نامم را نپرس که نام همهمان اینجا حسین است
وارث : کارشناس ارشد شیعه شناسی از مرکز جامعه المصطفی دارد. پاکستانی است و چندسالی در قم ساکن شده. می گویم اسمت چیست؟ او می گوید اگر اسم من را نپرسی بهتر است چون می خواهم اسم حسین (ع) را فقط به زبان بیاورم، اینجا کسی جز حسین نیست. نام همهمان حسین است.
می گوید اولین بارش است که به راهپیمایی اربعین آمده است. از او پرسیدم چه شد که برای زیارت امام حسین به راهپیمایی اربعین آمدی و او گفت : اگه این سوال را این طور مطرح کنی که از کجا یاد گرفتم که به این جا بیایم؟ باید بگویم که من این عشق به امام حسین را از شیر مادرم یاد گرفتم. هر جای دنیا را بگردی، تنها راه نجات از کربلاست. کربلا هم راه نجات و راه رحمان است. هر راهی غیر از راه کربلا راه شیطان است.
پرسیدم در شرایطی هستیم که در قلب اروپا داعش حمله تروریستی می کند، چه شد که امسال را برای راهپیمایی اربعین انتخاب کردی؟ مرد پاکستانی محکم جواب داد: به هر کس که داعش را درست کرده، می گویم که بمانید در خانه ها یتان که اینها می آیند و شما را می کشند. داعشی ها بزدلانی هستند که هر کس ضعیف باشد سراغ او می روند.اما شیعه قوی است و از مقابله با ما هراس دارند.
ادامه می دهد: داعشی ها انسان نیستند، حتی نمی شود انها را حیوان نام برد بلکه پست ترین هستند. ما ترسی از داعش و بزرگتر از آنها هم نداریم. ما آنها را دنبال می کنیم و هر جایی که باشند مرگ را نصیبشان می کنیم.
وی با حرارت حرفهایش را اینگونه ادامه داد: می خواهی بگویم داعش چرا جرات روبرویی با ما را ندارد و اجتماع شیعه امنیت دارد؟ و اینگونه حرفهایش را ادامه می دهد: این برمی گردد به تفکر عاشقهای امام حسین! موت هیچ گاه ما را رها نمی کند، موت یا در راه رحمان است یا در راه شیطان چه بهتر که در راه رحمان جان بدهی.
مرد پاکستانی می گوید: در حیرتم از جماعت رسانه ای که داعش را نشان می دهد این اجتماع و راهپیمایی را یک بار هم نشان نمی دهد
مرد پاکستانی فارسی را خوب حرف می زند از او می پرسم با کدام کاروان آمدی و می گوید با یک کاروان نود نفره که بیشترشان از پاکستانی های انگلستان هستند. پنج سالی است که این کاروان تاسیس شده است. اول بار یک گروه شش نفره بودند که هر بار به کشورشان برگشتند از این سفر تعریف کردند تا اینکه تعدادشان روز به روز اضافه شد.
از مرد پاکستانی می خواهم مترجم من شود. نوجوان و جوانی همراه کاروان پاکستانی ها و هندوستانی ها ساکن لندن برای مصاحبه انتخاب می کنم.مرد پاکستانی گویا نسبت فامیلی با این دو نوجوان هم دارد.
پسر نوجوان اسمش عمار علی است.:عمار می گوید: اسم من عمار است و از لندن می اید و از شش روز پیش به نجف آمده است. امروز راهپیمایی را شروع کرده است.
عمار در پاسخ به این سوال که چه شد که تصمیم گرفتی به راهپیمایی بیایی گفت: من توصیف این راهپیمایی را در تلویزیون الولایه دیدم و یکی از دوستانم که به راهپیمایی آمده بود. می پرسم از تلویزیونهای انگلیس یا شبکه ای مثل بی بی سی در مورد این راهپیمایی شنیدی؟ او هم سریع جواب می دهد: انها اصلا چیزی نشان نمی دهند.
از نوجوان شیعی می پرسم که بعد از بازگشت به لندن به دوستانش در مورد راهپیمایی اربعین چه می گوید؟ عمار می گوید: اینجا خیلی عالی بود و به جز خوبی چیزی ندیدم. راه طولانی است و باید تا حالا خسته می شدم ولی دلم می خواهد مسیر را ادامه دهم. اینجا همه میزبان هستند و انگار کسی میهمان نیست. همه به ما می گویند بیا از شما میهمانی کنیم و ما را سر سفره شان دعوت می کنند. بچه های کوچک هم دست من را می گیرند و من را به داخل موکب هایشان میکشند تا از من پذیرایی کنند.
از عمار می پرسم برای یک نوجوان شیعه مسلمان در مدارس و شهر لندن زندگی سخت نیست؟ عمار نوجوان می گوید: جایی که من ساکن هستم مسلمان نشین هستند. ولی اگر از محله یمان خارج شویم و بفهمند مسلمانیم درست برخورد نمی کنند. الان خوشحالم که اینجا هستم.
سید شبیب حسین، که دایی عمار است هم به جمع ما اضافه می شود. او سن و سال دار تر است. او هم اولین بار است که به راهپیمایی اربعین حسین آمده است. او می گوید: در تمام این مسیر محبت امام حسین را دیدم. صبر و استقامت را در چهره صبور زائران امام حسین دیدم. خوشحالم که زیر سقف محبت امام حسین هستیم. همه ما شجاع هستیم و این جمعیت را که دیدم گفتم که ما می توانیم مقابل داعشی ها بایستیم.
شبیب حسین در آخر می گوید: به لندن برگردم پیام امام حسین را با شهامت بیشتری می رسانم. این عدل و انصافی که اینجا دیدیم را به دوستان خودم خواهم گفت.
مرد پاکستانی و دو نوجوان شیعه کمی از جمع دوستانشان دور افتادند. سریع می روند و به خیل جمعیت اضافه می شوند و مسیر رسیدن به کربلا را ادامه میدهند. خداحافظ برادران شیعی و مهربانم.
/1102101305