سیره سیاسی پیامبر اکرم ( ص)
تعریف حکومت
حکومت به گستردهکلمه، عبارت از نهادی است که امتیاز فرمانروا و فرمانبردار را در یک جامعه مشخص میکند و در مفهوم محدودتری به ترکیب نوع ویژهای از اجتماع انسانی به نام ملت توصیف شده است.(ظریفیان شفیعی، 1376، ص24.)
- ضرورت تشکیل حکومت اسلامی
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی و مدنی است، نیازهای گوناگونی از قبیل: نیازهای عاطفی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، او را وا میدارد تا به تأسیس حکومت بپردازد. بر این اساس و در راستای تأمین این نیازها و قانونمند نمودن نیازهای انسان و اجرا نمودن قوانین وضع شده، اسلام و در رأس آن پیامبر اکرم(ص) نیز اقدام به تأسیس حکومت اسلامی نمودند.
اما این امر (حکومت اسلامی) ساخته و پرداخته حرکت اسلامی و بنیانگذاران و یا پیروان آن نیست؛ بلکه حقیقتی است که نصوص انکارناپذیر و قاطع اسلام و حوادث ثابت تاریخی و ساختار رسالت، آن را اثبات مینماید و میتوان به آیات58 و 59 سوره نساء استناد نمود که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا»
ضمن آنکه تواناییهای فکری و عملی پیامبر اکرم(ص) از جانب وحی، مورد پشتیبانی قرار میگرفت، اما ایشان نیز در راستای تبلیغ و معرفی اسلام و جامه عمل پوشاندن بدانچه به ایشان وحی شده بود، از هیچ تلاش و کوششی کوتاهی نمینمود و در این راستا میان قبایل حجاز میرفت و آنان را به ایمان و اسلام و حمایت از دعوت خویش فرا میخواند و این موضوع با قرار گرفتن دو قبیله مهم مدینه؛ یعنی اوس و خزرج در مسیر ایمان، تحقق پذیرفت. این امر با هیأتی متشکل از 73 زن و مرد که در ایام حج به خدمت پیامبر اکرم(ص) مشرف گردیدند و براساس تبعیتی که مبنی بر اطاعت همهجانبه از تمامی دستورات پیامبر اکرم(ص) انجام پذیرفت، به اوج و رونق خود نائل آمد و راه را برای تشکیل حکومت اسلامی در مدینه فراهم آورد. بنابراین مدینه پایگاه و مرکز حکومت نوبنیاد اسلامی قرار گرفت.(قرضاوی،1379، صص 28 - 29.)
در این راستا نیز میتوان به تبیین و طرح این مسائل پرداخت که آیا اسلام و در رأس آن پیامبر اکرم(ص) بعد از تشکیل حکومت اسلامی، تنها به تبیین رابطه انسان با خدا پرداخته است و یا برای زندگی اجتماعی و سیاسی نیز دارای اهداف و برنامههایی است. سوال دیگر اینکه آیا پیامبر اکرم(ص) از آن جهت که خاتم پیامبران و در حقیقت عصاره خلقت بوده است، صرفاً به تبلیغ یکسری احکام الهی و عبادی پرداخته است، یا اینکه با آوردن کتاب آسمانی، در صدد تأمین نیازهای بشری اقدام نموده و حکومت تأسیس نموده است؟
پاسخ به این سؤالات را میتوان در موارد ذیل به اختصار بیان نمود:
- پیامبر اکرم(ص) به تشکیل حکومت مبادرت ورزید؛ چرا که حکومت امری ضروری و مورد اتفاق تمامی جوامع بشری است و از این طریق امور متعارض افراد در جامعه سامان مییابد.
- از آنجایی که اسلام از برترین قوانین و مقررات زندگی اجتماعی برخوردار است، این قوانین بدون ضمانت اجرایی، هیچ نفعی به حال جامعه نخواهد داشت. همچنین از آنجا که قانون، زمانی سودمند است که اجرا و عملی گردد، بر این اساس پیامبر اکرم(ص) اقدام به تشکیل حکومت اسلامی کرد.
- پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه منوره، این شهر مرکز جهان اسلام قرار گرفت و به تشکیل حکومت در مدینه اقدام نمود و در کنار نبوت و وظایف تبلیغی و ارشادی، زعامت سیاسی مسلمانان را نیز بر عهده داشت.
- ولایت سیاسی پیامبر اکرم(ص) بر اساس آیه: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » (احزاب، 6.) « پیغمبر از خود مؤمنان نسبت بدانان اولویت بیشتری دارد و اراده و خواست او در مسائل فردی و اجتماعی مومنان، مقدم بر اراده و خواست ایشان است.» و همچنین آیه: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » ( نساء، 59. ) « ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر خدا (با تمسک به سنت او) اطاعت کنید و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمایید.» ریشه در آموزههای وحیانی دارد.(محمودی، 1385، صص61-62)
همچنین در این ارتباط میتوان به آیات 69 و 105 سوره نساء نیز اشاره نمود.
- سیره سیاسی پیامبر اکرم(ص)
پیامبر اکرم(ص)، پس از بعثت، از قلم و آگاهی، از هدفمندی حیات، از برابری انسانها در خلقت و پیشگاه الهی و یکسان بودن آنان در برابر حکومت اسلامی، بطلان و نفی امتیازها و تفاخرات قومی و قبیلهای، برابری سیاه و سفید، ارزش والای زنان و حقوق قطعی ایشان بر ذمه مردان و... در جامعه عربی سخن میگفت. چنین پیامها و تعالیمی نه تنها برای شیوخ و رؤسای قبایل، سنتشکنی و آزاردهنده بود؛ بلکه با پایگاه انسانی پیامبر(ص) نیز هماهنگی نداشت. (موسوی،1382، ص 77؛ زرگرینژاد، 1383، ص 23)
بر این اساس، میتوان دوران بیست و سه سالی که پیامبر اکرم(ص) وظیفه هدایت و رهبری جامعه را در زمینههای گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حکومتی و... را بر عهده داشت به دو دوران مکی و مدنی تقسیم نمود:
3.1. دوران مکی یا ملتسازی
در این دوره که پیامبر اکرم(ص) به مدت 13 سال در مکه اقامت داشت، شالودههای اساسی اخلاقی و اعتقادی امت اسلام با پشتوانه عظیم آیات الهی در قالب آیات مکی شکل گرفت. در این دوران، ابتدا پیامبر اکرم(ص) دعوت خویش را به صورت سری و پنهانی آغاز نمود و بعد از آن به دعوت خویشاوندان خویش پرداخت و بعد از آن، دعوت علنی را آغاز نمود.
بعد از شروع دعوت علنی و گسترش ابعاد دعوت و تأکید آیات الهی مبنی بر مسائلی از جمله: امی بودن پیامبر اکرم(ص) و این امر که سخنان وی مبنی بر وحی میباشد و عقل و نفس او سرچشمه و منشأ وحی نیستند، بزرگان مکه از این موضوع ابراز نگرانی نمودند و در راستای خنثی نمودن دعوت پیامبر اکرم(ص) و جلوگیری از گسترش روز افزون اسلام و گرویدن مکیان و یا سایر افراد، به پیامبر(ص) عنوانهایی همانند شاعری، کهانت، جنون و ساحری نسبت دادند.( همان، صص 26-25.)
بنابراین مراحل دعوت پیامبر اکرم(ص) را میتوان به سه دوره تقسیم نمود:
3.1.1. دعوت سری
این دعوت سه سال به طول انجامید و در این مدت عدهای از جمله: ابوبکر، علی، خدیجه، زیدبن حارثه، عبدالرحمان بن عوف، عثمان، ارقم بن ارقم و... ایمان آوردند. در طی این سه سال، تأکید پیامبر بر شخصیتسازی افراد از لحاظ عقیدتی و اخلاقی معطوف گردیده بود؛ چرا که ایجاد اصلاحات عمیق و همهجانبه اجتماعی و سیاسی با تعداد اندکی از پیروان وی امکانپذیر نبود. بنابراین، پیامبر اکرم(ص) علاوه بر اینکه میبایست به بیان واقعیتها در حد فصاحت و بلاغت میپرداخت، به دفاع از دستورات و تعالیم نازل شده نیز مبادرت میورزید.
3.1.2. دعوت خویشان
پس از نزول آیه: « وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » مرحله جدید دعوت پیامبر(ص) آغاز گردید و آن دعوت خویشاوندان بود. پیامبر اکرم(ص) در این مرحله، در جهت اصلاحات اجتماعی، ابتدا به اصلاحات داخلی پرداخت و به دعوت و تبلیغ اقوام و خویشان خویش مبادرت ورزید و از حمایتهای بنیهاشم و در رأس آن ابوطالب که در میان قریش، فردی مقتدر و معروف بود، در راستای دعوت خویش سود برد.
3.1.3. دعوت عمومی
پس از نزول آیه: « فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ. إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ » (حجر، 94-95) دعوت علنی پیامبر اکرم(ص) آغاز گردید. با آغاز این مرحله از دعوت و پیبردن قریش به تعارض تعالیم خدا با بافت و ساخت نظام حاکم بر زندگی اعراب، تمسخر و اتهام که در مرحله دعوت سری به پیامبر نسبت داده میشد، جای خود را به تلاش در راستای محدود کردن دعوت پیامبر اکرم(ص) داد و نخستین سیاست آنان در این راستا، تطمیع پیامبر جهت همراه کردن وی با نظام اشرافی موجود بود. بنابراین، آنان با ناکامی از این موضوع، در صدد آزار و اذیت مؤمنان بر آمدند.( ابناثیر، ج 2، 1374، صص861-880 ؛ طبری ج 3، 1375، صص 857- 872 ؛ زرگرینژاد، صص 45-46.)
3.2.دوران مدنی ( دولتسازی)
با شدت گرفتن آزار و اذیت قریش و کفار مکه نسبت به پیامبر و یاران ایشان، پیامبراکرم(ص) در صدد بر آمد تا مومنان را از این وضعیت اسفبار نجات بخشد. بنابراین، دستور خداوند برای هجرت از مکه به مدینه، مناسبترین راه برای رهایی مسلمانان از این وضعیت محسوب میگردید. بر این اساس، میتوان مدینه را نخستین مرکزی در اسلام به حساب آورد که حکومت در آن شکل گرفت و در رأس این حکومت که پیامبر اکرم(ص) قرار داشت، براساس آیات الهی و بر این اساس که حکومت، جزئی جداییناپذیر از برنامه فراگیر اسلام است و با تمامی تحولات زمان و مکان و با توجه به تفاوت انسانها سازگار و هماهنگ است، به تأسیس حکومت اسلامی پرداخت.(قرضاوی، پیشین، ص25)
هجرت به مدینه موجب گردید تا پیامبر به وظایف و اقدامات جدیدی بپردازد. بنابراین، میتوان اهداف اولیه حکومت اسلامی را این موارد برشمرد:
1. سیاستگذاری برای استحکام پیوندهای سیاسی، نظامی و اجتماعی مسلمانان با یکدیگر و با دو جریان اصلی اعتقادی که در یثرب وجود داشت، یعنی مشرکان و منافقان.
2. ساماندهی به مشکلات اقتصادی مهاجران که خانه و کاشانه و ثروت خویش را در مکه ترک نموده بودند و به مدینه مهاجرت کرده بودند.
3. گسترش اسلام در یثرب و اعراب پیرامون آن و در نهایت دعوت جهانی.
از آنجایی که پیامبر اکرم(ص) میدانست تشکیل حکومت اسلامی در مدینه از سوی عوامل بیرونی همانند قریش و نیروهای نظامی آنان و تحریک آنان در میان قبایل بدوی و همچنین از سوی عوامل درونی همانند بروز شکاف اختلاف و منازعه و وجود مشرکان و یهودیان مدینه و سایر همپیمانان آنان همانند مشرکان مکه، تهدید خواهد شد. بنابراین، در راستای جلوگیری از چنین تهدیداتی بعد از ورود به مدینه، اقداماتی را شروع نمود(زرگرینژاد، پیشین، ص28.) که مهم ترین آنان عبارتست از:
1- تأسیس مسجد به عنوان مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی در مدینه.
2- انعقاد پیمان برادری و عقد اخوت دو گروه انصار (اوس و خزرج) و پیمانهای انفرادی اخوت میان انصار و مهاجران.
تأسیس نخستین قانون اساسی مدینه که شامل 4 فصل و 37 ماده بود.( ابنهشام، ج1، 1375)
3- حراست از نظام اسلامی مدینه که دشمنان اصلی زیر را مورد تهدید قرار میداد.
الف: قبایل نیمه وحشی اطراف مدینه که زندگی آنان براساس جنگ و خونریزی و غارت بود. پیامبر اکرم(ص) با روش و شیوهای خاص و استفاده از فرصتهای مناسب، تهدیدهای آنان را به فرصت تبدیل نمود و اگر در وجود در هر کدام از آنها، نشانه صلاح و هدایت میدید، با آنان پیمان میبست تا تعرض ننمایند و اگر اصلاحپذیر نبودند، آنان را با روش و شیوهای جدا از این روش، سرجای خود مینشاند.
ب: اشراف مکه: اینان اگرچه با یکدیگر اختلاف داشتند، اما در مقابل پیامبر اکرم(ص)، همدست شدند و پیامبر اکرم(ص) نیز به این موضوع آگاهی داشت که خطر عمده برای حکومت مدینه از جانب آنان میباشد، پس به سراغ آنان رفت.
ج: یهودیان: پیامبر با اینان نیز مدارا مینمود و اگر از جانب آنان خیانتی متوجه حکومت اسلامی میگردید، پیامبر با آنان برخورد مینمود. مهمترین قبایل یهود در مدینه عبارت بود از: بنیقینقاع، بنینضیر و بنیقریظه.
د: منافقان: اینان تا زمانی که سازمانیافته نبودند و خطرشان همچون عبداللهبنابی، خطر فردی بود، پیامبر اکرم(ص) آنان را تحمل مینمود و رفتار پیامبر موجب خنثیشدن نیتهای آنان میگردید، اما وقتی که عدهای از آنان اقدامات سازمانیافتهای نمودند، پیامبر(ص) به سراغ آنان رفت و مسجد ضرار را ویران نمود.
4. استراتژی پیامبر اکرم(ص) در روابط سیاسی
4.1. استراتژی دعوت
در روابط خارجی اسلام، اصل دعوت به عنوان یکی از اصول اساسی مورد توجه میباشد و خداوند در سوره آلعمران، این اصل را اینگونه بیان مینماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا»( آل عمران، 64.) « بگو ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او نکنیم.»
دعوت، یعنی درخواست پذیرش اسلام از غیرمسلمان، درخواست کننده اصطلاحاً داعی نامیده میشود و داعی در دعوت خود باید قصد قربت داشته باشد. یعنی این عمل را برای جلب رضای خدا و به عنوان یک تکلیف الهی انجام دهد.(قرضاوی، پیشین، ص 304.)
بنابراین، دعوت از مهمترین و اساسیترین اهداف رسالت انبیاء الهی به خصوص پیامبر اکرم(ص) محسوب میگردد. محتوای این دعوت، بر سعادت دینی و دنیوی انسان استوار است. این اصل یکی از مبانی روابط خارجی دولت اسلامی است که به تناسب شرایط و مقتضیات زمان و شیوهای خاص برای تحقق و انجام آن استناد میشود. اما مهمترین مسائلی که در اصل دعوت مطرح است به این شرح است:
قواعد دعوت براساس آیه: « ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ » (نحل، 125) عبارتند از: حکمت، پند نیکو، جدل نیکو و عمل صالح.
وجوب دعوت را میتوان از آیات قرآنی و سیره پیامبر اکرم(ص) استنباط نمود.
الف: آیات قرآن
این موضوع در سوره نحل، این گونه بیان گردیده است:
« ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ »(نحل، 125) «مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فرا خوان و با ایشان به شیوه هر چه نیکوتر و بهتر گفت وگو کن؛ چرا که پروردگارت آگاهتر به حال کسانی است که از راه او منحرف و گمراه میشوند و یا اینکه رهنمون و راهیاب میگردند.» در این آیه، ابتدا دعوت به راه خداوند به حکمت مقید شده است. حکمت به معنای علم و دانش و منطق و استدلال است. بنابراین، سیاست خارجیای که مبتنی بر حکمت باشد، میتواند مخالفان و دشمنان را به فکر و اندیشه وادار نماید و موجب تحریک آنان گردد و بر این اساس موجب بیدار شدن افکار و اذهان خفته و غافل گردد.
در ادامه این آیه، خداوند گفتار و بیان نیکو را به پیامبر تذکر میدهد و پیامبر بر اساس این آیه، مأمور میگردد تا از طریق بیان نیکو و شیوا با مخالفان به گفتگو و مناظره بپردازد؛ چرا که وعظ و اندرز جنبه عاطفی دارد و با تحریک عواطف و احساسات، میتوان مردم را به سوی حق و خداوند دعوت نمود.
از این رو میتوان از حکم به عنوان بعد عقلی دعوت و از موعظه نیکو به عنوان بعد عاطفی دعوت یاد نمود و موعظه میبایست خالی از هرگونه برتریجویی، تحقیر و خشونت باشد.( شیرخانی، ص 1385، ص 84)
در اینباره آیات دیگری نیز وجود دارد که میتوان به آیه 108 سوره یوسف و یا 33 سوره فصلت اشاره نمود.
ب: سیره پیامبر اکرم(ص)
دعوت، اولین استراتژی پیامبر اکرم(ص) در دیپلماسی بود و این امر متناسب با شرایط زمان و مکان صورت میگرفت. برای اثبات این مدعا میتوان شیوه دعوت پیامبر را از ابتدای بعثت که با دعوت سری آغاز گردید و آنگاه موظف به تبلیغ دین اسلام در میان اقوام و خویشاوندان خویش گردید و بعد از آن، دعوت عمومی و آشکار، آغاز گردید، ذکر نمود. شیوه آن حضرت در استراتژی دعوت، شامل موارد ذیل میگردید:
1- تقدم دعوت بر جنگ
در دیپلماسی پیامبر، دعوت نسبت به سایر امور در اولویت قرار داشت؛ چرا که دعوت از چنان اهمیتی برخوردار بود که پیامبر حتی در جنگها، ابتدا به دعوت میپرداخت و این امر حتی شامل افرادی که پیامبر قبلاً آنان را دعوت داده بود، نیز میگردید.( ابن هشام، ج3، ص 216)
رفتار سیاسی پیامبر اکرم(ص)، در حوزه سیاست خارجی مبتنی بر دعوت بود و آن حضرت از ابتدای بعثت و قبل از مهاجرت به مدینه و یا بعد از هجرت و حتی هنگام فتح مدینه و مکه این اسلوب را به عنوان برنامهای هدفمند و خاص برگزیده بود و علاوه بر اینکه ایشان، رسالت خود را بر این اصل استوار گردانده بود، این شیوه را برای سفیران خویش نیز توصیه مینمود و سفیران ایشان نیز موظف بودند تا از دستورات ایشان تبعیت نمایند و دعوت و دیپلماسی را بر شیوههای دیگر مقدم بدارند. از حضرت علی نیز نقل شده است که فرمود: «پیامبر مرا به یمن فرستاد و فرمود: یا علی! با هیچکسی جنگ مکن، مگر اینکه او را به اسلام دعوت کرده باشی.» (قرضاوی، پیشین، ص 711.)
2- انعطاف
یکی دیگر از شیوههای پیامبر اکرم(ص) به ویژه در استراتژی دعوت، دعوت توأم با انعطاف و ملایمت بود و یکی از دلایل گسترش اسلام و نفوذ عمیق و وسیع پیامبر اکرم(ص) در قلوب دیگران، رفتار سیاسی منعطفانه آن حضرت بود. این برخورد را خداوند، برای پیامبر یک رحمت الهی میداند؛ چنانکه می فرماید:
« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» (آل عمران، 159.) «از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان نرمش نمودی و اگر درشتخوی و سنگدل بودی، از پیرامون تو پراکنده میشدند؛ پس از آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن و هنگامی که تصمیم به انجام کاری گرفتی، بر خدا توکل کن؛ چرا که خدا توکل کنندگان را دوست میدارد.»
3- استفاده از نقاط مشترک
پیامبر اکرم(ص) برای ایجاد انگیزه در مخالفان در جهت مذاکره و توافقهای اصولی و راضی نمودن آنان جهت مذاکرات صلح آمیز از نقاط مشترک استفاده مینمود.( عمید زنجانی، 1379، ص275.) استفاده از نقاط مشترک در دیپلماسی پیامبر و نامهها و پیامهای آن حضرت به سران دولتها بهخوبی مشهود است که به عنوان مثال نامه پیامبر اکرم(ص) به کسری و نجاشی را ذکر مینماییم.
3.1. نامه پیامبر اکرم(ص) به کسری، پادشاه ایران
«بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسول الله، الی کسری، عظیم فارس. سلام علی من اتبع الهدی، و آمن بالله و رسله، و شهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمد عبده و رسوله ادعوک بدعایه الله، فانی رسول الله الی الناس کافه؛ لانذر من کان حیاً و یحق القول علی الکافرین؛ فاسلم تسلم؛ فان ابیت فإن إثم المجوس علیک.»
«به نام خداوند بخشنده مهربان. از محمد فرستاده خدا به کسری، بزرگ فارس. درود بر او باد که پیرو هدایت گردد و به «الله» و فرستاده او ایمان آورد و به آنکه معبود (راستینی) جز«الله» نیست،که یگانه و بی نیاز است و آنکه محمد بنده و فرستاده اوست، گواهی دهد. من تو را به دعوت الهی فرا میخوانم؛ چرا که من فرستاده خدا به سوی جمله مردمانم. تا آنان را که زندهدلند، هشدار دهم و تا حجت بر کافران تمام شود؛ پس اسلام آر تا در امان باشی و اگر سر برتابی، بیگمان گناه مجوسیان بر تو است.»
3.2. نامه پیامبر اکرم(ص) به نجاشی، پادشاه حبشه
«بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد، رسول الله، الی النجاشی الاصحم، ملک الحبشه، سلم انت، فانی احمد إلیک الله الذی لا اله الا هو، الملک القدوس، السلام، المؤمن، المهیمن، و اشهد ان عیسی بن مریم روح الله و کلمته القاها الی مریم البتول الطیبه الحصینه، فحملت بعیسی، فخلقه الله من روحه و نفخه، کما خلق آدم بیده و نفخه. انی ادعوک الی الله وحده لا شریک له و الموالاه علی اطاعته و أن تتبعنی و تؤمن بالذی جاءنی فإنی رسول الله. فانی أدعوک و جنودک الی الله، فقد بلغت و نصحت فاقبلوا نصحی و السلام علی من اتبع الهدی.»
«به نام خداوند بخشنده مهربان. از محمد فرستاده خداوند، به نجاشی اصحم، پادشاه حبشه: در آشتی هستی، من همراه با تو، خداوندی را که معبود (راستینی) جز او نیست، خداوند فرمانروای پاک، بیعیب و نقص، ایمن دارنده [و] نگاهبان را میستایم و گواهی میدهم که عیسی، فرزند مریم، روح خدا و کلمه اوست که خداوند آن را به سوی مریم عذرای پاک پاکدامن افکند، آن گاه او به عیسی بارور گشت و خداوند او را از روح و دمیدن خویش بیافرید، چنانکه آدم را با دست [قدرت] و دمیدن خویش، هستی بخشید. من تو را به خدای یگانه بیانباز و یاریگر بر فرمانبرداری از او و اینکه از من پیروی کنی و بدانچه که به سوی من آمده است، باور داری، فرا میخوانم؛ چرا که من فرستاده خدا هستم و تو و سپاهیانت را به سوی خداوند فرا میخوانم. به راستی [دعوت الهی] را رساندم و پند دادم؛ پس اندرز مرا بپذیرید و درود بر کسی که پیرو هدایت گردد.» (منتظری، ج 5، صص 212-220؛ ابوزهره، ج3، ص234-240.)
3.3. استراتژی صلح
بر این اساس که در اسلام اصل در روابط خارجی بر صلح استوار است، پیامبر اکرم(ص) نیز صلحخواهی را به عنوان یک استراتژی مهم در روابط خارجی و بینالمللی به کار برد.
روش آن حضرت در حوزه سیاست خارجی علاوه بر اینکه بر دعوت استوار بود، از سال ششم هجری، استراتژی صلح را نیز دنبال کردند که بارزترین آن صلح حدیبیه بود.
علاوه بر موارد فوق که به تبیین و ذکر آنها پرداختیم، پیامبر اکرم(ص) در جریان تشکیل حکومت به جریان عضویابی که یکی از مهمترین ارکان در نظام اداری اسلام محسوب میگردد، نیز توجه کامل داشت و در این راستا میتوان منابع نیروی انسانی پیامبر اکرم(ص) را به این شرح دانست:
1- منابع نژادی عرب و عجم
2- منابع سرزمینی مانند: مکه، مدینه و یمن
3- منابع قبیلهای مانند: قریش
4- منابع ارزشی مانند: مهاجران، انصار، مجاهدان و تابعین
5- منابع بومی
6- منابع سرزمینی، اعتقادی مانند: دارالکفر و دارالاسلام
7- منابع اعتقادی مانند: مسمانان، یهود و نصاری.
علاوه بر موارد ذکر شده در این نوشتار، سیره سیاسی پیامبر اکرم(ص) جنبههای متعدد دیگری را نیز شامل میگردد که به دلیل ارائه این مقاله به صورت مختصر به همین مقدار بسنده نمودیم.
تیجهگیری
با در نظر گرفتن مبنا و منشأ حاکمیت در اندیشه سیاسی اسلام، پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند مأموریت داشت تا با تأسیس دولت اسلامی، علاوه بر تأمین اهداف مادی حکومت (امنیت، رهایی بشر از چنگال زر و زور ستمگران، تأمین امنیت و رفاه اجتماعی و...) به تأمین اهداف معنوی نیز همت گمارد.
خیر و سعادت و جنبههای معنوی جامعه و بیدارسازی فطرت خداخواهی بشر، مقولههایی هستند که بعد اصلی حکومت پیامبر اکرم(ص) را تشکیل میدهند. این اهداف را میتوان با مصادیق جزئیتر، تحت عناوین نجات انسانها از ظلمت و تاریکی، هدایت آنها به اسلام، اجرای قوانین عادلانه الهی، اجرای عدالت و تزکیه نفوس و تهذیب اخلاق بررسی نمود. (محمودی، پیشین، ص68)
بر این اساس، بر مسلمانان و حاکمان کشورهای اسلامی واجب است تا با مطالعه و بررسی سیره سیاسی پیامبر اکرم(ص) و در مجموع با تأسی از سیره نبوی در تمامی ابعاد، در راستای تحقق بخشیدن و عملی نمودن اهداف و آرمانهای عالی مورد نظر اسلام، تلاش نمایند تا جهان به مدد و یاری پروردگار به مدینه فاضلهای تبدیل گردد.