزه در میدان نبرد است که تاریخنگاران مینویسند او همواره تا اعمال صفوف دشمن نفوذ میکرد و هیچکس از دم تیغ آتش بارش سالم نمیگذشت.
و- لقب سیدالشهداء:دلاوریها و فداکاریهای بینظیر حمزه درراه اسلام چنان بود که پس از شهادت آن بزرگوار، پیامبر صلیالله علیه و آله لقب سیدالشهدا،سرآمد شهیدان را بر او نهاد. مسلمانان هم ازآنپس با این لقب از حضرت حمزه یاد میکردند.
/1102101305